تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی مزینانی عسکری

عصمت الله وقت آن نیست که فریاد کنی؟! به دمی کاخ ستم را همه برباد کنی؟! گر علی بسته به زنجیر عدو گردیده مهدی ات را تو به امداد دمی یاد کنی ای که مظلومه ای و همره مظلوم شدی شکوه ی ظلم و ستم را به کج...

ادامه شعر
امیر وحدتی

         ???????????????????????? شعر شب یلدا ۲ ???????????????????????????? شب چله بُوَد فرصت ... که یاد از مادران آید درون بقچه اش آذر ... ز سیب و زعفران آید شب یلدای دیگر ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

من بجای خاک خود قاصدک ها را مرنجان در طبیعت بی سبب حاضرم تن‌ را دهم جای همان که بر غضب شاپرک ها را مسوزان بال و پرهای قشنگ پیکری رنجور دارم در ازای بالها جای طلب هیچ گل از باغ ها هرگز مکن با دست خود ...

ادامه شعر
محسن جوزچی

نمیدانم چه میخواهم نمیدانم چه کم دارم نمیدانم چرا در سینه هامان عشق نیست چرا موجی برون شیشه های روشنایی نیست چرا چیزی که میخواهم نمی‌یابم چرا چشمم دگر آن روشنایی را نمی‌بیند چرا حرفم به معنای تکلم نی...

ادامه شعر
علی اوسط حسینی

طرحی دوباره ریز **** دوباره می آید همچون همیشه سنگین و با وقار آرام و با نشاط تا تولدی دوباره را نوید دهد یلدا با تولد خورشید با تولد نور می آید تا به زندگی گرما و روشنی دهد و تو ای شب ستیز اینک...

ادامه شعر
روح الله اسدی

دلم انگور می خواهد ولی از جنسِ اندیشه زنم آتش به نادانی به این جَنگل به این بیشه چِراغی می کنم روشن ز نیکویی ودانش ها کُنم فریاد ای غافل!چرا گَشتی هنرپیشه؟ قسم بر دینِ آگاهی قسم بر روحِ دانایی بسازم...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

خود واقعی من من عاشق آزادی و پرواز در رویای خود دلبسته بر آرامشی مقدور در دنیای خود با دستها ، هر بار از مهتاب آویزان شوم تنهایی شب، شاد تر با حرکت پویای خود دلگرم ...

ادامه شعر
عباس پاریزی

عجب رسم دل آزاری عجب آیین تبــــــداری عجب سرمای جانسوزی چه گرمای ستمکـاری عجب دردی به جان من عجب سر در گریبانــم عجب شرمی ز خود دارم چه بخت و یار فرّاری عجب دست تهی...

ادامه شعر
فاضله هاشمی

حرف تو که می شود واژه ها در دهانم میمانند آخر چگونه بگویم؟ «یادت بخیر سردار» فاضله هاشمی غزل

ادامه شعر
محسن جوزچی

باید اندیشید با فکر نمیتوان به جایی رسید به خود باید اندیشید به کرده خویش باید خود را بشناسیم باید خاطره ها را به یاد بیاوریم و به تصویر بکشیم شاید که قیامت را در اینجا مشاهده کردیم بهشت و دوزخ خود را...

ادامه شعر
فائزه اکرمی


زندگی در هر مسیری مبهم است
هر چه دانستم در این دنیا کم است
گرچه فهمیدن برایم رنج داشت
لیک فهمیدم که فهم از آدم است
...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

موج صدا از عاقبتم، آن که خبر دار ، خدا از آن چه که خیرم، نگهدار جدا تکرار گناهان بشر نیست گزیر از مانده شرم ، تو ببخشای مرا آگاه توئی ، آنچه نمی دانم من ...

ادامه شعر
عباس پاریزی

چه اربابِ زر و زوری چه دارای شــر و شــــوری چه دادِ تـو اهورایـــــــی و از اهـریمنــــان دوری چه گنجت گنج قارونی سرایت کاخ فرعونی است چه داستانت سلیمانی است چه حاک...

ادامه شعر
فاضله هاشمی

کلک من نماز باران است واژه هایم نم بهاران ست آرزوهای قضا به جا آرید چون خداوند مطیع یاران است فاضله هاشمی غزل

ادامه شعر
محسن جوزچی

چرا حرف راست تلخ است؟؟ چرا دروغ موجب شکوفایی امروز است چرا واضح نمی‌توانیم سخن بگوییم چرا اینقدر باید با کلمات بازی کرد چرا دوست داریم ادبی صحبت کنیم چرا بیشتر سخنها به دل نمی‌نشیند چرا شعر میخوانیم و...

ادامه شعر
وحید علیزاده نیشابوری

دوش دانی زچه رو ملک ثریا این است صورت محتسب و مست به یک بالین است در خرابات مغان نور خدا را دیدم او به من گفت چرا خرقه رندان دین است رو به من کرد و بگفت ای قلم دیده نگون بر سر حزن نگویم که چونینه...

ادامه شعر
مژگان منفرد

فقط خدا می داند انسان قرن اخیر تا چه اندازه بی نشانه است چه قدر بوسه های از دهان افتاده پشت هر ماسک جمع اند و چه مردمک آفتاب ندیده ای در آرزوی گشایش چشم هاست حال چگونه با دستانِ دست‌کشی نوازش های ج...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

حالم مثل پولی ست که گوشه ندارد قلبم را مُچاله کردند اما برای یک گوشه کل وجودم از سکه افتاده...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

افسانه خواهد شد تو را مرگی زبون افزون که یادی از تو با ننگ و جنون ترس و فنا، مرزی که دیگر بی فروغ راز شهامت سازه ای با اشک و خون یاد آر آن قد علم کرده بسو...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

دلم گرفت و راه نفس را پر از غبار حیران به رد گام آهسته، بیشه زار گرگی نشسته در کمین تمام بره ها فرجام زمستانی که میخزد به بهار میریزد از توحش بی حد، دانه اشک ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا