طالب بوسه ام و بوسه گناهی است کبیر

نظر 28

• 

  محمد جوکار   27 تیر 1394 00:45

  ماه صیام گرچه رفت ، لطف و صفایش بجاست
  سایه ی مهر خدا ، شامل احوال ماست
  
  واسطه فیض او ، نقطه حسن المآب
  سرور کون و مکان ، ختم همه انبیاست.
  یاس خیال
  ---------------
  همیشه درود بر استاد مهرم جناب دلجویی عزیز
  عیدتان مبارک باد
  
  
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 01:51

    درود بر نازنین محمد جوکار گل و هنرمندم
    
    عید شمام مبارک محمد جان
    راستی ممنونم از ابیات زیباتون
    
    ماشالله دست به قلم ببرید یعنی یه غزل توپ
    
    خصوی آمادگی و حضور ذهنتون برای بداهه سرایی..
    ایووووول
    
    
    
    
    
    اینم یادی از یاران قدیم فیسبوکتون...
    
    
    
    بنـام فروزنـده ی آب و خاک
    فرازنـده ی ناب دلهـای پاک
    /
    بنام مـرام گـل افشان دوست
    چنانم بهاری که در پیش روست
    /
    بنام همانها که با شعـر و شور
    غم از سینه هـا مینمایند دور
    /
    همانان که پیـوسته در باورند
    بهاران گل هـای شـعر ترند
    /
    همانها که با عشـق طوفانی اند
    همیشه غزل خوان و« بارانی» اند
    /
    همـانان که در کهکشان اخترند
    ادب را سهـیلای مهر آورنـد
    /
    فراز سخن تا ابـد بیمــه باد
    جهــان تا جهـانباز دارد نژاد
    /
    بنام گــل ، شـهر آشوب من
    شمالیترین یاس «محبوب» من
    /
    همانان که شهـدند اندر عسل
    چنان مرغ «مینا» ی شعر و غزل
    /
    بنام پرچــهر احسـاس من
    «صفایم »،بهارم، گل یاس من
    /
    بنام همـان مهـربان دخترم
    که شعرش به جان میزند «آذرم»
    /
    بنام بهــاران گل های من
    سعیده، سمیرا و سـارای من
    /
    بنازد مـریوان به صد آب و تاب
    همیشه بر این جلوه ی «ماهتاب»
    /
    به چشمان شهلای « لیـلا»ی من
    گل «سوسن» مهـر افـزای من
    /
    غـزل خفته در چشم طناز شان
    و در قوس «مژگان» «مهناز» شان
    
    همانان که «آرام» و بی تاب عشق
    «رها» یند چون قوی گرداب عشق
    /
    به ناز صفـاهان دلـم بنـد بود
    چو شـهر امیر دلم «زنـد» بود
    /
    مرا برده تا شهر بارانی م
    غزلـهای ناب سلیمانی م
    /
    بنام گلی که به جان همدم است
    به جمع صفا پیشگان میثـم است
    /
    به اخلاق نیـکوی بهرام عشق
    که مهرش سرشته است بانام عشق
    /
    همـان که به عشـق نگاه حسین
    قلـم زد به عنـوان شاه حسین
    /
    خدایـا نخـواند به بد عهدیم
    همان خوش سخن مهربان مهدیم
    /
    بنـام بزرگان لـوح و قلـم
    به دباغچی ، شاعـر محترم
    /
    همانان که در علم و عرفان سرند
    اگر چه« فقیـه » اند دل میبرند
    /
    همـانان که در اقتضای ادب
    کمالـند در راسـتای ادب
    /
    به اشـک قلم های عرفانی م
    همـان سید ناز کرمانی م
    /
    بنـام اساتـید دلـداده ام
    شمیـم خوش میرزا زاده ام
    /
    کشیده به صحرای شیدایی م
    چو مجنون غزلهای میرزایی م
    /
    زده خیمـه بر تـارک آفتاب
    سعیـدی به نام غزلهـای ناب
    /
    فهیـمم عزیز دل و جان من
    گلی از جنوب خراسان من
    /
    صفا داده بر دشت احساس من
    همـان احمدم نیک الماس من
    /
    چو عذرای دلـداده ای عاشقم
    به اشعار پر مایه ی وامقـم
    /
    ز مهــر اساتید آکـنده ام
    شفیق غزلـهای ترهـنده ام
    /
    مریـدی به چشمان بارانی م
    به دربار درویش عرفانی م
    /
    قلم می نوازد به جادوگـری
    غنای متون خوش حیـدری
    /
    غزلهای عرفانی دلفـریب
    شکوفا شده در لب عندلیب
    /
    ربوده دلی را به طنـازیم
    غزلهای استـاد شهبـازیم
    /
    مریدم به دربار یاران خویش
    کنم بذل یاران خود جان خویش
    /
    به حـق خداوند نیکـو نهاد
    همه روزتان شاد و نوروز باد
    /
    من از عشق تان ماندنی میشوم
    من از مهر یاران غنـی میشوم
    /
    شما جمله عشقید و خالق چنین
    پس از خلقت عشق گفت: آفرین
    /
    مراین جمله را زینت دفتر است
    که خلق خوش ازشعرخوش برتراست
    
    
    حسین دلجووو
    
• 

  طارق خراسانی   27 تیر 1394 06:24

  با سلام و درود بر حضرت دلجویی
  
  آقا کی گفته بوسه گناه کبیره است؟
  هزار بوسه بر دست و قلم شما نازنین می زنم
  
  عید سعید فطر مبارک باد
  
  
  در پناه خدا
  
  
  
  
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 01:58

    درود بر نازنین طارق گل و والاتبارم
    طارق جان خوش آمدید داداش عزیزم
    
    والله خدا پدر شما و خالو رو بیامرزه که ازادش کردین
    
    این مکارم بیخودی دارد شلوغش میکند...
    
    
    راستی ، طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حضرت عشق و ایامتون تهنیت و طلوع پر طلیعه ی عیدتون تبریک...
    شاد باشید بزرگوار...
    
    
    
    
    کس چـون تو سر قافـیه پرداز نــدارد
    در طـــور ادب قدرت اعجــاز ندارد
    /
    نرگس که زیاد است ولی در صف این باغ
    کس در بــر چشمــان شما ناز ندارد
    /
    بلبــل به هم آوایی گــل در خط گلزار
    در بــاب غـزل این همه آواز نــدارد
    /
    در شهد کـــلام تو و گیســوی رهایت
    نخــلی به چنین مرتبه اهـــواز ندارد
    /
    هر کس که تو را داشت به والله که یک عمر
    غم نامـــه ی عمرش سر آغــاز ندارد
    /
    بی ناز تو بــازم به دلم میل غزل نیست
    ما بــاز نوشتیـــم ولی بـــاز ندارد
    /
    استاد غزل باش که بی روی تو « دلجو »
    در اوج ادب شهـــپر پـــرواز ندارد
    
    
    حسین دلجووو
    
• 

  بهناز علیزاده   27 تیر 1394 10:41

  درود بر شما استاد دلجویی گرانقدر عیدتان مبارک،
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 02:00

    درود بر گلبانوی ادب مهرآفرین و سبز اندیشم..
    سپاسگزارم نازنین دختر سبز اندیشم..
    
