- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
منوچهر منوچهری(بیدل)
در24 /02/ 1301 -
سینا صارمی
در24 /02/ 1394 -
فردین صمدی
در24 /02/ 1399 -
Seyed Mohammadreza Lahiji
در24 /02/ 1369
دیگر برای از تو سرودن مجال نیست باشد اگر مجال، جوی حس و حال نیست شعری به رنگ عشق و سرودی برای دل گویی شراب گشته و بر من حلال نیست ذوقم به سنگ خاره به آهن بدل شده ست شعری اگر از آن بتراود...
ادامه شعردل غم دیده ی من باز گرفتار شده صبح جمعه ست دلم طالب دلدار شده پرده بردار عزیزم ز سر غیبت خود بس کن این ناز اماما دل من زار شده کس به فکر تو نباشد ببخش اقا جان دین مردم همگی درهم و دینار ...
ادامه شعرمن به اینکه روبرویم می نشینی قانعم روبرویم باشی و من را نبینی قانعم زیر یک سقف و کنار تو چه رویایی! ولی در کنارت روی یک تکه زمینی قانعم گفته بودی من "همینم" با بمان یا دل بکن من به این جمله ک...
ادامه شعر تقدیم به دختِ شاعرم، سرکار خانم فاطمه رها
جرمی نکرده ای، ولی محکوم می شوی!
تصویرِ دل شکسته ی یک بوم می شوی
آخر تو ای فرشته ی خوبی چگونه است
قـربانی جنــایت مرس...
... مرا هرگز نفهمیدند، «خالو» * نگاهم را سنجیدند ،خالو برایم باغبانی برگزیدند گل عشق مرا چیدند ،خالو / زمانی عشق تکتاز دلم بود صفا چشم و چراغ محفلم بود پرستوهای عشقم سر بریدند و از ای...
ادامه شعربا نام خدای نامدار و بی نام ... سه رباعی منتخب ار مجموعه شعر « دریا برایم قصه ها دارد »: شق القمر عشق در هستی من چه جا نمودی ای عشق پیغمبری ادعا نمودی ای عشق انگشت نگاه سوی قلبم د...
ادامه شعرعاشقانه ترین دل دیده ام پرازگل بود عارفانه ترین دل دیده ام چه سبک بال بود می نواخت چنان گویی که به طبل روزگار میکبید چه صدای خوشی میداد طبل دنیا بی نطیربود به هرطرفش صدایی بود یکی بی...
ادامه شعربا ما سخن از وفا نمـودی ای عشق یک عمر به ما جفـا نمودی ای عشق درخـانه یِ دل،کینه دمی راه نداشت بین با دلِ ما چه ها نمـودی ای عشق فکرم همه ، آرزویِ فـردایِ تو بود فردایِ مرا فنـا ...
ادامه شعر... این سلامم که مزین به غزلخوانی هاست نقد ماهان و بم و خطه کرمانی هاست . زیره آورده ام ای دوست مرا دریابید که نمادی ز حلول خوش ارزانی هاست . مهرتان جلوه تندیس شب و ماه و کویر عشقتا...
ادامه شعردوباره شب هویدا شد ، دوباره سربه دیوارم چوخشت خام وبی مصرف ، دمادم روبه آوارم دلم میسوزدازحالم ، اسیرم کرده دردعشق شب وُروزم پریشانی ، همین باشد فقط کارم نشستم کنج میخانه ، دمی بی خودشوم ازخود نب...
ادامه شعرشکل دستان تودارد ظاهرا چشمان من کاسه ی چشم تو پر میشد نه از دستان من این همه رحمت کجای آسمان پنهان شده سیل هم شاکی شد از خشکیدن باران من می نشیند اندکی باران بروی سبزه ها دشمن غم میشود باران پس...
ادامه شعرتو را بی پرده میخوانم که مستی نوشود از نو جنون، آوارگی، زیبا پرستی نو شود از نو شدم غرق خیالاتی که پایا نش نمی دا نم بریزم دانه دردشتی که هستی نوشود ازنو من ازلجبازی ات جزخستگی چیزی نفهمید...
ادامه شعر« شرحه تحریر ها » کرکرۀ پردۀ ، خانۀ خود شب کشید روز شد اندیشه ها کاسۀ سر را چپید این همه تکرارِ «ها»، طنطنه، آوازها شرحۀ تحریرها «ها هه هه ها» آفرید روح در افزایش...
ادامه شعر... بیا و در شب تــارم ستاره ی ما باش برای مـن که غروبـم طلــوع فردا باش / بیاو پرســـه بزن لابلای شــــعر ترم برای سینــه ی تنــگم وسیع دریا باش / تویی که گم شده بودی میان دیروزم ...
ادامه شعرچه غم ؟ تا که ابرو کمان با من است گل آوازه ی کهکشان با من است جهانخواره را گو:«که بی تو چه داشت؟» تو را دارم اکنون، جهان با من است چو سرو روانم، نباشد به بَـر به دیده، که اشکِ روان، با ...
ادامه شعر... یک نفر اینجا تلــنگر بر دل ما میزند وای بر من این تلنگرها چه زیبا میزند / تا بنازی مینوازد بردو تار موی خویش بر قرار قلب شاعر پـیشه ام پا میزند / چون نسیم آواره پسکوچه هایم میکند تا خم...
ادامه شعر... زیر مهتاب کنون با رخ ماهت چه کنم؟ با سپید دل و چشمان سیاهت چـکنم؟ / در دلم هستی و گه گاه به چشم اندازم با دل و دیده و این گاه به گاهت چکنم؟ / نرگسی چشم و شرابی لب و گیسوی کمند من و یک ...
ادامه شعرعشق پُرشور و میِ جان نیز هم دلبــــــرم در خانه مهمان نیز هم عیــد فطر است و زمانِ عاشقی در بسی اقلیم و ایــران نیز هم می چشم پیمانــه با یـادِ سحـر از لبِ جـانـان و ق...
ادامه شعرباز هم رفتی و شادی به خیالم خندید بغض یک درد فروخورده به حالم خندید شیطنت کردی و پابند محالات شدم شیطنتهای تو بر حال محالم خندید نیشخندی زدی و سیب لبی غلطاندی نیشخند تو بر اندی...
ادامه شعرسعدی چشمِ غزلخوان تو ام حافظِ چشمه ی ایمان تو ام مولوی زاده ی دیوانه عشق در خَمِ زلفِ پریشان تو ام کارِ فردوسی دل پایان شد رستمِ حضرتِ سلطانِ تو ام جای آن کعبه ی سفیان زده من در طواف ...
ادامه شعر