- لیست اشعار
- مناسبت
- عرفانی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
آنکه ناظر بر من و حال من و فال من است خود بدیده است چگونه، در من افعالِ من است ٫ هرچه را بر دلم انداخت به هنگام ندایی رخ نشان کرد، در تجربهای یا به هنگام وصالی ٫ در شگفتم، یا که محصور بهشتم یا مدور، ...
ادامه شعربه خود دیدم میان این همه آشفته حالی خفته ام مابین و در مرکز نهان دارم زلالی چرا اینگونه درگیر پی و ریز و بم دنیا شدم من چرا پیوسته پاهایم به سطح و زمینیتر شدم من خداوندا چنین فکری محال است که تحمیل...
ادامه شعرخواهی که به نفس خود حاکم گردی مکرش ز میان برده و غالب گردی عقلت چو نبی تو را هدایت سازد گر ترک گناه کرده و عابد گردی ................................................................ هنگامه صبح ز عرش ا...
ادامه شعر//خدا مسافر ناشناس// در اخرین ایستگاه خدا پیاده شد دستش را محکم گرفتم چون شناسنامه ای بهمراه نداشت. اولین بار بود به زمین می امد. حتی ،کشیش های کلیسا اورا نشناختند .... کودکی پرسید من، امیدم...
ادامه شعراین زندگی نیست که از او دلگیرم این تن و این من و این درد سبب نیست که دلگیرم مشکل از باب و راه و نقش نیست مشکل از سال و فال و حال و این سبب نیست دردم از بی دردی است که بدان درگیرم دردم از بی صبری است...
ادامه شعراین حادثهی ساده که تمثیل ندارد عشقیست که بیمعجزه تأویل ندارد! هر آیهی اعجاز نداییست که آن را جز عشق، کسی قدرت تنزیل ندارد! این عشق، همان فصل قشنگیست که حتی یک لحظهی بیحادثه تعطیل ندارد! ...
ادامه شعرعطا نامی به حق نامش عطا شد کلید رحمت و لطف خدا شد دلش دریایی و کارش خدایی عطا بود و رها بود و رضا شد تقدیم به پهلوان عطا احمدی خیّر مدرسه ساز دیار کریمان...
ادامه شعرپرنده کوچ را هرگز مبر از یاد مشین بر بام هر خانه خوشی ها را مزن فریاد پرنده تو چه میدانی از این انسان عصیانگر که هم آواز و هم عمرت رود کنج قفس بر باد شاعر: سید علی میرزایی...
ادامه شعردر دیاری که در آن نور بر ظلمت نمیتابد و ظلمت هم هیچ انسی با انسانیت نمیدارد وانسان هم لباس آدمیت برتن نمیپوشید <<در آنجا که عصا ...
ادامه شعرتو در میان استخوان های من آواز می خوانی تویی که برهنگی ات را از تن درآوردی و به من پوشاندی تا باور کنم پادشاه لخت روی اسب از همیشه زیباتر است حتی وقتی دستان تو را بالا می برم ملکه ی من برای من سرزمینی...
ادامه شعرتو خودت دیدی خدایا دیده ی گریان ما ای طبیبا لطف کن بر چاره و درمان ما کشتی دل را فراغت بر ملال انداخته غم ستیزه می کند هر ثانیه بر جان ما قلب ما از دوری ات خونبار شد آتشی افکنده ای بر خانه ی ویران ما...
ادامه شعرمن کـه پذیرفتـه ام این دین تـو پیـرو امـر تـو و آییـن تـو هسـت امیـدم کـه بـیابـم زِ علـم روشنـی دیـد جهـان بیـن تـو ٭٭٭ آنچـ...
ادامه شعراین قصه من غصه آن عاشق مست است زاهد نشد این دل همان باده پرست است در میکده چون عاشق بی عشق نشیند یک جام ننوشیده دگر جام بدست است...
ادامه شعردوست دارم بنویسم از خودم از جهانی که درآن زندگی میکنم، ، هرروز صبح که بیدار میشوم،، با بوی پیچک های وحشی،، کنار حوض، سرمست، قلمم رابرروی پرده ی دل بکشم،،، اول از تو بنویسم ، که دیدنت شده ر...
ادامه شعرگفتماَش: "قُل اَعوذُ بِرَبِّ النَََّاَسِ" گفت: "معشوقه، طبقِ قانونِ جذب، النّاز گفتماَش: "هست ربِّمان، مَلِکِ النََّاَسِ" گفت: "آری، ولی مَلَک، النّاز" گفتم: "آخر هم اوست اِلَهِ النّاَسِ" گفت: آری...
ادامه شعردر آن نفسی که دمی آید ز سینه مبادا با جسم و جان گردد غریبه چو دلهای بشکسته را بسیار بینی ببین جمال این دنیا مردم را رمیده حلاوت در این دنیا گر چه زیباست چو آگاه باش این دارفانی در کمینه مکن مرا ...
ادامه شعرمستم ، مست پیمانه ت بنگر مرا در سایه ت غوغا ، شکوفا میکند عطر تن پروانه ت ای دل مرا دیوانه کن در عالمت رندانه کن کین پیروان آفتاب ره را به ساحل میبرند صغری و کبری میکنند طومار پنهان میکنند ...
ادامه شعرخجل از کرده ام یارب ببخش جرم وگناه من تهی دست و پشیمانم نگر حال تباه من ز سنگین بودن بار گنه پشتم خمیده است ببین با دیده عفوت شبی روی سیاه من اگر چه من نیم شایسته احسان و جود تو چه ...
ادامه شعرغزلی تازه غزلی ساخته ام بند بندش آب است غزلم مثل دلم تشنه لب و بی تاب است غزلمم صحبت عشق است و پریشانی آب شرح جانسوز دل و اب و رخ مهتاب است ماه عریان شده و در اب بدن میشوید اب از لمس تن مهوش وحش...
ادامه شعرنشود تنگ نگاهت ز من خوار دگرگون که همان ذره نگاهت خوش است ای خالق محبوب اعجوبه این خلقت هستی که تو باشی بیننده گیتی ز همه چشم که تو باشی گمان نیست ک حیرت کند این خلق ز وجودت نتوان دید به روزی ک...
ادامه شعر