تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
اسمان شاید همان خورشید باشد که در بیزمان دروازه ملکوت را تا سنگ فرش زمین به رویم باز میکند ومن خوشنود از این که صدای خورشید هنوز روبه رویم طلوع می کند طلوعی که.... شعر سپید اریحا......
ادامه شعرای باده فروش باده ی نابم دِه آن باده ی ناب از لب یارم دِه دِه باده ی ناب مست و خرابم کن دِه از لب یار غرق گناهم کن......
ادامه شعرعشق شبی در زد و رفت خورده مگیر از تب من باده بجوی از لب من مست مشو که غافلی سر نهان من ز من عهد بیاورم دمی باده زنم دمادمی مست نیم که عاقلم عاقل جان من ز من گفت شبی به شب پری نور تو چون میگذری می......
ادامه شعرمیخانه و می کار مرا زار نمود هم سایه و همسار، چه بسیار نمود یاری که نداریم ولی یاورمان نادیده مرا طعمهٔ عیّار نمود با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ......
ادامه شعراز کنارم می روی باشد برو ای بی وفا می روی باشد برو، تو بی صدای بی صدا یک زمانی می رسد دستم ببوسی نازنین التماسم تو کنی اما نبخشم من تو را تا صدایم میزنی من نشنوم ای مهربان در دلت تا هلهله باشد نبا......
ادامه شعر_سال هاست که راهم را کج کرده ام از تو! _اما به هر طرف که می روم خیال تو باز شبیخون می زند به تن ِنحیف ِ ماجرا... _بگو کجای قصه جا خوش کرده ای؟! _بگو بدون تو چه می گزد تمام باور مرا؟! _بگو چرا؟!......
ادامه شعر<<حصارِ سرخ>> برای تک گُلِ من، خانه میشود قلبم بهشت و منزلِ دردانه میشود قلبم حصارِ سرخِ مرا سبز میکنی با بذر بپاش دانه که گلخانه میشود قلبم شرارِ مِهرِ تو چون در دلم شده پیدا برای ......
ادامه شعر. #تانری فرا شعر آن وقت اتفاقی در لبهای شکستهی حوری احتضاری در انگشت چهارم حوری مشروحی در توافق نهایی چشمان سهشنبهای حوری در شبکههای کفتاریِ به اصطلاح شمشیری در انحنای ستون ......
ادامه شعربی عقل و شعور از بغلم رد شد و رفت چون آدمِ کور از بغلم رد شد و رفت مانند کسی که دیده جن ، خوشبختی با سرعت نور از بغلم رد شد و رفت......
ادامه شعرانتگرال میگیرم از هر آنچه مجذورش توئی جذرش توئی هم ضرب و تقسیمش توئی هم جمع و تفریقش توئی آنگه به تو خواهم رسید ای آنکه جز تو یار نیست ما را به جز تو کار نیست......
ادامه شعر«باز باران با ترانه» باز باران با ترانه اشک و آهی بیش نیست کودک دیروز باران در دلش جز ریش نیست هر چه بدبختی ست می بارد ز طاق آسمان فکر او آشفته باشد عاقبت اندیش نیست گوهر باران نمی بارد به بام ......
ادامه شعر. من که میدانم تو دیگر نیستی مُرده ای، آه از این حسی که میگوید، بگردم تمامِ شهر را شاید دیدمش...
ادامه شعراز جنگ چشمان تو سالم برنمیگردم سردار بیفتحی که بی تو وارث دردم در سرزمینم یک نفر حتی شبیهت نیست بیهوده در مردم به دنبال تو میگردم پشتم به تو بوده ؛نه اینکه در گریزم من!! حس کرده بودم که تو کوهی!تکی......
ادامه شعرکه نبود شده ام مثل تماشای غروبی که نبود ساحلی گمشده در قایق چوبی که نبود مثل امواج رها گشته دریای شمال تب گرمای پر از هرم جنوبی که نبود شده ام مثل حبابی که تمنا بکند چشمه را زیر گل و لای رسوبی که ......
ادامه شعرقدر یک کودک بی مدرسه شادم امشب روز آغــاز تــو افتــاده به یـادم امشب شهر را توی همـان کـوچۀ ده پیچاندم دست در دست خیابان تو دادم امشب ......
ادامه شعربر دلبسته ی مجنون رواست خوابی کمتر افتاده در دام را نباید رنج و عذابی کمتر قاعده بر این است،بسوزی در آتش عشق آتشفشان فوران را،چگونه به مذابی کمتر؟ مرحبا،نشست تیر عشقت بر سینه زخمی من جانی نمانده، ......
ادامه شعردراین دنیای وانفسادلی بی غم نباشد نشانی از کرامات بنی آدم نباشد به هرجا چشم بگشودم تمام شهر زندان است چه بوی کفر می آید دلی محرم نباشد برای یک زندگی معمولی نه کاخی نه بوستانی بایک قرص نان جوین ......
ادامه شعرذهنم، یوزپلنگی تیز پاست آه! بیهوده بود، دویدنهایم... آییی --غزال وحشی، کدام کنام آرمیدهای؟! #لیلا_طیبی (صحرا) ......
ادامه شعر#هایکو - شماره ۱۱۶ بسمه اللطیف طلوع می کنم از شب شرق مویت I rise to shine from the night in the East your hair #مهدی_رستگاری بیست و نهم مرداد سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی بیستم اوت سال ۲۰۲......
ادامه شعربهار نزدیک است پیرزنی گفت بهار هم زیباست این سخن در زمان یخبندان بود در زمان کولاک شدید برف آن زمانی که مغز استخوان هم یخ میزند سوزش سرما بی داد میکرد او حدیث عشق را همراه داشت همنواز دل او ......
ادامه شعر