    
    
    آنی که ز کف رفت همـانا دل ما بود
    اینی که بجا ماند همین حاصل ما بود
    /
    هر چند که طوفان زده گانیم و نگاهت
    فانوس ترین بارقـه ساحـل ما بود
    /
    غیر از تو کسی هیچ ردیف دل ما نیست
    تا ماه جمالت غــزل کامـل ما بود
    /
    در سایـه ی چشمان تو یک قافله ی آه
    از هرم غزل هـای شبم شامـل ما بود
    /
    مرداب سکوتیـم که از جذبه ی ماهت
    نقشی ز رخت شـامل آب و گل ما بود
    /
    بودیم و خیالات خوش داشــتن تو
    ارزنده ترین دایـره ی باطـل ما بود
    /
    از حاصل جمع تو همین بس که درآخر
    این دل که فنـا شد دل ناقابل ما بود
    /
    مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است
    در دشت جنون همسـفر عاقل ما بود *
    
    حسین دلجووو
    بیت تضمین از فرخی یزدی
    
    
    • 

      بهناز علیزاده   28 تیر 1394 11:28

      سلام و درود بیکران و سپاس از محبت بیکرانتون گرانقدر
• 

  زهرا نادری بالسین شریف آبادی   27 تیر 1394 10:54

  درودها برگستره ی اندیشه تان وبوسه برپای قلمتان که زیبا میرقصد
  
  ای حافظ زمان امروز صدای دوستان رادرمی آورید با این گناه بودن بوسه بنده نیز مخالفتم را صریحااعلام میکنم
  
  تمام ماه
  روزه سیب گرفتم
  دیگر افطار نخواهم کرد
  هیچ ماه ی نمیبینم
  
  شعر زیبایتان عیدی نشاط بخشی بود برایمان
  لب مریزاد.گویا میانه خوبی با شعر بی وزن ندارید
  ببخش مرا نمیتوانم
  با غزلی نوازشت کنم
  کلید سیمین صندوق سخنم
  گم شده
  
  عیدسعید فطر برشماشاعر گرانقدر وخانواده محترم مبارک
  
  
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 02:45

    درود بانو نادری گل و ادب آیین و نیلوفری اندیشه یاس طینتم..
    بانوی مهراندیشم یا بقول خالو «حوری»...البته من کلمه ی حوری جایی ندیدم و نمیدونم خالو بنا بر استناد بر چه نوشته ای چنین خطابی کردند
    ولی اینو میخواستم بگم که با توجه به سطح دانش و علم و اطلاع و فراست و بلاغت خالو بی جهت لقبی رو عطا نمیکنند..
    خالوست دیگه...
    بارها بهشون گفتم ک انشاالله 1200 سال عمر کنی تا نسلهای آینده ی بعد از ما ،بدونند که ما در زمان حیاتمون چه ها که از دست تو نکشیدیم..
    
    بانو نادری مهربانم....والله منکه علاوه بر شرمندگی درمیمونم که در پاسخ شما چی بگم و چی بنویسم و از کجا شروع کنم.. راستش یه اصطلاحی دارند اصحاب کامپیوتر بنام «هنگ» و بنده همون هنگ میکنم
    چون برای شروع و بیان احساسم هیچ واژه ای کمکم نمیکنه و علاوه بر اظهار عجز و عدم توانایی بیان ، اکثرا گریزان و فراری اند...
    در نهایت میخاستم اینو بگم که ممنونم و سعی کردم پاسخ شما رو در انتهای همه ی کتمنت ها بنویشم
    چون دوست داشتم که بگردم و شعری براتون بزارم که شاید بتونه جبران مافات کسر و کمبودهای ضعف بضاعتم در نثر کامنت نویسی ام بکنه...
    و حالام غزلی با وزن دوری براتون انتخاب کردم که برای مهربان دختران زادگاهم گفتم و این غزل رو که بظاهر شبیه قالب چارپاره ست بسیار دوست دارم..
    امید که بتونه رضایت خاطر شما بزرگوار نیز جلب کنه
    
    یا حق ....اسب مرادتون در لگام و ایامتون به کام...
    
    
    
    
    
    دختری بی مثال و مانندی
    دختری از صفای لبخندی
    دختری از طراوت یاس و
    آیتی از حوالی قندی
    
    
    
    توی دستت نشانی از گل سرخ
    توی چشمت تبلور گل اشک
    توی احساس باغ انگاری
    با گل نسترن همانندی
    
    
    
    گرچه سبز است آیه های تنت
    گونه هایت سپید چون برف است
    دختری از حوالی آتش
    دختری از هوای اسپندی
    
    
    
    نسترن ها ی باغ میگفتند
    با شما سهم خواهری دارند
    بسکه با عطربیدمشک بهار
    در سحر گاه شرط میبندی
    
    
    
    جلوه ی سرو های سعدیه
    حسرت قامت تو را دارند
    با تمام نگاه مغرورت
    ارگ در اوج مانده ی زندی
    
    
    
    دختری از فراز خوبی ها
    با خدایی ز آب و آیینه
    دختری با صلابت الوند
    دختری از خود دماوندی
    
    
    
    وارث جلوه های تهمینه
    درنگاه هزار سهرابی
    آتش تیر ماه آرش ها
    در سپیدای تور اسفندی
    
    
    
    موج موج نسیم گیسویت
    عرصه ی پاس بخش جاشوها
    تا که در مرزهای غربی عشق
    حس و حال زلال اروند ی
    
    
    
    شاعرم پیش چشم میگونت
    روز و شب شعر تر می انگیزم
    شده ام شرمسار وصفت،چون
    دختری از تبار «میمندی»
    
    
    حسین دلجووو
    به دختران زادگاهم...
    
    
    
    
• 

  کرم عرب عامری   27 تیر 1394 13:20

  درود بر شما استاد گرامی
  
  عید همیشگی شعرو هنر برشما عاشقانش مبارک باد
  
  
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 02:06

    سلام بر جناب عرب عامری والاگهر الوند مرامم..
    بی نهایت ممنونم بزرگوار..
    
    
    
    ای که شمع و فروغ انجمنی
    همچو مهـــتاب در نگاه منی
    
    
    تو همان ابتـــدای هر ادب و
    تو همان انتهای هر سخنی
    
    
    ای که در باغهای ســبز غزل
    گل یاس شکفته در چمنی
    
    
    آمـدی تا دل مـــرا ببری
    آمدی تا طلسم غم شکنی
    
    
    بس که باخود شمیم گل داری
    گوییــا از ولایـــت ختنی
    
    
    چشم کنـــعان این غزل روشن
    تا تو بـــوی شفای پیرهــنی
    
    
    گفته بودم همیشه شاگـردم
    تا امیر الــــغزل برای منی
    
    
    روز میــلاد تو مبـارک شد
    تو مبارک تر از همین شدنی
    
    
    راستی یک کلام مانده هنوز
    ای که روح کــلام در بدنی
    
    
    گر چه گاهی فرشته ها مردند
    من که بودم،تو آمدی چکنی؟
    
    
    حسین دلجووو
    
    
    
    • 

      کرم عرب عامری   28 تیر 1394 11:58

      درود بر شما
      امیدوارم ظرقیت این همه ضعیف نوازی را داشته باشم
      
      
• 

  مهدی نجفی   27 تیر 1394 17:43

  سلام خیلی لذت بردم از شعر تون
  عیدددددددددددددددتون مبارک
  
  
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 02:03

    درود نازنین مهدی نجفی مودب و گل و دوست داشتنی ام
    مهدی جان ممنوووووونم پسر مهربونم
    
    دووووووستت دارم
    
    هر چند..
    
    مرامت ساری و جاریست، مهدی
    فراقت نشتری کاریست،مهدی
    بگویـــم دوستت دارم ، گمــانم
    بگویی حرف تکراریست، مهدی
    
    
    
    
    
• 

  سمانه تیموریان (آسمان)   27 تیر 1394 22:00

  نرگسی چشم و شرابی لب و گیسوی کمند
  من و یک عالمه اوصاف سپاهت چکنم؟
  
  با عرض سلام و ارادت خدمت استاد عزیزم
  چقدر زیبا و ناز بود
  دستمریزاد
  همیشه شاد و شاعر باشید
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 02:10

    درود بر صفای قدم و شمیم مهر پرور قلم بانو سمانه ی تیموریان هنرمندم..
    بی نهایت ممنونم دختر مهربونم..
    پیوسته با قدم و قلمتون مبشر شادی هستید ، بزرگوار...
    
    همیشه آینه هایت دوام روشنی اند
    همیشه پنجره هایت امید زندانی...
    
    
    
    
    دختری از حوالی عشقی،از حوالی کوی دلداری
    دختری از حریم باران در،دامن تپه های گل کاری
    
    
    دختری که نشسته در شعرم،با تمامی دوست دارم ها
    شعرهایی که از تو میگویم،شعرهایی که دوست میداری
    
    
    آنچنان دلنواز و محبوبی ، که نشستی به قاب اشعارم
    مثل تصویر روی قلک ها ، مثل قلیان اصل قاجاری
    
    
    من خودم آمدم درون قفس، در حصار سیاه مژگانت
    بخدا هیچ جا نخواهم رفت،گر درش را تو باز بگذاری
    
    
    دل خود داده ام به دریایت،تو بگیرو ببر به ساحل خویش
    تو ببر تا که باورم بشود ، لمس این لحظه های بیداری
    
    
    عشق یک اتفاق عادی نیست، برقی از ازدحام آیینه هاست
    قدر این لحظه های بی تکرار ، بایدت خوب تر نگه داری
    
    =====
    دلجووو
    
• 

  سمانه تیموریان (آسمان)   27 تیر 1394 22:00

  
  
  راستی عیدتوووووون مبارک
  
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 02:07

    دیشب دوباره شعر به ذهنم خطور کرد
    گل کرد و ذوق یخ زده ام را بخور کرد
    /
    من بودم و سکوت و شب و یادمان تو
    از نو هزار مرتبه ما را مرور کرد
    /
    یکبار رفته ای و پس از تو هزار بار
    اشک از حوالی چشمم عبور کرد
    /
    شاعر نبوده هیچ دل روستا یی ام
    چشم تو بود آمد و ما را جسور کرد
    /
    اول ردیف کرد هجایم برای عشق
    بعدا هزار قافیه را جفت و جور کرد
    /
    ماهی صفت چو سینه به مواج غم زدم
    چشمت رسید و ماهی جان خسته تور کرد
    /
    « دلجو » نداده دل که به صبر تو سرکند
    عشق تو بود سر زد و ما را صبور کرد
    
    حسین دلجووو
    
• 

  نیلوفر فراهانی   27 تیر 1394 23:57

  
  زیرمهتاب کنون بارخ ماهت چکنم
  با سپیددل وچشمان سیاهت چـنم
  دردلم هستی وگه گاه بچشم اندازم
  بادل ودیده واین گاه بگاهت چکنم
  نرگسی چشم وشرابی لب وگیسوی کمند
  من ویک عالمه اوصاف سپاهت چکنم
  این همه خـاطرچشمان تورا میخواهند
  مانده ام با همه خاطره خواهت چکنم
  حکم دل کردی وسربازدلم مسخ توشد
  من وسربازدل وجلوه شاهت چکنم
  دل بدریازده هابـیم زطوفان دارند
  مرغ دل گرنرود پشت وپناهت چکنم
  یوسفم راه زلیخای توگرگ آلودست
  گرپناهم ندهد گوشه چاهت چـکنم
  طالب بوسه ام وبوسه گناهیست کبیر
  شب عیدمن وترغیب گــناهت چکنم
  آمـدی درشـب من جلوه ی ناهید شدی
  زیرمهــتاب کنون بارخ ماهت چکنم
  
  سلام جسارتا شعر شما را تایپ کردم تا
  بتوانم بهتر ارتباط برقرار نموده
  و بیشتر بیاموزم
  • 

    حسین دلجویی   28 تیر 1394 02:32

    درود بانو فراهانی بلند مرتبه و ادب دوست غزل پرورم..
    بانو جان همین تایپ مجددتون علاوه بر بها دادن و شرمساری مضاف و خوشحالی بی حد بنده ، نماد و بیانگر اینه که شما چقدر به مقوله ی ادبیات بها میدید و چقدر از یک دلنوشته ک به مذاق تون خوش بیاد علاقه دلبستگی نشو.ن میدید...
    
    درود بر شما
    سلیقه ی شما
    زحمات شما
    و نوع انتخاب شما
    
    چرا...؟؟
    چون هر دومون بنوعی اشتراک سلیقه داریم
    من چکیده ی احساس درونی و اونی رو که دوست داشتم روی کاغذ آوردم
    و شما هم بعلت علاقه ی وافرتون مجددا اقدام به تایپ اون کردین تا بقول خودتون ارتباط بیشتر و بهتری بتونین برقرار کنین
    همین تایپ باعث میشه که ابات غزل بهتر و بیشتر در ذهن نقش ببنده و مانایی بیشتری داشته باشه..
    بازم سپاس بی پایان دارم بزرگوارم...
    
    
    
    
    همیشه غصه ات بر باد ، دختر
    وجودت از بلا آزاد ، دختر
    مثال ارگ غرق اوج شیراز
    نگاهت هم طراز باد ، دختر
    
    
    الهی مهر تو پاینده باشد
    دلت از نور حق آکنده باشد
    و نقش بیستون سینه ی تو
    پر از اندیشه ی فرهاد ، دختر
    
    
    همیشه عشق تک تاز دلت باد
    محبت چلچراغ محفلت باد
    به بزم شعرهای پر شرارت
    وجودت غرق استعداد ،دختر
    
    
    تو باید تکیه گاه شعر باشی
    همیشه شمع راه شعر باشی
    برای راه جویان ، ره شعر
    به ایمایی شوی امداد ، دختر...
    
    
    سهند پر غرورت ، پای کوبان
    ارس در سینه ی تنگت خروشان
    برای رد شدن از این شب درد
    گلویت ماُمن فریاد ، دختر
    
    
    
    الهی سالها پاینده باشی
    و از عطر خدا آکنده باشی
    و نامحدود باشد بیت عمرت
    بدون زحمت اعداد ، دختر
    
    
    رواق سینه ات نقش بهاری
    شبستان دلت آئینه کاری
    همیشه چارچار تنگ سرما
    برایت نیمه ی مرداد ، دختر
    
    
    همیشه حال و روزت غرق مستی
    پر پرواز تو ، در اوج هستی
    به زیر بارش رگبار ایام
    دل دریاییت آباد ، دختر
    
    
    حسین دلجووو
    
    
• 

  هما تیمورنژاد   28 تیر 1394 21:31

  درود بر شما استاد دلجویی
  
  چقدر غزل هایتا تان را دوست دارم در جان و دل آدم رخنه میکنند
  
  واقعا دم مریزااااااد
  
  • 

    حسین دلجویی   30 تیر 1394 23:51

    درود بانو تیمور نژاد مهرآیین و والاتبارم
    خوش آمدید ادب بانوی کوی مهتاب و آیینه و عسل و مهر و غزل....
    
    
    
    تو از کجای زمین آمدی که شور آمد
    تو از کجای زمان آمدی که نور آمد
    /
    تو ازکدام افق ، با کدام اسب سپید
    رسیده ای که به جان ودلم سرور آمد
    /
    تو از کجای غزلهای حافظی که چنین؟
    دوباره شاهد و شمع و شراب و شور آمد
    /
    تو از زلال کدامین ستاره می نوشی؟
    که باز خاطره هایی ز راه دور آمد
    /
    برای ماهی پاشویه ، آب لازم نیست
    خبر دهید که چشمی شبیه تور آمد
    /
    ببین غزال غزل های بختیاری من
    چه ناصبور و چه پر شور و پر غرورآمد
    /
    خوش آمدی، که مرا انتظار شاعر کرد
    تو از کجای زمین آمدی که شور آمد
    
    
    حسین دلجووو
    
• 

  علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 22:36

  درود بر شما ارجمند
  ☆☆☆☆☆