تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی سنجری

《بُخل》 لااقل مثل قلم در دستانت مرا روی کاغذ برقصان, و یا مثل بُخل سُرفه ی ته سیگار لای انگشتانت اکسیژنم را به گورستان تبعید نکن که دودهای عمیق ریه هایم همچون گَله ای از خاکستر قلب اَبرها را شکافته؛ ب...

ادامه شعر
شهناز عیدی وندی

زوزه ی باد دیرگاهیست در این شهر شلوغ مهر یک رنگی آواز سکوت نقش بسته به لب بادی از دور صدایی دارد می کشد زوزه ای همچون گرگ بر فراز نوک کوه رو به روی مهتاب گوشِِ گوش بند زده ی آدم ها بی خبر از این ...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

تبانی...  مدتهاست ازین خونه رفتی خوشحالم که تو بی غم و بهونه رفتی تو که رفتنی بودی پس کاش خرابش نمیکردی آرامش این خونه رو عذابش نمیکردی کاش میفهمیدی ته خط همینجائیه که من هستم تو داری راهی ر...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《والدین》 نسیم آغوشت میان شعرم پیچیده که این چنین واژه هایم لکنت گرفته اند, انگار عطر تنت سال هاست بر روی لبانم جاری ست نمی دانم متولد کدام سال و فصل و کدام ماه و روز از تقویم هستی؛ نامت را از آسمان پ...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

پرده را پس می زنم از پنجره تا ببینم باز هم هستی این نزدیک ها...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

می پیچیدم به دور حفره ی تنهایی خود در رویایم کسی عشق برایم می‌چید بر روی نگاه گیج و مبهوتم علف های سبز و تند می‌روییدند و بهشت در من جا باز می کرد و ثانیه می شمرد برای لبریز شدن با خود می گفتم بهشت...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《بند ناف》 عزیز شعرهای من.., آمده ام تا تو را بنویسم که از شعر روی لب هایم متولد شدی طوری که به جای بریدن بند ناف واژه ها قلم روئید در هر سطر نگاهت؛ و مرا پیوند زد به شادی های جهان انگار در عمق چشمانت...

ادامه شعر
Kazem Keshavarzkalhori

نشان کدام گل است؟ ترنم آزادی میان گل لاله های زرد انقلاب نیست!!؟ جز لاله هیچ گلی؟؟؟

ادامه شعر
بهاره میرشفی
فاطمه  مهری

در خانه ای که بوی خیانت میداد ناباورانه در انتظار عشق نشست درشب هزار رنگ چشمانش _من احساسم را به آغوش امن تو سپردم _مرا ببخش،خسته ام رویای عشق در سر می پروراند بر پشت بام دلخوشی هایش دانه عشق می پاشی...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" قلب رویا" ...و همیشه تو را نگاه می کنم و چشم های اندیشه را به قلب رویا می آورم به قدری آفتاب گرفته ام که به برگ آمده ام و گندمزاری را به لطافت گل های سرخ رسانده ام. کنار پنجره از عطر این همه سو...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

"میخندم اما، به حاله خودم هستم اما چندین ساله مردم خنده ام را باور نکن پشتش اشکهای شوری جا دارد غم لعنتی با من رابطه ها دارد باور نکن اگر میبینی من اینجا جریان دارم مثل عمری که مصرف شد خیاله...

ادامه شعر
حسن  رسولی

رسولی در گور دیرگاهیست که گورکن ها،مشغولند چنانکه تمام جنگل را بدل به گورستان کرده اند آنان مشغول کار آبا و اجدادی خویشند من از شیران خفته در بیشه ام مینالم از بلبلانی که مدح گورکن ها و گورستان می گو...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《حاتم طایی》 این روزها شبیه غنچه ای تنها شده ام انگار دیر سالی ست حوالیِ گلبرگ های خشکیده ام قحطی شده؛ بیا و باران چشمانت را بر تن خسته ی من ببار و طراوت شعر مژگان بلند پلک هایت را همچون حاتم طایی ببخ...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《تاکستان》 دلبرانه لبخند بزن که امشب چشمانت شاعران غزل خوان‌ شده اند چه زیباست..، گندمزارِ گیسوانت پریشان و رقصان میان موج تابش خورشید تابستان گونه هایت همچون درختان انار طعم لب هایت خوشه های تاکستان،...

ادامه شعر
آرمان پرناک

خوبست! برایش شال بباف کلاه بباف قصه بباف !! خوبست لااقل، یک سرنخ خوبی، یک سوزن از تو، به یادگار دارم، سوزنی که قلبِ پاره ام را پاره پاره تر دوخت ... " آرمان پرناک "...

ادامه شعر
آرمان پرناک

خورشید را تار می دید عنکبوت گمان کرد پیامبر است " آرمان پرناک "

ادامه شعر
بردیا امین افشار

تو چه میدانی ؟ از غُصه‌های عروسکی که لباسی دیگر... بر قامتش دوخته اند زبانش را بریده ، دلش را سوخته اند تو چه میدانی ؟ از شکایت چوپانی که در میان گرگها ... نی لبکش را فروخته اند بی توجه به فردا...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《چرخ خیاطی》 یادش بخیر آن روزها عصرها صدای چرخ خیاطی مادر در حیاط دنج قدیمی خانه قشنگ ترین آهنگی بود که تا به حال در هیچ کافه امروزی نشنیده ام؛ انگار با تَرَک های پیشانی اَش و شعرهای روی لبانش پیراهنی...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

هر بار آن کتاب را باز می کردم دست هایم مشت می شد نسل ها مچاله و ریخته می شد در قوطی تاریخ نسل ما نانی کناره دار بود که دور ریخته شد و کینه ی گرگ خورد آن را... ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا