- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
سلیمان حسنی
در15 /03/ 1349 -
fatemeh soleimani fard
در15 /03/ 1373 -
فاطمه سلیمانی فرد
در15 /03/ 1373 -
مهدی دقایقی (شَه راز)
در15 /03/ 1360 -
حمید آرامیان(آرام)
در15 /03/ 1328 -
لیلا جوادی
در15 /03/ 1364 -
Ali Abram
در15 /03/ 1365 -
اخگر کرفکوهی
در15 /03/ 1360 -
رضا علامه
در15 /03/ 1358 -
قدرت الله حاجی پور خوشابی
در15 /03/ 1364
عشق آمد و راه و چاه را یادم داد در پیچ و خَم حادثه امدادم داد گفتا زتبارکوهکن هایم وبس شیرینی دردو شور فرهادم داد وقتی که به دریای غمی نوح شدم طوفان شدودرمهلکه بربادم داد ...
ادامه شعرنه فقط من که کسی بی تو به جایی نرسید مثلِ یک شعله ی بی جان به هوایی نرسید نقلِ من نیست که مردم همه باور دارند هیچ کس بعدِ تو اینجا به خدایی نرسید داشتم از غمِ فقدان تو دق می کردم روحِ...
ادامه شعردیوار هست من هستم و پنجره ای که دیگر نیست... . سال ها میگذرند زیر چشمانم گودی عمیق تر سنگین بود تاوان زندگی همین زنده بودن مرا بس روزها از پس روزها؛ صدای تو کجاست که دیگر ن...
ادامه شعرروزگاریست در این باغ بزرگ. از پس ترس مترسک . من به خود لرزیدم که مبادا بروم در پی یک سیب و گرفتار شوم . از همین روست که من ترسیدم تا که آنروز تورا.در سر شاخه ی خشک . و به هنگام فرار من دیدم...
ادامه شعرواپسین حسم ، به حال اختناق افتاده است شعر من در شعله های یک اجاق افتاده است پیش چشمانش کم آوردم ، نمیدانم چرا بین من با چشمهایش ، افتراق افتاده است ؟ کو کجا رفت آنکه احساس مرا فهمیده بود ؟ ق...
ادامه شعرچشم هایم خیس آب_ اشک هایم به سرازیری باران شمال_ غم ها در دل من،خانه ی ویلایی دارند به رهن_ و جدایی، که شده قصه ی تکراریه من در شب تار_ و دلم، مثال یک قایق بشکسته ی در گل مانده، که ند...
ادامه شعرمدعی مرا بسوزکه به عشقت خلیل خواهم شد مرا بکُش که به حُسنت دلیل خواهم شد به کوی تو خواهم که جان دهم هر دم که با اجل به هوایت بخیل خواهم شد بگو که در غم هجرت به کوچ برخیزم قسم که یک تنه عمری...
ادامه شعرهزار و یک ترانه دفتر اول: یاد یار نام ترانه: ندا یه آسمانیم تقدیم به ندای یه آسما نیم ** ندا یه آسمانی یم تو ندا یه زمینی یم تو از هوا- من خاکیم تو باقی یی- من فانی یم ** ندا بده...
ادامه شعربیا از هر سمتی که بخواهی کوره راهی که نمی شناسم خیابانی که می شناسم...
ادامه شعریکباره گــــــرفته بدنـــــم بـــــــوی تنت را بـــــی انکه به آغــــــــوش بگیرم بدنت را صد بار به در گفتم و دیـــــــوار نفهمید در گوشــــه ی دل راز بسی خواستنت را صـــــــــد بـار نشستم ...
ادامه شعربی ثمر حرفی به زبان درخورِ این بی ثمری نیست بدتر که خبر از تو به جز بی خبری نیست این گونه که بیداد و ستم کرد نگاهت در هیچ کجا شیوه ی بیدادگری نیست از حالتِ گیسوی تو از چشمِ خمارت یک ...
ادامه شعرمغز من سینمای n بعدی سینه ام کتاب تاریخ است قلب من تیر میکشد بی شک زخمی از هوای مریخ است زخمی از نگاه آدم هاست سیبل خوبیست بطن چپم تیر بنداز و ببین که بعد از آن می روم گوشه ای بکپم می روم ...
ادامه شعرآدمی وقتی غرورش را فدا کرد مرده است من غرورم را فدا کردم بماند ساقیا عاشقان را بس خطاکاران صدا کردم ببین عاقبت خود هم خطا کردم بماند ساقیا...
ادامه شعر«کِز به یک گوشه دل و باده گساری می کرد[1]» تا در آیی تو ز دَر، لحظه شماری می کرد روی امواجِ دو گیسوی بهم بافته ات دل دیوانه ی من، موج سواری می کرد زاهدا، عشق خدا داد به هر ذرّه ی چرخ زی...
ادامه شعرمصلحت با آسمان بود زمین آسمانی شد مجالم نداد غم تو غم تو غم تو چشمانت آرزوهایم را رنگ کرد خشت اول کج نبود معمار تو بودی ثریا! نفرینم نکن تمام مصالح را کنار می گذارم زمینی به وسع...
ادامه شعربا عشق ممکن میشود محال ها با عشق جبران میشود هرج ها با عشق معنا میشود غزل ها با عشق شعله میشود شرر ها با عشق حاجت به طبیب نیست با عشق درمان میشود مرض ها ...
ادامه شعرتا لحظه ی دیدار تو امشب عقب افتاد بین من و تو فاصله ها ، بی سبب افتاد آرامش صد قافله ی عشق ، بهم خورد آتشکده ی قلب من از تاب و تب افتاد در ناب ترین موج تمنای دل من "خورشید ندانسته بدامان شب ...
ادامه شعرچقدربه دلم وعده دادم آمدنت را ... چقدر دردکشیدم نیامدنت را ... با هجوم وحشی این همه انتظار همیشه جای خالیت تنهاسهم من بود ... دراین هوای بی رحم عاشق کش تهران ... نه کسی جایت را پر نمی ...
ادامه شعرمثل باران به دشت چشمانت مثل عطر شقایق عاشق روی تصویرِ سبز احساست می نویسم فدای تو ، طارق می نویسم که رفتنی هستم مثل برگی که با خزان رقصید می روم بی صدا ، به آرامی مثل اشکی که بی صدا بارید ...
ادامه شعرجدایی ها فلک و قامتی که تا مانده ست وافق غرق خون زپا مانده ست شب رجزخوان و لشکر خورشید پشت کوهی بلند جا مانده ست باغبانی که مانده در پاییز و به باغی تبر رها مانده ست دلی از درد و غصه می ...
ادامه شعر