تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
روح الله اصغرپور

آنانکه به سینه سنگ فرهاد زدند زنجیر به پای عشق آزاد زدند بی حوصله ناشکیب مردم ای وای آتش به چنین کویر آباد زدند معلوم نشد که از کجا می آیند آهنگ زمینه را فقط شاد زدند ما را که جواب صلح را...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

بویِ‌گُل،بویِ‌طراوت،بویِ‌سیب یک‌شمیمِ‌دلنـــوازوبَس‌عجیب بـویِ دشتِ‌لاله‌هــا،بـویِ‌جنـان بویِ‌مهــدی‌بشنـوی‌ازجمکران یک‌نسیمِ‌دلگشـــا،بارنگِ‌سبـز می کنـــدآرام دل،آیـاتِ نغـز آب ســرد،ام...

ادامه شعر
طارق خراسانی

ای مـرغ آزادِ چمـــن، پـــر بـاز کـــن، پــرواز کن ازسنـگ هــا از تیــر هــا، تـرسـان مشــو آواز کن گر شــاعری شـعری بگو، کز آن بَر آید بـوی جان گر عاشــقی بــر خیـز هـان، آن کارِ دل آغــاز ...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... با تو دارد کم کمک شعرم شمـالی میشود مثل سبز چشــم های آن حوالی میشود . عصرهای جمعه ام در پیچ و تاب گیـسویت پیچ در پیچ هـرازم وه چه عالـی میشود . عقده ی یک عـمر دریای دلم در سایه ی ساح...

ادامه شعر
کمال حسینیان

تلاطم ها فکندی چون، بر این ساحل تو ای دریا هزاران رودِ ســرگردان، به دامانت چنین شـیدا عصایت راهِ نیلم بست، چنان مردابِ بی روحم به اعجازت رهی بگشا، که اشکم می کند غوغا کنون تاریک...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... بریز بـاده که بنیان جان به هم بخورد قرار درد و غم عاشـقان به هم بخورد / در این خـزان گرفـته بـهار وا بشود اساس نظم زمین در زمان به هم بخورد / چه می شود که بریزیم و امتحان بکنیم؟ نگاه...

ادامه شعر
محمد جهانگیری

دیگر پلی میان ِ منُ اشک ُ آه نیست یک قلب پاره پاره که اصلن براه نیست بازم غلام حلقه به گوش دلم شدم شرمنده،برسرم خبری از کلاه نیست یارب اساس هستی ُ عالم دوتا دوتاست! این دل چه بود بی کس ُ تنها...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

یاری که زدل برده قرارم این است شوخی که زدل برده شرارم این است ماهی که زچشم افسونگر خویش کرده است بسی فسون بکارم این است هم روشنی شب سیاهم باشد دلبر هم پایه گذار روز تارم این است آنکس که بیک کرشم...

ادامه شعر
عرفان ویسی (هستیار)

چشمان فریبا در مسیرت همچنان این رهگذرهمگام توست طعمه ات مغلوب، چون چشم فریبا دام توست در سرای شهر، بانوی نخستی همچنان در کتاب واژه، از زیبا ترینها، نام توست ازلبانت می بنوشم، جام زرین پرکنم چون ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

استقبال از غزل مقام معظم رهبری (حضرت « امین » علیه السلام ) *** گلْ واژه ای از طبع ِ گلستانـــــــــی ِ خویشم روح ِ غزلم مست ِ غزلخوانــــــی ِ خــویشم چـون گنج ِ من از قیم...

ادامه شعر
الهه دهقان

نامحرمی به صورتم ،امشب کمی نگاه کن اصلا گناهش پای من،امشب کمی گناه کن من عاشق چشم شما،رنگی بزن بر هستیم مشکی قشنگ مطلق است عمر مرا سیاه کن من به جهنم به درک، آقا... بمان کنار من اصلا تمام هست...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... سلام عابر شب کوچه های دربه دری سلام بر تو که از این کرانه میگذری / سلام بر تو که از شهر عشق می آیی سلام بر تو که از یاس صبح تازه تری / سلام بر تو که با شور شعر می تابی سلام بر تو که با...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

آتش فــراق با آتش فراق چراغانی¬ام مکن! آشفته¬تر از آن چه که می¬دانی¬ام مکن با تند باد خشم به آرامشم متاز! دیگر بس است این همه توفانی¬ام مکن! مسپارا بر گیسوی خود را به دست باد زین بیشتر دچ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

دلی افسرده در شهری غم انگیز و من پژمرده ای در فصل پاییز پُر از روح نشاطم زردِ شوم است درونم حس و منطق در گلاویز نمی جویی چرا تقصیر با کیست؟ فقط من می کنم از عشق پرهیز؟ نمی جویی چرا تحقیر در چیست...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

دوستان پیمانه افتــادوشکست برزمین‌می،جـایِ‌کامِ‌من‌نشست روزشدشـــامِ سـیه،ازبهـــرِمن ازدلم‌مِهــرِمی‌ومسـتی،گسست بوده ام یک‌عُمـر،لبـریزِگنـــاه نامِ حق آمد،شـدم یکتــاپرست بارالهــا،تـوب...

ادامه شعر
محمد جوکار

گاهی ، سری به کوچه ی آغاز میزنم با تو ، کنار خاطره ها ، ساز میزنم وقتی حواس شعر مرا ، پرت میکنی بی اختیار سیب ترا ، گاز میزنم یلدای خاطرات تو را ، گریه میکنم گاهی ، سری به پنجره ی باز میزنم ...

ادامه شعر
احمد البرز

کارغمنامه که ،غمناک شده میدانم
سروِ صاف دل مان ،تاک شده میدانم

لب دریای صداقت همه جا آب گِل است
رد پای دل مان ،پاک شده میدانم

روبروی دلمان آینه ترسید ، شکست
سینه...

ادامه شعر
عرفان ویسی (هستیار)

لیلی مدرن ******* عهدی که نبسته ایی گسستی لیلی از ره نرسیده ، توشه بستی لیلی ای ابر بهار، چند چندی با خود؟ انگار توهم نخورده مستی لیلی حالا تو بگو به یاد مجنون هستی؟ یا اینکه تو باکسی نشستی لی...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

بند در زنجیر عشقم دستبندم دست یار من همانم عشق بازی می کنم با شهریار کی کند نقش بت روی تو ما را آینه عادت بی روی تو ، ما را نمی آید قرار باز از این ناز فراخِ گل رخی ، اندیشه چیست ؟ سوی دیگر پادش...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

شیرین تر از شیرین مرا فرهاد کردی فرخنده باشی که مرا دلشاد کردی در انحنای چشم تو در حصر بودم من را به دیدار خودت امداد کردی از درد عشقت لاجرم زجری کشیدم من را تو در صورتگری بهزاد کردی گفتم بیا از...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا