چه؟
گشودی بال پرواز خودت را آسمانت چه ؟
حریم امن خود را داری اما بیکرانت ؟
جهان با خوب و بدهاییکه دارد پیش پای تو
به شرط اینکه از آن تو باشد آرمانت چه ؟
حریم صد بیابان صید چنگال تو را دارد
درون جنگلی از ابر و باران آشیانت چه ؟
به جای زوزه ی کفتار های پیر لاکردار
چه نجوایی به دل میپروری ورد زبانت چه ؟
گرفتم هر بدی کردی بما همواره بخشیدیم
رفاقت جای خود دارد ولی بیگانگانت چه ؟
توئی که محرم اسراری و رازی مگو دارد
اگر افشا شود ناگفته های داستانت چه
به روی شانه های زخمی ام پا می نهی بگذار
اگر از پا بیافتد پایه های نردبانت چه ؟
زلال جرعه ی ناب سبوها نوش جانت باد
اگر خون دلی جاری شود در شوکرانت چه ؟
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
یعقوب پایمرد 30 بهمن 1402 17:23
درود بسیار عالی سرودید