دوست دارم بنویسم از خودم از جهانی که درآن زندگی میکنم،
، هرروز صبح که بیدار میشوم،، با بوی پیچک های
وحشی،، کنار حوض، سرمست، قلمم رابرروی پرده ی
دل بکشم،،، اول از تو بنویسم ، که دیدنت شده رویای
هرشبم،، درخیال، فنجان چایی با بوسه ای از عشق تقدیمت
کنم، بعد، قلم را ازاد گذارم تا خودش هنرنمایی کند، بنویسد
از مهربانی ها، از آنهایی که درسال قبل بودند واینک یک خاطره
از آنها باقی مانده، ازگذر عمر که باشتاب میگذرد، ومهمان هایی
که خیال سیر شدن از سفره، گسترده، خداوند راندارند، زبان به شکر
وثنایش را موکول میکنند به بعداز سوروسات مهمانی، حال چه شکم هایی
درکنار این خوان نعمت گرسنه اند،، و دریغ ازکمی، تفکر، که ای فرزند آدم،، بر
سراین خوان قبل ازتو نیز نشسته اند،، کوله پشتی ات را دریاب،پر کن درون آنرا
از عمل صالح،، نه شکم را بپرور که اخلاص
به عمل نیک روا باشد،،#آذریان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 22 فروردین 1402 16:50
لطیف و دلنشین
سعید آریا 22 فروردین 1402 17:26
کرامت یزدانی(اشک) 24 فروردین 1402 20:31
درود بر شما استاد ارجمند.. بسیار زیبا . پیروز باشید.