- لیست اشعار
- مناسبت
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
بهجت مهدوی
در15 /02/ 1350 -
ناهید زرین نگار
در15 /02/ 1365 -
حنظله ربانی
در15 /02/ 1367 -
صمد حسین پور
در15 /02/ 1373 -
محمد حسین ناطقی
در15 /02/ 1356 -
احسان عرب
در15 /02/ 1368 -
مهدی علی زاده اصل
در15 /02/ 1369 -
رضا زمانیان قوژدی
در15 /02/ 1348 -
مهسا ایمانی (ماه)
در15 /02/ 1378 -
فرشته امامقلی
در15 /02/ 1367 -
احسان رمضانی
در15 /02/ 1370 -
محبوبه تاجمیری
در15 /02/ 1372
هشت هزار قدمت بُوَد بر حسب سال قدمت شهر ، تکاب و شهر زال تا بنا شد تخت شاهی بر سلیمان در تکاب در کنارش ساخته شد زندانِ دیوانِ خراب رازها دارند بناهای بنا گشته در آن گر ط...
ادامه شعرنه به دنیا و نه آلات دنیایی اعتبار نیست یقین به بر پایی ساعتی دوست و ساعتی دشمن حزب بادند و حزب اهریمن دل مبند و دل مده ای دل روزها معشوق اند و شبها وِل گاه گاهی شده اند انسان ها لحظه ای شاد ...
ادامه شعرعرفان یکی است ، معرفتش از لقای ما عرفانیـان صدا بزننـد چون صدای ما اول حسن تو معنی عُرف از خدا بخواه وانگه بگو تو شعر به طبع و رضای ما ٭٭٭ زِ علم ...
ادامه شعرهمیشه حرف حق بگوبه هر زمان وهرمکان همیشه راه حق بُرو ، مَرو به راه گمرهان رفیق گمرهان مشو ، رفیق دوستان بشو که با تودوستی کندهمان خدای انس وجان ٭٭٭ خـدای لم یزلـی ...
ادامه شعربرادر راه آدم به همین دین مبین است راه دیگری نیست ، ره آدمی این است هیهات ، از این آدم بیچـاره مـغرور کآن گرگ اجل درسرراهش به کمین است ٭٭٭ دلا از دان...
ادامه شعرنوشیدن یک فنجان قهوه.. با طعم تلخ تنهایی.. به شیرینی یادت میارزد.. سراب..ش.ن
ادامه شعرو می سوزد نان... از عطش ساقه های گندم آب را به توبره کشید! اسبهای تشنه ی تابستان سامان صالحی (س.سکوت)
ادامه شعرهر فـرد بشر را نظری بر هنری هست گـر نیک تکاپو بکند پـُر هنری هست هر کس به ره علم و هنـر هیچ نـپوید بیهوده بـُوَد بودن آن ، بی هنری هست ٭٭٭ هر ف...
ادامه شعرگر تو را مهمان شدم یک لقمه ی کافی بود. هرچه از دیدار تو حاصل کنم باقی شود. سفره ی رنگین مرا هرگز نکرد حاصل پذیر. چون که روی تو ببینم من شوم آنگاه اسیر. حسن خلقت بر سر سفره ی دیدار ما. کی به خوردن می ش...
ادامه شعربسمه اللطیف وصف گلستان اینجا گلستان است و در آن خار و خس نیست بهتر از این کی بوده و این نیز بس نیست گویا جهان غرقه به ظلم و جور بوده است اما ز عدل و داد خوبان زین سپس نیست آن قد پربار است گل افشا...
ادامه شعرسلطان در بند یک جنگل اگر شود بدون سلطان بی دغدغه، کفتار بخواند فرمان روبه صفتان به کام شان شیرین است تقدیر سیاه ، سایه اش بر بستان چون نعره شیر دیگر از بند شنید ...
ادامه شعرمشت می زند به در و دیوار وَ ناسزا می گوید به غربت پناهنده ای که مرگ را طلبکا ر است *** بربروار جنگل را فتح میکندُ در شادی بی رحم خویش انقراض را می رقصد... او ، سرچشمه ی سقوط استُ قلبش ، پناهگاه ش...
ادامه شعر《ترس》 می ترسم از شهر بی تو می ترسم از سایه ی شوم تنهایی بر تن دیوارهای سکوت، می ترسم از فرار مثل عطر تن اَت که دیگر نیست بر نبض رگ شعرم، در دلم افتاده این همه ترسِ نبودنت و من همچون خوابِ کودکی هایم...
ادامه شعرقصه ای که هر کلامش تلخ بود هر که آنرا می شنید تب می نمود گوشه ای پنهان که از شرمندگی قلب، مروارید جانش در صدف یک پدر ، با آرزوهای قشنگ آنچه دارد بهر فرزندش هدف جانفشانی های بوی کهنه گی عبرت و ترسش...
ادامه شعرنه هرکه معتکف مسجد است و دیروکنشت به روزووادی محشرشودبسوی بهشت نه هرکه پینه بر جبین وبه لب هودارد به جان نشانه ای از آیه های او دارد نه هرکه کعبه رودقصدکوی او دارد نه هرکه باده خورددست بی وضو دارد...
ادامه شعرچشم هاتو یه بارِ دیگه ببند آسمونت هنوز غمگینه؟ سَر نزن باز توی کابوسِت چشم هات بد چیزایی میبینه رویاتو پس بگیر از شبها خیلی دنیا بهت بدهکاره روزای خوب میرسن از راه روی دنیات امید میباره قد بکش...
ادامه شعرای دل دل دیوانه کردی مرا بیگانه تا کی به تمنایت آتش بزنم خانه چون مور ضعیفم من بیجا و حریفم من در پیش قدمهایت در حسرت یک دانه بی توشه و بی برگم دنبال من است مرگم چون اسب شتابان است تا زود بروم لانه ...
ادامه شعربسمه اللطیف خیال رهایی کاش می شد که از این مهلکه آزاد شوم به رهایی ز بد حادثه دلشاد شوم سرو آزادم و در وحشت این دشت بلا به شکوفایی اندیشه ام آباد شوم به دو روزی که به جا مانده از عمرم به جهان باز ...
ادامه شعررمز و راز دارند ، چهارده نورِ نور رمزداران در سعادت ناشناسان کورِ کور رازِ هشتم در امام هشتم است چو ضمانت کردن او از دل است اصلِ بر تسلیم بودن در صفاست چون صفا در خانه ی مکه به پاست هر که ...
ادامه شعرای اشک پنهان میکنی غم دل را میدانم خونابه دل گر شد عیان آن دم چه سازم درگردش چرخ روزگار نکتها هست جانا ساده دلی در این دنیا نباشد عاقلان کارم هزاران تیر نیرنگ به دور از چشم باشد نشانه بر دل زارم ...
ادامه شعر