- لیست اشعار
- قالب
- قطعه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اشرف السادات کمانی
در16 /02/ 1394 -
narges omidi
در16 /02/ 1370 -
علی احمدی
در16 /02/ 1358 -
گوهر قوامی
در16 /02/ 1380 -
فرزاد الماسی
در16 /02/ 1366 -
مریم عرفانیان
در16 /02/ 1367
در همهمهی مردم این شهر غریبم یکثانیه دور از تو هزاران شب یلداست هرکس که تو را دیده دگر خواب ندیده در هرشب او فتنه گری های زلیخاست هر بار که تصویر تو در چشم من افتاد ازخود شدهبیخود دلم...
ادامه شعردیدمت یک لحظه جاماندم ز خود از همان جا عشق تو افسانه شد من که مات و مبهم و بیهوش تو ناگهان عقل و دلم دیوانه شد حس پیدا کرده از گم کرده ها روحم از جسمم دگر بیگانه شد من چه گویم که نمی دانم چه ش...
ادامه شعر« فساد و فتنه » به هر کجا نظر کنیم ، طریق فتنه بنگریم که فتنه با فساد خود ، درِ صفای را بـبست رموز فتنه در جهان، طریق عدل را شکست طریق عدل را شکست و خود بجا...
ادامه شعرگلم بیدار شو این کشتی عمر فزوده بر شتابش می رود باز صدایم کن در این تاریک صحرا زنو سازیم از الفت نغمه ای ساز شقایق را گریبان چاک گشته تو خوابیدی چنین در بستر ناز هوا ابری شد و گشت آسمان تار بیا خورش...
ادامه شعرصاباح یولدان یتیشن زامان اورگیم قانات ووروپ اوچاجاخ اولدوزلارین ایشیخ شَهَرلرینن بویلاشیپ ، یر اوزونه باخاجاخ و من دَرینن بونی بولورم کی ایتیردیغین ، اورمانلاردان تاپاجاخ و اُولکلرده ، هارایلیان اوتلا...
ادامه شعرمثلِ دُرّی گران شدی گوجه همچو تیری بجان شدی گوجه نکند که نامسلمانی! مثلِ مستکبران شدی گوجه حال و روز ات چقدر خوب شده ژنِ خوبی جوان شدی گوجه تو چهل درصد از تمامِ منی رفته ای آسمان شدی گوجه یاد...
ادامه شعردیگری ، در دلِ من جا بشود یا نشود تو ولی... انگار دلم، خانهِ آبا و اجدادی توست
ادامه شعرآسمان مستِ ترانه می شود ، شبنمِ عیشِ آسمان خانه به خانه می شود ، کوکبِ جان فَزای او شانه ی کَهربای دل ، اَر سِپَرِ بلا کنیم جامِ هوی نمی شود ، صولتِ بی وفای او گَر تبِ انتظار را ، غمزه ی جان به سر کند...
ادامه شعرآمدم از پیچ زلفت گرهی باز کنم موج موهایتو آنقدر بلند بود نشد آمدم فاصله از آمدنت کم کنم اه که خورشیدم به نظمش پایبند بود نشد توبه کردم که دگر مست نباشم هرگز چشم گیرای تو معشوق پسند بود نشد رضا...
ادامه شعرتو خیال کن کمی، دلتنگت شده ام چون هرگز انگونه که دلتنگت هستم را باور نخواهی کرد
ادامه شعربه جایِ رویا ها به سراغِ خاطراتم میروم هیچ رویایی به قشنگیِ روزهایِ با تو بودن نیست
ادامه شعرببخش جسارتِ خیالم را، هر شب بی اجازه ات می بوسد تو را
ادامه شعراگر دلت برای من تنگ شد قصد دیدنم را داشتی بیا باهم برویم من هم دلم برای خودم تنگ شده است
ادامه شعرسالها بعد بار دیگر دیدمش، دل به دریا زدم و گفتم من تو را دوست دارم گفت مگر یک بار بیشتر به روی تو خندیدم ؟! گفتم بله پس از ان اولین دیدار بارها در نظرم... ...
ادامه شعرهمه بی چشم و گویای خموشیم کریم (نمی شنویم) وساکت اما در خروشیم نشانی زآن همه آزادمردی برفت از یادمان وهمچو موشیم...
ادامه شعردارم اکنون با چشمِ پر از اشگ از کوچه شما میگُذرم... باز کن پنحره را تو مگر،دوست نداری کوچهِِِ باران زده را
ادامه شعرهمه چیز را به هم دیگر پس دادیم، همه چیز را دیگر، چیزی بینِ ما نمانده است، جز " دوستت دارم" که ان را من دور از چشم تو هنوز نگه داشته ام ...
ادامه شعردیده در مشرق سحر تا کی ○ سحر و آه بی ثمر تا کی ○ ثمرِ سینه را شرر تا کی ○ شرر آلوده بی اثر تا کی ○ ای بنازم دل صبورت را ...
ادامه شعر« ماه رمضان » فرخنده زبانی است ، که در ماه مبارک شب تا به سحر، ذکر خدایش به زبان رفت فریاد بر آرید ، که ماه رمضان رفت آن مرحمت3 و لطف خداوند...
ادامه شعر