خواهم رفت
با تو تا روی دار خواهم رفت
تا ته روزگار خواهم رفت
زیر باران لحظه ها با تو
سفر قندهار خواهم رفت
به هوای زمرد چشمت
بیدل و بیقرار خواهم رفت
کوهی از نا رسیدنم گفتی
مثل گرد و غبار خواهم رفت
زنده جان از خدا چه میخواهد
با تو سمت مزار خواهم رفت
هر نشانی که داده ای نابست
بعد از این بی گدار خواهم رفت
صد خراسان حماسه آوردم
با تو سوی تخار خواهم رفت
تو نباشی امید ماندن کو؟
با غمی بی شمار خواهم رفت
غزنی- افغانستان ۲۱ مهر ۱۴۰۲
♤♤♤
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 25 مهر 1402 10:29
سلام ودرود
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 25 مهر 1402 22:50
سروش اسکندری 26 مهر 1402 10:14
درود بر شما ... جناب معصومی ادیب شعری زیبا از شما خواندم
سیاوش دریابار 27 مهر 1402 07:38
شنیدم
بعد من تنها نبودی
شنیدم
بعد من می می سرودی
سلام
شعرتان بسی زیباست
برای قلم سبزتان آرزوی مانای دارم
فکر گران سنگتان جاودان
موفق باشید