- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
توپ من رو پای شیرین کودکان افتاده است کار من سالیست، بد بر جاهلان افتاده است تاجری با ظن آدمها شناسی برده ساخت چاه یوسف، پیش نادر ابلهان افتاده است ادعا دارد که من را میشناسد ای حمیم؟ کار من بینی؟...
ادامه شعردلم آشنایی به جز تو ندارد خدایا خدایی به جز تو ندارد تو یفعل یشایی علیم بذاتی جهان کبریایی به جزتو ندارد به جز او ندارم کسی که کسی را زمان ماجرایی به جز تو ندارد اگر می دهی جان وگر می کشیمان که...
ادامه شعربسمه اللطیف عشق جانفزا پیش از تو عشق در دل بیمار جا نداشت دل از کسی توقع مهر و وفا نداشت آسوده بود زندگی و وقت می گذشت دل میل شور و شوق و خوشی و صفا نداشت آزاد بود جان و اسارت نمی کشید قیدی به پای ...
ادامه شعررواق آینه من آمدم دوباره که درمان کنی مرا راهم دهی و بی سر و سامان کنی مرا آهوتر همیشه ضمانت کنی مرا سرشار دشت و کوه و بیابان کنی مرا ای پادشاه ملک ادب رخصتی بده تا لایق دیار خراسان کنی مرا تو ضا...
ادامه شعرنگارم عشقِ پنهان بدترین شڪل خودآزاری ست و دلتنگیِ شب،ڪابــوس دیدن حین بیداری ست گریز از رنج دنیا نیست، وقتی عشق درد استو جهان بی عشق، متروکِ ملال انگیزِ تکراری ست نگاهم ڪرده بودی ،پلک بـرهـم م...
ادامه شعربسمه اللطیف حلقه جفا شب است و ظلمت و چشمم به پرتو ماه است گذشته وقت و دل من پر از غم و آه است هوای اشک چنان گشته است مستولی که چشم عرصه توفان گاه و بیگاه است نشسته است به جایی به بی وفایی خود اگر ...
ادامه شعرمرا خاموش نمیبینی بهیچ عنوان اگر که تار و پودم را دهی پایان نبردی را به راه انداخته ای اینک که خود غرقی به مردابی درون آن شدی در جنگ بر ویرانی عشق برای پاسداری از جهالت های عریان شدی جوینده عیب وطن...
ادامه شعرامشب چه بگویم که شبم بی تو خراب است امشب حال من بی تو همه رنج و عذاب است امشب آی ای چشمه ی نوشین لبت قند و عسل! قلبم از آتش عشق تو کباب است امشب تو که در بستر خود مثل گل نسرینی تنم از هرم تنت در تب...
ادامه شعرچه دام پهن بشد از برای ایرانی ز دست اهرمنی با ولای ایرانی بهوش باش برون از خطای درگیری اگر چه موج جنونی بلای ایرانی نگاه کن به دمی رؤیتی حوادث را سرای روی به ویران خطای ایرانی نگر به دوره ایام تیر...
ادامه شعرگوشی دگر نمانده بهر تظلم ای دوست چشمی ندارد انگار تاب تحمل ای دوست بس باده ها که خوردند از خون سرخ رنگین مویی به تن نمانده از رادمردی ای دوست اشک یتیم و آهِ درماندگان نبینند آنانکه چشم بستند بر آدمیت ...
ادامه شعردوباره آتش و خون در سرای ایران است دوباره موج جنون از برای ایران است هزار جان عزیزان ز هر طرف پَرپَر ببین که این همه جان خود فدای ایران است چه کرده ایم ما، که رنج و بدبختی نوشته شد که تمامی برای ایر...
ادامه شعردر رفاقت های امروزه کم کمکی باور کن یا که پیدا کن یار دیرینه یا ترک این سفر کن
ادامه شعرفاطمه امشب یقیناً ماتم اَستا در سه جا گاهی میگوید پدر گاهی حسن گاهی رضا کوثر عالمها در ماتم نشسته عاشقان دل ز غمها پر عزادارست زهرا عارفان در خراسان با رضا درگیر دل دارد بتول در مدینه بر حسن دارد ...
ادامه شعرروزها آرامـم اما شـب جنـونی بـی قـرار تار گیسویت سرم را می ڪشاند پای دار خاطراتت، تارها بر استخوانم می تَند بیش از هرجا درون خویش هستم،در حصار ڪوه دارد ڪنج دل آتشفشانی پـر شـرر مـن همـان دیـوانه ی د...
ادامه شعرچه می خواهی از این آلون ویران° سقفِ ناقابل چه می خواهی تو از دشت تگرگ اباد بیحاصل چه می خواهی به روی زخم تاولسوز هر دریاچه ای دیدی نمک باریده, از شنزار بی ساحل چه می خواهی من از جغرافیای زرد و سرخ آ...
ادامه شعرمیبرد دل جود و بخششهای آن صیاد ما جان دهد تا باز گردد زنده آن فرهاد ما مردمان در اربعین تا کربلا عریان روند پیشِ ما آورد آن ارباب را فریاد ما دان که باید مثل یوسف از زلیخاها گذشت درس عفت را تلاو...
ادامه شعرغرور هبل من از سلاله شعرم تو از دیار عسل تو واژه واژه عشقی من از تبار غزل من از حواله خاکم تو از خرانه کوه تو از تراشه سنگی من از غبار زحل من آبدره باران تو از طراوت گیلان تو از کرانه دریا, من از ا...
ادامه شعرما با نیابت های بی پایان خوابیدیم در قعر زندان سکوت حیران خوابیدیم تا خواب شوکت در جهان خام خود دیدیم با قرص خواب سفسطه آسان خوابیدیم ما از خودی خوردیم و از خود سیر سیر هستیم ما زنده به گورانِ بی جا...
ادامه شعرجنگ یخی مرا بشناس، دلتنگ یخی را درون سینه ای سنگ یخی را گمان کردی که آدم میشوم من؟ ببر از یادت این منگ یخی را خودت گفتی که با سرمای بهمن خدایت داده این رنگ یخی را میان آن همه آدم صدا کرد تو ی دیوان...
ادامه شعراول قدم زدیم کمی از قرار هم مغرور و سر به زیر ولی دوستدار هم... لبخند می زدیم به رسم علاقه و می خواستیم بیشتر از این دچار هم... هر سال در مقابل اشک و نگاه گرم تحویل می شود دلمان بی بهار هم هم زخم...
ادامه شعر