- لیست اشعار
- مناسبت
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
طرح یک پنجره را قاب گرفت روی دیوار دلم آب گرفت خاطرات کوچه های کودکی در حضور شب ِمهتاب گرفت عاقبت شمع و شب ِپروانه را شعله های ظهر بی تاب گرفت در حیاط خلوت ِ هرروز شعر بی شما چشم ِغزل خواب گرف...
ادامه شعررو به آنجا از قبله آمد وسبز شد ... با خود اندیشید گاه با خود آمد گاه با او آمد وسر بر خاک داشت ...که از رکوع برخاست همراه قاعدهای کهن به شکوفه شب بوهای تاریخ سلامی داد ...بالای سرش آسمان...
ادامه شعرآلزایمر پدرم ، پایش را در هویزه جا گذاشت ، برادرانم پدر را در آسایشگاه ، خواهرانم مادر را در بهشت زهرا، و من تو را در رویاهایم جا گذاشتم الزایمر ، بیماری ارثی مابود. ...
ادامه شعر من به درگاه توای حق به نماز آمده ام
از سرعشق توباعجزو نیاز آمدهام
ساقی کوثرت ای دوست دهد شرب مدام
شکرت ای حق که به خلوت گه راز آمده ام
شبنم عشق تو بر دیده خونبارم زند
زین هنر ...
به دیدگان سرد من خنده ی اضطراری است و مرگ من برای تو واژه ی استعاری است و انتفاضه ای جدید به راه چشم های توست نگاه به چشم های تو حمله ی انتحاری است تولیت حریم عشق گرچه مرا کشنده است تنم برای این ...
ادامه شعرآمده ام بی واهمه درهجوم تیرگی شب وکابوس های شبانه به پیشوازم بیا توجه نکن به هم خوردن دوخط موازی این بازیست که باران را به چشمان من بیاورد فرصتی نیست چاره ای به جز دل کندن نیست دلم که...
ادامه شعرخستـــه از روزمــــــرّگی هایم ، پر و بال تحوّلم بدهید روزگارم چه سخت می گذرد ، شور و حال تغزّلم بدهید ببریدم طــــواف میکده ها ، که دلم تنگ شد برای خدا بنشانید پیش مغبچـــــه ها ، پیچ و تابی به ...
ادامه شعردیگر برای از تو سرودن مجال نیست باشد اگر مجال، جوی حس و حال نیست شعری به رنگ عشق و سرودی برای دل گویی شراب گشته و بر من حلال نیست ذوقم به سنگ خاره به آهن بدل شده ست شعری اگر از آن بتراو...
ادامه شعربا سلام ودرود بی کران بر شمافرزانگان سایت شعر ایران من حدیث شریف کسا و زیارت عاشورا را به نظم در آورده ام برای چاپ ابتدا می خواستم نظر مبارک شمارا راجع به حدیث کسا و اگر جایی نیاز به ویرایش د...
ادامه شعرهر زمان روی زمین آل سعودی دارد هر صعودی به یقین باز فرودی دارد رو سفید است در آیینه ی تاریخ یزید تا جهان سلسله ی آل یهودی دارد مغول خشم شما آتش نمرودی بود آه غمدیده ندانست چه دودی دارد یک ...
ادامه شعر ایا وامانده جان در عشق صورت
گرفتار پلیدی و کدورت
بدان عشق زمینی پست هیز است
ولی در صورت نفست عزیز است
هر آن کس دل به این وآن سپارد
بگو آخر که در قلبش چه دارد
که دل مرکز پ...
مــــن و یک صبــــح بارانـــی دگر هیچ ملاقـــاتـــی خیــابـــــــانـــی دگر هیچ کنـــــار بــــاجـــــه ای زیــــر درختی تقاضــــای غــزلخـــوانـــی دگــر هیچ از آن پیــداتــریــــن خورشیــد ع...
ادامه شعرمنگر چنین به چشمم ای چشم اهوانه* تیرم مزن به مژگان ای یار هم یگانه بر ناز تو بدادم دنیای خود سر انجام جان از لبم ستانی چون مرگ عاشقانه سوزم به راه عشقت اتش بزن تو جانم خاکستری بگردان بی عذر وبی...
ادامه شعراسمم انتخاب مادرم شهرتم اجبار اجدادم مرا مسافر بخوانید همیشه در راهم رستم پور
ادامه شعرنبض عشقم چه تند میزند نبض زندگیم چه کند جو انیم را رها کردم چه بد کردم رها تر از ماه از تو پر شود دوباره نبض من در کوچه های آشتی کنون چه تند میزد آن شب باران امانمان نمیداد چادرت را کشیدی ...
ادامه شعرنامه ی صدادار دادا به استاد شفیعی کدکنی در ریتم موسیقییائی « مفاعیلن مفاعیلن » با دخالت « مفاعیلن»: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مف...
ادامه شعردرانقضاء تمام فصل ها روزی > بهار نشست وخمیده جان میداد کنار پدری سالخورده و بیمار<کودکی میگریست ولی نان میداد وزمان بدترین شکل منحوسش>زهربه من به او به آن میداد فصل آرامش ازکجای ما رد شد؟<آدمی با ...
ادامه شعرنوع شعر: خوشه ای یا متغیّر گریه بس کن، که من از کوی سحر می آیم شاد زی دخترِ گل، با بهارانم و با موجِ خبر می آیم خبری هست پسِ پرده ، کمی صبر ، سحر می آید « چشــم زخمی، زده بر پیـــکرِ ماه...
ادامه شعرشخصی بعد از عمری شصت ساله پسرش گفت :تورا چیست در این میانه ؟ پدر گفت هر چه کردم خطا بود خطا جز ناکردهایم و آنهم خطایی است که تو می کنی احمد رضایی الف پایدار+ ...
ادامه شعرداعش از قلب کور قافله لشکر می آورند لشکر برای گسترش شر می آورند یک عده از تبار مغول های قرن هفت جمعی هم از نژاد سکندر می آورند قانونی از سیاهی دنیای ذهنشان فتوایی از گناه فراتر می آورند ...
ادامه شعر