- لیست اشعار
- مناسبت
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
علی فیروزکوهی
در08 /02/ 1394 -
عباس خوش عمل کاشانی
در08 /02/ 1394 -
علی اصغر ابراهیمی رودپشتی
در08 /02/ 1365 -
ترانه هموطن
در08 /02/ 1357 -
مائده .
در08 /02/ 1380 -
عبدالصمد اجباری
در08 /02/ 1399 -
ثریا قنبری
در08 /02/ 1389 -
آرامش ظهرابی
در08 /02/ 1361 -
سعید طهماسبی کهیانی
در08 /02/ 1369 -
حسن محمودی
در08 /02/ 1344 -
مهدی یوسفی
در08 /02/ 1377
اَیا ای دکتر دندان تو اجرت را نما ارزان که مردم هم کنند جرأت کنند ترمیم با سرعت بیایند در مطب پر سوز برای ایمپلنت هر روز بسازند پُر ، کشند اعصاب کنند لثه به سیم خوش تاب بیارایند دهان خویش به کا...
ادامه شعر«چشمه ی خشکیده» چشمه ها خشکیده اینجا ابر بارانی کجاست؟ کعبه ویران گشته آئین مسلمانی کجاست؟ آسمان تار است و دل خونین ز بیداد و ستم از برای شام ظلمت ماه تابانی کجاست؟ باغِ انسانی خزان گردیده گشت...
ادامه شعرشبیه ساغرِ هیچ باوری نیستیم شبیه ویرانگی یک زن که درجنگِ تن به تنِ خیابان کُشته شد! شبیه چه واژه ی خوبی است وقتی دو حرف شبیه هم عطسه می¬کنند وقتی دو کودک لباسِ آذربرتن دارند و درکنفرانسی مطبوعاتی فصل ...
ادامه شعربه پایان آمد این قصه، به یاد آری زمانی را که گفتی با توام حتی زمان ناتوانی را...؟ چه غمگینانه میخندم...چه غمگینانه دلشادم... چه غمگینانه می خوانم سرود شادمانی را چه غمگینانه پای تو و چشم بی وفای تو ...
ادامه شعرگویا اشتباه گرفته ای مرا فریادا نه آن یعقوب کنعانم مرنجانم با فراق جان میدهم نمیبینم دگر کور شدن چشمانم یعقوب پایمرد ...
ادامه شعردر جام و جم ما شما نداریم بین هست و نیست نیست نداریم تو از مایی ما از شمایم دگر اما و اگر ها نداریم
ادامه شعر*** سالها میگذشت و هیچ زمستانی در خانههای بیسقف بهار نمیشد... ***
ادامه شعرکشم آه از جفا و پستیات تا دل فروزد فرو کردم دو سوزن در دهان تا لب بدوزد مبادا از دهان نفرین بیاید، وای بر من! مبادا آه من پیراهن دلبر بسوزد ...
ادامه شعر«زندگی» زندگانی روز و شب کردن که نیست راه را بیهوده پیمودن که نیست زندگانی گاه شیرین است و تلخ زندگی با چشم تر دیدن که نیست همچو حیوان پیرو شهوت شدن زندگانی خورد و خوابیدن که نیست شمع دل روش...
ادامه شعرای فقر بدان که که تو قهرمان فصل زمستانی بی بارانی! که اعتماد به نفس خودش رادرخزانی سرد ازدست داد اندوه تو شبیه هیچ غمی نیست او لباسی از جنس عریانیسم لحظه ها برتن دارد و قلم که پَرمی¬کِشَد پروازش شبیه ...
ادامه شعر«تسبیحِ ریاکار» هر جا که تزویر و ریا باشد خدا نیست در مسجد و در کعبه جز بوی ریا نیست باید خدا را گوشه ی میخانه ها دید در باده و مستی بجز عشق و رضا نیست بانگ مؤذن می شود بانگ خروسی در آن اگر ،...
ادامه شعر«انسان ، حیوان» من از رنگ کبود آسمان تار می ترسم از آن روبه به ظاهر گشته خوش رفتار می ترسم غمی از روبه مکّاره با مکرش ندارم من من از مکر و فریب آدم مکّار می ترسم اگر کژدم زند نیشی چو باشد رسم...
ادامه شعرهوا چرکین زمین بیمار و دلخون عطش روییده بر آغوش کارون جنون بوسه خار بیابان نشسته بر تن زخمی هامون _ ابوالقاسم کریمی ورامین 1401...
ادامه شعردوچشم درکله ی سنگی که چشم اندازِغمناکی از تاریخ را به نمایش می¬گذارد واین شرحِ بی نهایت که عاشق هر نهایتی از:«بی نهایتی»است! از نهایتِ شفایق می¬آئیم با سبدی پُر از دقایق که نوروز را جشن می¬گیرند می¬گ...
ادامه شعرخودت غم در دلم کردی و میپرسی که غمگینی تو رازم برملا کردی ولی اکنون تو بدبینی ستم کردی و بخشیدم شکستی دل نرنجیدم چه خوبی ها تورا کردم مگر کوری نمیبینی ...
ادامه شعر... چون نفسی در من دمیدی! نیست مرا نیست شوی نه دمی، نه باز دمی یعقوب پایمرد paymard ...
ادامه شعر«آسمان آبی» آسمان آبی نمی شد گر که خورشیدی نبود گرمیِ عشق و محبّت نور امیدی نبود ریشه با باد خزان خشکیده می شد فصل زرد بعد پاییز و زمستان فصل جاویدی نبود گوشه ی میخانه جام دل نمی شد پُر ز مِی...
ادامه شعریک خیابان دلهره با کوچه های پر زِ آه می روم بر کوچه سار زندگی بیراهه راه قرص ها یاران همراه منند هر صبح و شام بارها گفتم که این آخر کند من را تباه حس غربت در دلم بدجور بی آرامش است میکن...
ادامه شعرمن که آخر میشوم پروانه ای در این دیار پس چه باکی من کنم از پیله های روزگار م.پاس
ادامه شعرفرقی نمی کند که غبار جهنمی یا استحاله ای ز گلستان و شبنمی تا دل نداده ای به خدایان خنده دار همواره در کشاکش سرمای بهمنی...
ادامه شعر