3 Stars

خط پایان ماجرا

ارسال شده در تاریخ : 27 اسفند 1398 | شماره ثبت : H948718

در کوچه های سرد غم آلود بیصدا
سر می زنم به شهر تو با شهپر دعا

دور از تو مانده ام که در ایام نوبهار
شاید فراق ما بشود موجب شفا

پایم بریده شد ز ره منزل ات ولی
تنها نمی گذارم ات ای خوب آشنا

تا در میان سینه ی من جا گرفته ای
در کوله بار عشق خودم دارمت تو را

زنجیره ای ز مهر محبت میان ماست
قلبم ز رشته های تو کی میشود جدا

باید دوباره با هم از این جاده بگذریم
در سایه سار رافت پیوسته ی خدا

فصل بهار و رونق گل های دیدنی است
چیزی نمانده تا خط پایان ماجرا

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 128 نفر 181 بار خواندند
امیر عاجلو (02 /01/ 1399)   | خسرو فیضی (02 /01/ 1399)   | علی معصومی (02 /01/ 1399)   | محمد علی رضا پور (02 /01/ 1399)   | عباس ذوالفقاری (03 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (02 /01/ 1399)  خسرو فیضی (17 /01/ 1399)  
تعداد آرا :2


نظر 6

  • خسرو فیضی   02 فروردین 1399 11:21

    . با بهترین درودهایم rose
    . (( چیزی نمانده تا پایان خط ماجرا )) rose applause rose
    . عالی و فوق عالی سروده اید باور کنید
    . چندین و چند بار خواندم اش و لذتی وافر rose rose
    . روزگارتان شاد و فرخنده باد rose rose applause applause rose rose

  • خسرو فیضی   02 فروردین 1399 11:24

    . با درودی دیگر بار rose rose
    . استاد گرامی حتمن متوجه شده اید که
    . خط پایان ماجرا . . را . نوشته ام .
    . پایان خط ماجرا !!! big grin خب از شوق بوده
    . از بس که زیبا سروده ایست rose rose rose

    • علی معصومی   02 فروردین 1399 17:03

      درود بر جناب فیضی نازنین
      در نورد فضا سازی و تصویر دینامیکی بیت
      دو حالت است
      یک خط پایان ماجرا که خط کشیده شده بصورت در عرصه یک ماجرای میدانی است
      یک خط پایان ماجرا که خط متن نوشتاری در یک ماجرای نوشتاری است
      بر داشت تصویری گاهی بی و ت تا خود آگاه است
      ممنون که نقدم می کنی استاد
      روزگارت خوش rose

  • محمد علی رضا پور   02 فروردین 1399 17:09

    سلام و درود بر دوست گلم rose

  • محمد علی رضا پور   02 فروردین 1399 17:09

    سلام و احترام،
    بزرگوار!
    تدوین قالب های تازه ی سروش، سه گلشن، و شعر سبز (چندآهنگ)، محصول سی سال تلاش علمی و عملی اند که امیدوارم با مطالعه ی آنها و در صورت امکان، سرایش در این قالب های تازه، مددکار مان در جهت معرفی و گسترش کاربردی این قالب های شعری تازه و توانمد باشید.
    نکته ی مهم، این که: سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ)، هیچیک قالبی تفنّنی و در حد چیدن متفاوت قافیه و … نیستند؛ بلکه هریک، بطور کارشناسی شده، دستگاه مستقل و توانمندی برای سرایش های تازه اندو احتمالا با مطالعه ی نمونه ها، این مطلب را تایید خواهید فرمود.
    توضیحات و نمونه اشعاری از قالب های جدید را در همین سایت می توانید بیابید.
    نمونه شعری در هریک از این قالب ها تقدیم تان می شود.
    شعری در قالب سروش:

    چیست گل؟ رازِ نازِ خنده ی دوست/
    شعر- نقاشیِ معطّرِ اوست/
    مِهرچهر و لطیف و عاطفه روست/
    گل، نشانِ خداست.//

    شعری در قالب سه گلشن (سه گلشن: آغازگر+ بدنه+ پایانبخش؛با حداکثر تنوع در هر بخش):

    این بار هم اَدا/
    یک کوفه، ادّعا/
    شرمنده ام خدا!/
    خوب است یا نه: این همه، ما ادعا کنیم /
    ترسم که کوفه ی دگری را به پا کنیم/
    خیلی پر ادعا شده ام. شرم، شرم، شرم/
    کافی ست ادعا. بله، باید دعا کنیم/
    حالم بد است. پر شده از آرزوی پَست /
    “سرمست گشتنی”، تو بیا دست و پا کنیم/
    باید تلاش کرد که جان، باوفا شود /
    تا بیش تر به عاشقی اش آشنا کنیم/
    ای وای! وای! وای! عجب لاف می زنیم! /
    ترسم که عاقبت، گل زهرا، فدا کنیم/
    ای وای! وای! وای! زبانم بریده باد! /
    هرگز مباد آن که پشیزی خطا کنیم/
    شاید که ناگهان…/
    عاشق شوید هان!/
    آماده، عاشقان!//

    نمونه ای در شعر سبز یا چندآهنگ (میانه ی سپید و نیمایی ست؛ موزون تر و قافیه مند تر از سپید و چندآهنگ تر و دارای اوزان متنوع تری نسبت به نیمایی که با تغییر اوزان می تواند باعث انتقال از حسی به حس دیگر بشود.
    قدیمی ترین نمونه ی شناخته شده ی آن در نزد ما، چندآهنگی ست با حدودبیست سال قدمت، به نام حسنک شعر من، سروده ی جناب حامی شریبی):

    سپید بود/
    و زیستنش سبز/
    و پروازش سرخ/
    و در هنگامِ گلگون ِ آسمانی شدن /
    آن میامی تن/
    آشکار/
    دلشکار/
    می سرود و می نواخت/
    شعرهای ماندگار/
    تغزلِ خوشه های پربرکت ِ تبسم/
    تبسمی آفتابارانی/
    آن چنان که کشتزارها/
    دوباره زیستن را/
    شاعرشدند.//

  • عباس ذوالفقاری   03 فروردین 1399 07:24

    سلام...تنها نمیگذارمت ای خوب اشنا...مانا باشی

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا