تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
نیما  ولی زاده

جهان را واژه کرده است ، دیدارِ رازآلودِ تو پنجره یِ بارانی و رقصِ هوسْ چشمانِ تو دل را به یغما میبرد ، توسنْ حریرِ مویِ تو مست از سکوتْ لبهایمان ، در گفت و گوییم من و تو پناه میبرم به تو از من فقط......

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

سنله یارانمیش هامی پیدا اولوب سنله سو توپراقدی توانا اولوب بایراقون آلتدا اوتوریب کائنات بیزهامی قائم سنه قائم به ذات وارلیقووین صورتی یوخدور باری یوخ سنه تای کیمسه سنون اوخشاری او کی عوض لنمه گ......

ادامه شعر
آگرین یوسفی

اُردیبهشت هم آمد آرام بیصدا مثلِ برفِ زمستان که باریدُ به انتظارِ تو بودمو نیامدی. #آگرین_یوسفی...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

دگر بیش دگر بیش از این دلم را به تو نمی‌دهم دگر بیش از این به دنبال مجنون نمیروم دگر بیش از این گرد سنگی نمی‌گردم دگر بیش از این سرم را هویدای جانان نمی‌کنم دگر بیش از این از تو حرف نمی‌زنم دگر ب......

ادامه شعر
Ali Abram

نفس میکشم عطر خوش یارم را مستانه دلدارم را سر میکشم جام زرین شراب نابم را ناز میکشم دخترک زیبای جانم را جار میکشم احساس بالم را......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دل عاشق» ساقی تو امشب پُر کن این جام دلم را روشن نما شام سیاه منزلم را شاید که شام تار آخر باشد امشب بر هم بزن با باده این خاک و گِلم را در بند زندان می شود دل نیمه ی شب با باده ات آسان نما ......

ادامه شعر
مجید محمدی

هیچ می‌دانستی نوازنده ای؟ با عطر لطیف صدایت ضربان قلب مرا می نوازی هیچ می دانستی آهنگسازی؟ با عطر لطیف بودنت حال دل مرا کوک می سازی هیچ می‌دانستی شاعری؟ لبخند ملیح تو الفاظ را در اشعارم هم، به هم می ......

ادامه شعر
رها فلاحی

آسمان صاف و آبی، ولی ابری سیاه چشم مرا پوشانده‌ است. #رها_فلاحی ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_دوش دیدند که خدایی در شهر پی اثبات خودش در دل ِما می گشت! _مردمان سجده کنان... اما او زجه زنان! تن ِهر کوچه خیابان را می خَست... _به گمانم که غلط بود! _ما میراث دار آتش هستیم؛ دل نباید به مرگِ افسا......

ادامه شعر
abolfazl zaarei

آوار میشه رو سرم واژه گاهی شبا خواب از سرم میره از آشیون ِ چشمهای ِ من خواب ِ پریده ، مرغ ِ دلگیره مرغی که جَلد ِ آشیونم بود پَر میزد از چشمام رَد میشد با رفتنش رسم ِ شکستن رُ با بیوفایی ها بَلَد می ......

ادامه شعر
علی معصومی

آویز محاله پیش تو برگردم ای عشق به نابودی کشیدی هستی ام را شراب خون دل دادی که خوردم به اوج خود رساندی مستی ام را رفیق جرم تو من بودم اما نگویی با کسی هم دستی ام را بکش بالاسر از بالا بلندان ط......

ادامه شعر
حسین وصال پور

آمد فقط سربه سرم گذاشت و رفت تیری میان بال و پرم گذاشت و رفت جایی گیر کرده بود گلوی پر بغضش تنها مرا در خطرم گذاشت و رفت آن ماه که در برکه ی دلم می رقصید تاریک شد و بی اثرم گذاشت و رفت انگار نس......

ادامه شعر
سیاوش دریابار

خدا داند که میدانی مثال ابر بارانی مثال کوه سندانی مثال درد و درمانی مثال آخرت مانی که خود دانم که می‌دانی همان را که می‌خوانی همان دردی که درمانی همان روحی که در جانی نگاهی هست خدایی هست دل......

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

بنام خدا (شمیم مهربانی) درختان و ردای پرنیانی!... خوشا آن که شمیم ِ مهربانی، چو پیچَد همرهِ عطرِ شکوفه، به اوجِ  آسمانِ همزبانی !... (بمناسبت شکوفائی بهار نارنج) و... آمد بهاری در بهاران بار دیگر، آمد......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف #رباعی -شماره ۱۴ دریای غم غم در دل من شده است چون دریایی من کشتی سرگشته غم پیمایی توفان غریبی است به پا در دریا از حسرت و اشتیاق و از شیدایی #مهدی_رستگاری بیست و سوم مرداد سال یکهزار و ......

ادامه شعر
محمد مولوی

باد صبا باران بی امان می بارید غنچه های زردالو زود شکوفه می کنند باران های بهاری قطره هاشون درشت هستند باد همراه باران که می شد سرشاخه هارو به هم می کوفت گلبرگ ها درو می کرد می ریخت پای درخت مثل ......

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

زندگی کن ..؟ زندگی کن لخظه ه‍ارا باهمه نیک و بدش عمر کوته ارزش حسرت تراویدن نداشت ناله دارد روز و شب ازدرد مفصل ریز خواب آنکه کاری جز رباخوردن و خوابیدن نداشت ماکه در آغوش خاک سرد و بی رحم عاجزیم ت......

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

بخون، واژه واژه، ترانه بخون بخون، نُت به نُت، عاشقانه بخون تمام دلم وقفِ آهنگِ تو بخون تا ببارم هماهنگِ تو تو می‌خونی و بغض من پرپره گل هر ترانه شکوفاتره تو می‌خونی و قلب من می‌تپه دل از حس عاشق شد......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«جنگ باطل» وقتی که خدا هست ، ز دین صحبت بیجاست ظلمی که به جان می خریم از ماست که بر ماست دین شاخه و برگیست که گر ریشه نباشد پژمردگی و زردی آنها همه پیداست هر یک به صراطی و مسیری پِیِ نورند آن......

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

دال محبوب، شاعر مطلوب دوران گشته‌ای بهر درد عاشقان گویی تو درمان گشته‌ای در میان آسمان، در لای ستارگان بدان تو شدی ماه جماعت، تو درخشان گشته‌ای او که بوده که برایش گفته‌ای شعر و غزل؟ از کدامین عطر گ......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا