حصار بازوانت
برایت بار دیگر نقشه دیدار خواهم چید
بسمت ناامیدی بعد از این دیوار خواهم چید
هلا ای خوشه ی لبریز شهد کام سرمستی
تو را از تاک های ترد لاکردار خواهم چید
من از جاماندگان شهرک متروک تاریخم
که طاق آرزوها از دل آوار خواهم چید
از این پس غصه و غم را فراری میدهم زیرا
بساط درد و محنت را از این بازارخواهم چید
حصار بازوانت را به دور گردنم بسپارد
که با اغوش خود گرد تنت دیوار خواهم چید
برای آنکه از تاراج طوفان در امان باشی
کنار خرمن بابونه هایت خار خواهم چید
مگر یکبار دیگر فرصت عمری دهی ما را
هزاران بوسه از لعل لب تبدار خواهم چید
اگر سر رشته زلف تو از دستم رها گردد
عنان خویش از دنیای بی مقدار خواهم چید
♤♤♤
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 بهمن 1402 15:46
درود و سلام موفق و مانا باشید
محمود فتحی 19 بهمن 1402 12:30
درود جناب معصومی شاعر بزرگ