تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
موسی  شریفی

من هم می دانم که لجن زار است دهر و مسائل کم نیست و وجود آشفتگی از روی بشر می بارد اما عجالتا با همین وضع وخیم و نبود کسی از آدما و چراغی که بگیرد در دست و بتابد به همه اهل ظُلام گلها می رویند حتی...

ادامه شعر
فاضله هاشمی

قدر استادی پاییز یک بیت انار باید یلدا را نوشت فاضله هاشمی غزل

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

امشب خط شعرم مقصد و راه تازه ای دارد وقتی چشمم برای نگریستن نگاه تازه ای دارد فکرم در بطنش حال و هوایی دارد میان غریبه ها از امشب آشنایی دارد بی خبر آمد و در من آتش به پا کرد همان لحظه که ز...

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

تیر آرش سینه را گشود شاید آرزو تو را وادار کار کند تا تجربه پیداکنی یا بگیری تصمیم درست منوچهر فتیان پور (راد)...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《مظلوم》 ببین مرا، همچون مترسکی تنها تلخ بنوش مرا، همچون چای بی قند بنویس مرا، همچون فصل زرد خزان بخوان مرا، همچون شعری مظلوم برقص مرا، همچون آهنگی غمگین ببوس مرا، همچون طعم گَس خاطرات که مرا افق محزو...

ادامه شعر
آرمان پرناک

تردید بادکنکی است نخ به شاخه‌ی ایمان دیر یا زود باد یا شاخه یکی از تردید می‌جنبد ✍ آرمان پرناک

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《آهنگ غمگین》 چشمانت رنگ پائیز من است که صدای خش خش برگ ها همچون سمفونی باران ساز ناکوک دلم را می نوازد؛ وقتی گریه اَم می گرفت به هر ساز نگاهت رقصیدم با واژه های مژگان بلند تو میان دلتنگی هایِ شعر آسم...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《ارزان》 زیبا جان..، یک عمر خیره مانده ام به غبار پیراهنت که از شمیم آمدنت بر جای مانده میان واژه های دلتنگی شعرِ من، گویی نگاه ممتد تو کالای گرانی ست در این دنیای ارزان زودگذر و فانی که بر دل من نازل...

ادامه شعر
فاطمه شایگان

جغرافیای آغوشت را مدام بر بوم خیالم نقاشی می کنم! هر روز خطه هایش را قدم ! نقطه هایش را طواف وشرجی اش را هوای شهریورم! دست در دستِ شَرم تو را از زیرِ روسری شعرهایم بیرون می آورم وتمامم را در بیت بیت...

ادامه شعر
jalal babaie

در گوش تاریخ صدای گنگ به گوش می رسد صدای مردمان گذشته. پژواک آن در کوه تاریخ می پیچد و زندگی ها سپری می شود. مردم نان می خرند ، مردم معامله می کنند و سپس می خوابند. آنها هم مثل ما می خوردند و داد و ست...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《رهگذر》 به سراغم اگر آمدی تنهایی ام را در آغوش بگیر که سینه ام سراسر دریا بود و چشمانم لبالب پائیز مثل پنجره ای که دردهایش را فقط گُلدان ها دیده بودند؛ هر قطره ای که می بارید فوج قوهای عاشقِ درون نگا...

ادامه شعر
شهناز عیدی وندی

پیله ی درد پشت حصارهای درد خسته از زخم ها گم گشته در حریم شکست در تشنگی وصال تا مرز مردن نا امید از امید آوایی صدا می زند تورا بشکن حصار درد چون نور بگذر از روزنه ها بشکن حصار اندوه را باز کن پیله...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《دقُ الباب》 دیر سالی ست چراغ شب های من خاموش شده است از وقتی پائیز دیگر حوالی شعرم پرسه نمی زند نمی دانم کجای واژه هایم پنهان شده ای؛ بیا و مثل باران دقُ الباب کن شاید دلتنگی هایم این فاصله ها را کم ...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

راه خانه ات را پیدا کرده ام اما هنوز، حجم دلتنگی ام سنگینی می کند بر قدم هایم...!!

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《حلق آویز》 جز این شعرهای در بغض مانده هیچ استخوانی در گلویم نمانده تو بیش از این واژه ها چشم هایم را مزار کرده ای برای ماهی قرمزی که می رقصد درون کاسه ی شراب نگاهت؛ دعا کن دل قلاب ماهیگیر شکار کند تن...

ادامه شعر
مسعود آزادبخت

سکوت! در صدای گلویم پیچید دندانِ در دندانه های کلید را خورد دردها به اجبار سنگریزه های افکار را به دریا خواهند انداخت و من در مشورتِ کشمکش  زبان افکارم زبانه های در را خواهد جوید، احساس گیج...

ادامه شعر
فاطمه  یاراحمدی

از ریشه هایم آب می خورد بهار چشم هایت به بلندترین شاخه ام گره خورده بود تابستان دست های تو آنهمه مرداد... دسیسه ی باد و باران بود بردنت وگرنه من ایمان داشتم به سماجت شاخه ام......

ادامه شعر
فاضله هاشمی

اصفهان دنیای دیگری ست جای دیگری ست معمای دیگری ست معنای دیگری ست همچون اصفهان دوستت دارم فاضله هاشمی غزل

ادامه شعر
زهرا آهن

هرگز برای جانم التماس...نه! خواهش هم نمی‌کنم . اگر در مجمع خدایان حکم مرگ گرفته‌ام بی‌‌نیاز از شش شب و هفت روز آزمون بی‌خوابی بی‌واهمه آماده رفتن به جهان زیرینم . کسی چه می‌داند! شاید آنجا دیگر مردی ب...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

چند روبان رنگی، گل و یک ماشین جریان رود غمگینی که سرازیر شده بسمت پایین شب آرزو، شب خنده شبی شاید بی تکرار شب گریه، شب ترس، شب زندگی ای بالاجبار دست در دست هم، خنده و نگاه های شیرین لحظه های...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا