- لیست اشعار
- مناسبت
- عرفانی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
مه غلیظ همه جا را فراگرفته بود. در آن خلسه ی شورانگیز به سوی تو پرواز کردم پروانه های آبی با نقش های سفید و سیاه بازوانم را احاطه کردند. می خواستم تاریکی را ببوسم. تاریکی آنجا که مرا می فریفت...
ادامه شعرگُنجِشم است هردو جهان ، گُنجِشِ من نیست جهان گوهرِ لامکان منم ، نگُنجم به کون و مکان ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ عرشِ وُ فرش و کاف و نون ، پیشِ من است جمله چون قطع کن حرف لال باش ، نگُنجم به شرح و بیان ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ کون و...
ادامه شعرنیمه شب بود. تاریکی در انتهای افق می درخشید. آوازِ بی نهایت عجیبِ پرنده ای شب را در برگرفته بود. شب را، شبِ مغرورِ جاودان را. ما می دانستیم که هیچ انتهایی در کار نیست. آنسوی افق، حتی آنسوی دریاها، ...
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم لب میگشایم بیت بیت الرحمن الرحیم سربه سجده زنم رو آسمان و زمین می نگرم بند بند وجودم را از رحمت بی کران خدایا شکر شکرای مهربان...
ادامه شعرشعرِ نابَم ای خدا مَعبودِ من رأَفَتی کن با دِلِ نابودِ من من به هِجرانَم نِگاهَم کُن خدا دِل نَسوزان ای همهِ مقصودِ من ناامیدم ای همهِ امیدِ من تو بِبَخشا نیکیِ معدودِ من خالِقم اِقبالِ ما را خ...
ادامه شعربر ف همان برج بزرگ آسمان است که در تلاطم شبانه، ماورای خیس اشتیاق را از فرکانس غیر منتظره ی پرتو نور همچون دیسک های طلایی آرامش بر معبدم می بارد وانرژی های خالص ایمان را همانند سجاده سبز رنگ در تمام ...
ادامه شعر«باده ی حق» ساقی امشب حال دل را باده درمان می کند از قفس جان را رها از کُنج زندان می کند آسمان تار است و غم همخانه ی دل گشته است باده ات ساقی مرا تنها مسلمان می کند همنشین غم فقط پیمانه می باش...
ادامه شعرعاقبت مه مرا در خود بلعید. می دویدم و فریاد می زدم اما تمام راه ها ناپدید شده بودند پیش از آنکه قله را ترک کنم مه از راه رسیده بود... هر بار پیش از رفتن گمان می کردم که باید تو را ببینم. اما حال دیگ...
ادامه شعرما روز و شب عصیان کنیم &یا دعوی عرفان کنیم& از ما همه فسق و فجور& در غفلت از بهر غرور &در فکر آلام کرور& از ذکر آن بس در سرور& گوییم حق محبوب ماست& خشنودی اش مطلوب ماست&am...
ادامه شعریادتان رفته زمانه چه حدودی دارد مثل فواره فرازش چه فرودی دارد فرزاد الماسی
ادامه شعر«شاکر» هر که شکرت نمی کند کور است از حقایق دلش بسی دور است دل او می شود غمین و تار بر دلش نیش مار و زنبور است شهد شیرین به کام او تلخ است باده ی جام او همی شور است دل او شام تیره و تاریست رو...
ادامه شعرگر تو نیایی این همه باران چه می شود ؟ دریا و رود و چشمه ی یاران چه می شود ؟! گیــرم که سیـــل بـرده تـمام حدیث را در این میان ، روایت ایمان چه می شود ؟! من بـا دو برگ سبز امیدی خوشم ولی تکلیف سخ...
ادامه شعرباران دم نوش دم کرده ای ست روی میز چوبی باطراوت وگرم همچو نامه ای که ازطرف پستچی کائنات دم در باغ عدن برویم جاری میکنن ومن... اریحا شعر سپید شعر نو شعر موج نو...
ادامه شعرآمدم برایت شعر بنویسم دست هایم جان نداشت مثل مسلمانی که نماز می خواند ولی ایمان نداشت حالم همچو گنجشکی ست بر فراز شاخه ی سرو لانه اش را دوست داشت اما قدرت طوفان نداشت ...
ادامه شعردر میان مسیر که بودم زمزمه های آب را شنیدم که در زیر لبش نجوا میکرد و قبیله ی شهودی ام را فریاد میزد و قلمی همچون فرکانس فرشتگان به روی جاده ی درونم لبخند میزد انگار سر چشمه واقعیت با اصوات فلسفی هما...
ادامه شعر«کریم» فرق تو با من چه باشد گر نبخشی این گدا را من خطا کردم بسوزانی تو این قلب و سرا را گر ز نادانی شدم همراه نفس سرکش خویش از درت هرگز نمی رانی تو این عبد و گدا را از در میخانه گر رفتم اگر با...
ادامه شعراز گریه های گرم در فراغ تو به مقام بغض رسیدم ... رضا دهقانی
ادامه شعردر ظلمتی افتاده ام ،پیدا کنید مهتاب را ! چون من نداند هیچکس، قدر هوای ناب را پابند مهرش بودهام و از داغ عشقش سودهام مشتاق اهدای تنم ، ِبستان ز من این قاب را! دور جهان را گشتهام، آمالها را هش...
ادامه شعرو من از همان دیوانگانی گله دارم که با دیوانگی خود، دیوانه ای چون من را دیوانه تر کردند و ای دیوانه بشنو سخن دیوانه ای را که از بهر دیوانگی اش دیوانه سخن میگوید: روزگار دیوانه است، مردمانش دیوانه اند ...
ادامه شعرانگار همین دو روز پیش بود پایین جاده مدادی رنگ حوالی ارتعاش تو صفحه ای از کتاب قلبم درون جویبار ت افتاده بود بادقت بهش خیره شدم از هر کلامش بوی مداد رنگی آبی رنگ را می امد آبی که در هیچ مغازه زمینی...
ادامه شعر