تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
علی فیروزکوهی
در08 /02/ 1394 -
عباس خوش عمل کاشانی
در08 /02/ 1394 -
علی اصغر ابراهیمی رودپشتی
در08 /02/ 1365 -
ترانه هموطن
در08 /02/ 1357 -
مائده .
در08 /02/ 1380 -
عبدالصمد اجباری
در08 /02/ 1399 -
ثریا قنبری
در08 /02/ 1389 -
آرامش ظهرابی
در08 /02/ 1361 -
سعید طهماسبی کهیانی
در08 /02/ 1369 -
حسن محمودی
در08 /02/ 1344 -
مهدی یوسفی
در08 /02/ 1377
«دریای خروشان» روزی خروشان می شود این آب دریا آتش بیفتد در دل خس های صحرا ویران شود کاخ ستم در آن شب تار شام سیه محشر شود در روز کبرا ظلمت شود آن باغ شدّاد ستمگر خوشید تابانی نتابد صبح فردا د......
ادامه شعرنخستین شعله یک بوسه ، درخشید بر تنِ باران شراب است مستِ گیسویت ، تنت رویایِ گندمزار وطن شد هرمِ آغوشت ، حصارِ جامه ات مرزی چه بی رحم است نگاهِ تو ، زده آتش به نیزارها دو حشاشینِ چشمانت ، به خونِ ع......
ادامه شعرروزه گیرم درک فقر و غم کنم روزه گیرم دوری از شیطان کنم روزه گیرم با خدا تجدید آشنایی کنم روزه گیرم تا که استغفار آن اعمال کنم روزه داری عشق است وقتی که روزه دار شوی نَه در آن ماه عزیز بلکه تمام زندگی ......
ادامه شعرغرق تنهاییه خود بودم که، که نگاهم افتاد. به همان چادر مشکی. به همان صورت زیبا. به همان قامت رعنا. که از ان دور دلم را لرزاند. تپش قلب من انگار به هزارن برسید. سخت تر شد نفسهام لرزه به دستان بر......
ادامه شعراین اشک من است و غزهی آزاده این پای من است و دشمن پتیاره این طفل صغیر و خون و آوار و دروغ ای مهدیِ جان بیا به این آواره سراینده: سجاد رحیمی مدیسه بامداد جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ ۲۵ رمضان ۱۴۴۵......
ادامه شعروفاداری مرا مشهور کرده ..هر کسی در حد امکانش چناچه چاووشی را صوت بم، شیراز را دروازه قرآنش نکن وا سلسله گیسوی خوش رنگت خَمش کَت بسته اندازد به دست سلسله قاجار لاکردار، دست لطفعلی خانش دلم می بر......
ادامه شعرتنها با صدای تو جور در می آیم تنها با صبح بخیر تو خورشید بالا می آید و این زندگی که هزارتا خورده شیشه برای آدم در سر دارد تنها وقتی صدای تو را میشنوم دیگر ،با من کاری ندارد! #مهدیه_باریکانی......
ادامه شعر«آبرو» روزگاری در جهان ما آبرویی داشتیم در میان باغ گل ما رنگ و بویی داشتیم باغ ما سرسبز و عطر یاس آن پیچیده بود قامتی چون سرو رعنا شکل و رویی داشتیم در میان جنّتی بودیم و همچون یک پَری چشم ......
ادامه شعر<<ساعتِ عطش>> بودِ تو داد رنگِ طلایی به خلوتم باش و بده دوباره جلایی به خلوتم انگار بیقرارتر از من دقایقند - در ساعتِ عطش که بیایی به خلوتم چون در فضای عشقِ تو ساکن منم بیار از آسمانِ......
ادامه شعرچه فکری پیش خود کردی؟گمانت عشق بخشنده است؟ نه جانم!از زلیخا آبرو را برد و از یعقوب چشمانش...
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز بیست و سوم ماه رمضان بشوی این قلب من را از گناهان ای یگانه خالق هستی نویدم ده به آمرزش که از گمراهی و بیهودگی رستی تباهی در وجودم می کند بیداد این را خوب ......
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز بیست و چهارم ماه رمضان در این روز از تو می خواهم هر آنچه که تو را خشنود می سازد هر آن طاعت که شان بندگیم را به درگاهت برافرازد پناهم ده خداوندا به پرهیز ا......
ادامه شعر_لابه لای انگشتانت! _پشت بغض ِشانه هایت... _من؛ بوسه هایم را جایی کاشته ام که تا قیامت! شکوفه خواهند داد......
ادامه شعرزبانی مثل موسی نه ، ولی مثل شبان دارم برای از تو گفتن من زبانی ناتوان دارم اگر در قعر چاهم با تمام ناامیدیها ز لطفت گوشهی چشمی به زنگ کاروان دارم وگر از من بگیرد یک نفر یارب سراغت را برای پاسخش چ......
ادامه شعربه گمانت گر ز من بگذری راحت،رفاهش بیشتر؟ هر چه مرور کنم خاطراتت را،برگ سیاهش بیشتر خاطرت هست؟ فریاد میزدی "هل من مبارز" همانا هر که بیرحم تر قدرت سپاهش بیشتر سراغ از جاده میگرفتی،به تو میگفت،همانا ......
ادامه شعر«طوفان غم» دریایِ درد و رنج و غم ، طوفان شود ویران کند هم کشتی و هم ناخدا ، درگیر این طوفان کند هر شاخه ی خشکیده ای ، یک چوبه ی داری شود هر روبه مکّاره را ، از شاخه آویزان کند دیگر نتازد اسب ......
ادامه شعرطرح بهم خورده ی زندگیمو خط بزن و یه شکل تازه رو کن خاطره ها رو پس بگیر از این عشق خودت رو توی لحظه جستجو کن! چه بی تفاوتم به چشم خیست چه بی بهونه باز داری می ری من وسط ف......
ادامه شعرآتشم من آتش پروبال من است هرکه را دیدم شکسته بال امسال من است پروبالم سوخت ازآتش بیگانه گان ای دوصد نفرین برآتش که دراقبال من است فاتح اصفهانی این نیز بگذرد......
ادامه شعرمن به تنهاییه خود داشتم عادت. که تو از فاصله ی دور نزدیک شدی. اندکی مکث نمودی و کمی عشوه و ناز. و چه آسان دل دیووانه ی ما را بردی. خنده ای کردی و دل رفت ز دست. دل دیووانه ی ما نَبود تاب دگر. خند......
ادامه شعربی تو اما ته این قصه ی ما ویرانیست چشم من در هوست صبحگهی گریانیست دست من گیر بیا تا برویم شیرازم چون که شیراز تنم قدرت صد ایرانیست مثل دریا شده ای،تشنه ی آن ساحل ها از تمامت سخن چای ز هر گیلانیس......
ادامه شعر