تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد
در19 /02/ 1348 -
مهدی دلخانی
در19 /02/ 1383
پشت این شیشه که ها کرد دل من لرزید حرف خود را که دوتا کرد دل من لرزید دست دردست گرفتیم به ساحل رفتیم دست من را که رها کرد دل من لرزید در بدر در پی ویرانی خود می گردم عشق با عقل صفا......
ادامه شعرای نسیم خیال ،که ز کوچه ی ذهنمان می گذری چرا موقع نیاز ، از پس کوچه های آن می گذری تا زبان به بیان پیچ و خمهایت می گشایم لکنتم با تو چنان می کند که با نسیان می گذری......
ادامه شعراین کویر خشک ما ، خورشید میخواهد چکار؟ باغ بی برگی ، درخت بید میخواهد چکار؟ آسمان شعر ما ، حتی بدون یک شهاب شهر خواب آلوده ها ، ناهید میخواهد چکار ؟ با کدامین سنگ ، شعری را ترازو می کنند من......
ادامه شعرتمام دردهایه دنیا با دل من آشناست دل من همچو صوفی از خوشی های دنیا جداست دل من.دلیل تمام بی کسی هاودردهایم دل من بی تو قطعا که بی هواست پایان دردهایه من کجا و کی است و حس میکنم که دردها......
ادامه شعربیر قورخو سولوک تک سومورو دویغومون قانین سن هاااااااردا!!!! من هاردا؟ توپور بوتون خاطره لری بو روزگارین اوزونه... بیلمه سی گرک دوشونمه سی گرک سن دن آیریلماق ایمکان سیز سن خیالیمده ......
ادامه شعراین روزها چیزی شبیه غزل بغض کرده در گلوی نگاهت خوب که نگاه میکنم خودم را میبینم خسته تنها نشسته در هیاهوی غزلهای ناچیده چشمت راستی نگفتی آسمان چشمهایت را کجا جا گذاشتی؟؟؟......
ادامه شعردلم تنگ است بانو، بی قرار است دلم را زد خـزان، فکـرِ بهار است دلـــم از درد، دریـای سـیـه شــد شمارم غـم؟ خدا را بی شمار است دلـم تنــگ است بانـو، دیـدگـانم ازآنروزی که رفتی سـوگوار است از......
ادامه شعرکیست ماننــد تـــــو هنگام غـــریبــی یارم ای که از جان خــودم دوست ترت می دارم یـادگار تــــو و یـاد تــــو و یــادآور تــــو هـر کجا هست عزیز است چو جان بسیارم وقت آن است کـــه دل بر سر راهت......
ادامه شعرای دیدارتان ، سبب شمارش لحظه هایم ای سیمایتان ، سبب آرامش گونه هایم ای قامتتان ، به سان سروهای خرامان ای نامتان ، سبب افتخار به داشته هایم......
ادامه شعرامید جان هوایت میکند دل شب هجران تو مارا چه حاصل بکویت آیم و از نرگس راه بیاد روی تو میگیرم ای ماه به یاد چشم شوخ ناوک انداز به یاد روی تو ای ماه تناز درآن چشمت مرا میخانه ای هست که صد عاقل ......
ادامه شعرمـردانـه پـا بـردار حتّی اگر خواهی رَوی بر دار هـر روز انسانیّتِ خـود را شکـوفـا کـن! بر نفسِ خـر، دیوار شو دیوار جو را نبین خروار ......
ادامه شعربا طایفه ی روز سفر می کنم امشب میخوانم و تضمین قمر می کنم امشب باسایه پرستان نکنم صحبت روشن نجوا همه در گوش سحر می کنم امشب دارم سر دیدار گل خانه ی خورشید از غیروخودی صرف نظر می کنم امشب با......
ادامه شعرنفس بانو ، نفس اندر نفس در خاطرم هستی تمام لحظه هایم گرم ، از گرمای یاد توست کجایی گنج آرامش؟؟؟ کجایی مهر بی پایان؟؟؟ دگر دل را امیدی نیست ، بر پایان تنهایی همیشه یاد تو در خاطرم ، خ......
ادامه شعرهمیشه آخرین لحظه ، می فهمی زندگی زیباس اونی که زشته دنیا نیس دلی که زشتِ نازیباس خیال کردی که تا آخر تو هم جاوید می مونی ندونستی که بیهوده به سمت مرگ می رونی به دنیایی که دل بستی فقط یک چیز......
ادامه شعربا پیکرِ خونین رها نکنیدم لاأقل کمی ...! گرگ بودن یادم دهید ======================= روزی که دانست ... دیگر به درد نمی خورم یقینم شد درد مرا خواهد خورد ...! ===============......
ادامه شعرمثل دریاچه ی ارومیه، حال و روزم چنان مناسب نیست چه کند این دل وفادارم؟ بوسه ای کودکانه کاسب نیست از حقوق بشر بیا بگذر...، جبهه بودم، جنایتی دیدم صحنه هایی که گفتنش امروز، نازنینم زیاد جالب نیست ......
ادامه شعرغــــــزل بــا نامــــت آغازی دگر داشت شکـوهـی دیگـــر و رازی دگــــر داشت سیـه مستـــــــان چشــم فتنــــه کوشت نگـاه دل بــــــرانـــــدازی دگــر داشت لبت بـــا بــــوســـــه ای احیــاگـــر ......
ادامه شعر اگر از یار سفر کرده نشانی یابم
همچو خضر از لب او آب جوانی یابم
یار عاشق کش من رفت و ندارم خبری
کاش از خاک درش باز نشانی یابم
گر دوصد لشگر کین تیغ برویم بکشند
نیست باکم گر از ا......
نامه اش را باد می آورد، شبیه باد بود قصه شیرینی شیرن تر از فرهاد بود ؟ بوی مهر و دوستی میداد،اما ای دریغ ای دریغ و صد دریغ زخم دو صد فریاد بود بوی گل های خوش یاس واقاقی می رساند ؟ گر چه ت......
ادامه شعرحس این روزهای روحم را ؛ کاش از سد لار می پرسید بازی سنگ و پای لنگم را ؛ از غمی خنده دار می پرسید سایه ام هم نفس کم آورده ؛ فکر تجدید کن در آمارت غیرِ من حال کل دنیا را ؛ مثل یک سرشمار می پرسید ......
ادامه شعر