تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمد علی رضا پور

سروش هایی از جامعه ی کبیره سروش 6 دلبر و دلنواز و دلبان اید والیانِ قلمروِ جان اید بهترین ابتدا و پایان اید دستیارانِ فردِ رحمان اید "اُمَناء الرّحمان" سروش هایی از جامعه ی کبیره سروش 7 ناخدای...

ادامه شعر
رهی رحیمی ریگی صبا

یاران غیر از خدا که داند دردی که در درون است سوزم ز هجر یاران با لاله ای که خون است داغ فراقت ای یار، آتش به جان من زد گویا که هر شهیدی اندر لباس خون است زیباترین عبادت، حق را علم نمودن تا کی علیه باط...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

باد را گویم بشو‌ طوفان، به سر حد توان تا بچرخاند ز چرخ این فلک را، آن چنان سرعتی گیرد برای چرخش گردون، فلک تا که هر پنجاه سالش، یک شود دور زمان گر چن...

ادامه شعر
مجاهد ظفری

شکوت آه دلی با جان مگو اهل دل را اهل جانان بایدش گر ملول از خدمت سلطان خویش خویشتن را قدر سلطان بایدش آنکه میخواهد طلب در رنج ما در درون آرامش ...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

جانم را بگیر و باز زنده ام کن به اکسیر نفس هایت تا ترک خورد سفالینه های تنم که یک جرقه کافیست تا پخته شوم در تنور آغوشت و هر روز با اولین نگاهت تکرار شوم در نبض دقایق وبا طلوع یک باور اوج بگ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

عمرمان گویی شبیه باد و طوفان می وزند عده‌ای چون باد، آهسته به پایان می رسند چون نسیمی کم صدا، در چرخه این زندگی درمیان شادی و‌غم، مست و‌حیران میشوند عده‌ای چون میهمانی تند و طوفان...

ادامه شعر
علی حیدر عبدالملکی

از یوز های دلاور این سرزمین، این دشت.. یکی مانده و او هم.. نگران نسل رو به انقراض آدم بود!

ادامه شعر
محسن فتح اله زاده

دل ببرد طاقت دلتنگی او عشق بخرد ساحت یکرنگی او سر بنهم بر لب پیمانه ی او جان بدهم بر در میخانه ی او ......محسن فتح اله زاده.......‌ ...............فا تح......................

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

پاییز که هیچ بی تو بهار هم غم انگیز است

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

بی قراری را کجا باشد علاجش انتظار؟ تا به کی باید بسوزد شمعِ جانِ بی قرار؟ عاشقان را پند و اندرز و نصیحت گو خطاست او به شوقِ وصلِ یار از خود ندارد اختیار راه عاشق در طریقت از دگر مردم جداست کو به سوی...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

خیز ربّت را بخوان خشمگین می تازد این اسب زمان مگذرد عمری خبر آید به گوشم ناگهان: رفت از دنیا فلان ابنِ فلان صبح در وقتِ اذان * باز می بارد قفس باز همسو می شود با من ارس خانه ی فیروزه ای گردیده تار و...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

اگر باران هم با آفتاب تبانی کند به رنگین کمانت امیدے نیست دشتِ تو مرا گرگِ باران دیده کرده است ✍رجبعلی باقری #سپکو_باران...

ادامه شعر
khodadad adineh

تو که پادشاه مِلکیِ نظری نما جمیع را بنموده لطف خالق به تو داده این مکان را نکند ز یاد بردی که تو آب گند بودی وخدای مهربانت به تو داده این بنا را پدرت چو پادشا بود تو برو نما تفکر که تو گر فقیر بو...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

هر لحظه دلتنگ تو ام با بیقراری من از غمت نمی‌خواهم وفاداری

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

گـر حسن این نـکته بفهمیـد و گفت غنچه صفت ، راز دلـش بر شکفت ای تـو خـداوند بشـر آفریـن حـکمت موجود تـو را دید و گفت ٭٭٭ من از اثـر فیض خـدا رو به ...

ادامه شعر
ابوالفضل گرجاسی

به کوی عشق من باز آ غرورت را فدایی کن دمی عرش و بلرزان و با دستانت دعایی کن تو بندگی به جا آور تا اجابت کنم قلبت بیا مهری بورز جانا و رنگت را خدایی کن ندا آید که شاهی تو ، رهایش کن گدایی را ز آن ...

ادامه شعر
علی اوسط حسینی

امید *** بغضی نهفته در گلو دارم من دشتی ز سراب پیش رو دارم من می سوزم و چون شمع خموشی گیرم باز امید به مهر او دارم من *** علی اوسط حسینی ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

آدمـی و چرخ به تـدبیـر تـو جـملگی اش چون هـدف تیـر تـو ای تـو خـداونـد جـهان آفـرین هـستی هـر هست زِ تأثیـر تـو ٭٭٭ حُـسن فروزنـ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« طریق عرفانی » ای خدا نمی دانم ، من طریق سبحانی لیک صحبتم باشد ، در طریق عرفانی تا که صحبتی غرق ، دَم جویت شد دل به صحبتم بستند ، عالمان روحانی...

ادامه شعر
محمدجواد منوچهری

در این زمان و این جهان از بهر چیستم جان شیرینم بگو در این جهان و این زمان از بهر کیستم جان شیرینم بگو ؛؛ در برم یا در تنم ، یا در ورای این صنم چیست که پنهان کرده‌ای، جانم بقربانت بگو اکنون که حیران کر...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا