شراب شیدائی
بریز جرعه ای از شهد شوکرانت را
بپاش روی سرم عطر سایبانت را
بنوش با دل تنگم شراب شیدایی
بخوان برای خودم شرح داستانت را
تو از قبیله دریا و ابر و بارانی
ببار روی تنم طعم آسمانت را
بخوان ترانه ی ایام آشنائی را
بده دوباره به من دست مهربانت را
مرا روانه منظومه های چشمت کن
که غرق بوسه کنم چهره جوانت را
♤♤♤
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 آذر 1402 10:14
سلام ودرود
هدایت کارگر شورکی 18 آذر 1402 16:13
عالی و بی نقص
"بپاش روی سرم عطر سایبانت را"