تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
امیر وحدتی

هوس شکار دل بیقرار گویا هوس شکار دارد هوس شکار تا کی دل بیقرار دارد دل من اسیر گشته به کمند ماهرویی و کمند ماهرویان به دلم چکار دارد ز پی شکار بودم که اسیر دام گشتم و دلم ز بند ذلفش هوس فرار دارد ز خط...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

جمعه بازار است سفره ها چشمِ به نانِ گذرآلودِ زمان، گسترده چشمه ی حنجره ها در طلب آب روان، تب کرده سفره داران همه فریادگرِ نانِ گِره خورده به جان کوزه گردان، به لب آب روان، سرگردان شب سرایان همگی در طل...

ادامه شعر
محسن جوزچی

دفتر عمر من و تو چه تفاوت دارد آن یکی چل برگ است ،شایدم کاغذ آن هم کاهی است یک دگر شصت برگ و صفحه اش هست سفید دگری صد برگ و جنس آن الیاف است جلد هم چرمی ناب صفحه دفتر عمر هر چقدر هم ساده ،یا که باشد...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

خدا کند تهِ این جاده آسمان باشد برایِ دیدنِ دریا کمی زمان باشد خدا کند که گهی بر خلافِ رسمِ شما جهان به کامِ ادیبان و شاعران باشد بیا برایِ رسیدن به نور پر بزنیم چرا سیاهیِ شب سهمت از جهان باشد مب...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

ما همان طایفه ی رنگ به رنگیم بگو با همه اهل جهان بر سر جنگیم بگو از همان ثانیه های تپش بدو حضور دست بر ماشه و هم رزم تفنگیم بگو زنگ آرامش و پایانه ی دلشوره ، چرا ؟ ما همه منتظر سوت فشنگیم بگو زندگ...

ادامه شعر
امیر وحدتی

???????? رفاقت????????     فدای معرفت آن رفیق دیرینم بخیر، یاد تو و خاطرات شیرینم من از مرام تو ای دوست یادها دارم هنوز هم ز تو مهر و وفا همی بینم هماره چهره خندانت آرزوی من است ز باغ معرفتت شاخه ای ب...

ادامه شعر
محسن جوزچی

زندگی تکه عشقی است در احوال زمان زندگی زمزمه موج و نفسهای کلام زندگی نارون سبز گذرگاه حیات زندگی برگ درختان بهار دل ماست زندگی مردمک حس چکاوک در یاس زندگی نغمه موسیقی کوک دریاست زندگی صبر به تعداد توا...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

این روزها در پاییز برگ ها هم واژه می سرایند پس مغرور به شاعری خود مباش ......................................... راستش را بگو جز من کسی دیگر را می پرستی عجب حرف خنده داری ................................

ادامه شعر
پرستش مددی

دلم از سینه ی احساس من افتاد شکست موج لبخند غزل از دهن افتاد شکست وزن هر شعر من از پیرهن افتاد شکست روح شاعر صفتم از بدن افتاد شکست با دلم بر سر چشمان تو دعوایم بود چون ملک بودم و فردوس برین جایم ...

ادامه شعر
امیر وحدتی

دل محتضر دمی ار به خاطرات دل خود نظر نمایم ز فرود و از فرازش نتوان گذر نمایم  من اگر ز رازهای دل خود پلی بسازم به فرار دل ندارم ، نتوان خطر نمایم به دل کویر وحشت بیقین ز پا در آیم      بامید جرعه آبی...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

تو از باران چه می دانی به وقت بارش آن بسان عاشقی شوید تمام غم، از پیکرش آن تو از دنیای سرگردان عاشق ها، نمی دانی تو هرگز مانده‌ای در یک سکوت فاحش...

ادامه شعر
پرستش مددی

باور بکن در من غزالی بیقرار است دل بسته احساس شبهای بهار است او میدود در من ، ولی من در سکوتم من خسته از دنیا و او شوقش انار است دنیا همیشه بر مدار عاشقان نیست گاهی به خون عاشقان آئینه دار است این...

ادامه شعر
پرستش مددی

من شعر سکوت خسته ی پائیزم من گمشده ی عشق شرر انگیزم من رهگذر کوچه ی عشقم یک عمر تبدارم و از دغدغه ها لبریزم احساس بلند عاشقی در نفسم من موج بلند شعر طوفان خیزم پروانه صفت به آسمان دل دادم گل می...

ادامه شعر
علیرضا  علیدادی شمس ابادی

درانتطباق ضمائر سیرگسترده ای از خصائل رفت وامدی در حقایق وظواهر نشستیم در وفق مراد مقصود دنیا وماندیم دررسائل همه جا بودیم ولی با خویش نبودیم در هیچ یک ازعوالم بگویید هرچه میخواهید ای سلایق که ما خواه...

ادامه شعر
امیر وحدتی

بی نشان تقدیم به ادیبان و اساتید سایت شعر ایران ای نغمه های خوش آهنگ شبانه درودتان در ریشه جانم زده جوانه سرودتان   آنکس که کرد کسب سعادت از هما منم در زیر آبشار غزلها شنا منم من جان گرفتم از این شعر...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

تو می دانی چگونه راستی در بین ما نابود گردید صمیمیت و آرامش برای مردمی بدرود گردید و من خود نیز میدانم چرا دنیای ما تا بود غم بود سر آغاز تمام جنگ ها، سرمایه پر سود گردید ...

ادامه شعر
محسن جوزچی

در پناه ماه بودم در شب سرد و سیاه در نگاه ماه بودم از کران تا کهکشان چون که هستی داد جان را در تن آن بی نشان قصه کوته روز نو گشت و نگاهم در نگاه...

ادامه شعر
امیر وحدتی

گوهر وجدان           ???????????????????????? خدای خالق  باران زیباست همیشه در دل است و جان زیباست میان کل مخلوقات عالم خدا فرموده است ، انسان زیباست غزال خوش خرامی در چمنزار صدای شُر شُرِ باران زیباس...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

آغشته کند جان، نشود مست ، قدح روی افسردگیش حاصل، اگر دست از آن شوی بر هر قدم از ملک خدا ، سر جهانی ست آزادی اندیشه که درمان نشود با خم ابروی منظور ز کج فهمی ...

ادامه شعر
خسرو فیضی

* ......... * دلبسته ی طبیب و پرستار میرویم * بیمار آمدیم و گرفتار میرویم * دیروز آمدیم همه تن زیر بار رنج * امروز تندرست و سبکبار میرویم * دیروز با تالم بسیار آمدیم * امروز با تشکر بسیار ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا