تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
رضا  کاظمی اردبیلی

عنوان : جامعه دردی مسئــۇلارؽــمؽز ؛ اؤلــکده بێــر سُفـره ســالؽبدۇ.!؟ تـام دؤره وَرێـن تــۇتماغا ؛ دوْست ، آشنا آلؽبدۇ.! اۆســتۆنده دێ اێــسلام آدؽ بـۇ اؤلکه نێن اَمـما.! باشــلؽ یئخؽلؽب بـۇردا ...

ادامه شعر
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

جسم زخمی وطن تقدیم به لاله های سوخته وطن شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: باران تیر و موشک و خمپاره ها بود غلطیده درخون کالبد،مه پاره ها بود و...

ادامه شعر
محسن جوزچی

گر امیدی مانده است پس نا امیدها کجاست گر مراد ابر بهاران است پس رمل و بیابانها کجاست گر ز کوی دوست خواهم یک نشانی بی نشان هق هق و زاری کجا و شب نشینی ها کجاست گر چه میچرخد فلک در آسمان در برج ثور این...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

آفتاب حُسن ای چهره‌یِ منوّرت آیینه‌یِ جمال ای منشاء فضیلت و ای صاحبِ کمال ای رحمتِ خدا به جهان، آفتابِ حسن ای برترین رسولِ خداوند لایزال ای بهترینِ خلق که مِثلت نشد عیان در صدر کائنات تویی شاه بی م...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

در بُن بستِ دود و ترس آزادی اسیر شد دریای مرکب در میانِ ازدحامِ زخم بر سرِ ترس خروشید #رجبعلی_باقری #سپکو_ترس

ادامه شعر
پرستش مددی

در سکوت تن این خانه تو را می خواهم روی آرامش یک شانه تو را می خواهم شعرم از جنس غروب است و پر از تنهایی کنج آن کلبه ی ویرانه تو را می خواهم سوختم ، آب شدم ، ریختم از داغ خودم مثل رقصیدن پروانه تو...

ادامه شعر
پرستش مددی

چکامه گوے تو در یڪ نگاه مے فهمد تمام آنچه نگاهت به آه مے فهمد کبوترے که به دامت اسیر عصیان است فریب چشم تو را صبحگاه مے فهمد میان مُجرِم و مُحرِم نگرد ، مَحرَم راز همیشه فرق صواب از گناه مے فهمد مس...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

بال و پر بگشا هم وطن با خرد و عاقبت اندیش بمان غم همسایه خود را چو غم خویش بدان تازه شو، درد رها ، هم نفس مرغ سحر بهر پرواز ، گشا بال و پر خویش بخوان نغمه ها سا...

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

اولان اولدی گئچن گئچدی بوز اولان سویوخ اللریم عومروم تک اریدی کوچدی اغاج اکدیم گل دره م من زمیمی نامرد بیچدی کول اولدی کونلومده سودا خیاللاریم قارا دوندی یاندیرمامیش ائل چراغیم بیلمم نیچون بئله سوندی...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

اربعین است وجهان شورو نوایی دارد دل بیچاره ی من حال و هوایی دارد آروزیی است که هرسال شوم شیدایی و خدا بهر بشر کرب و بلایی دارد جابرآن عاشق وشیدا به سر کوی حبیب با دل غمزده بین، چه ماجرا...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

سفره پر درد همه عمر در این خانه، به جز درد ندیدم منتی نیست اگر مردن خود را طلبیدم حکمت بودن این سفره تزئین به عذاب هیچ علت و نشانی که جوابی نشنیدم اجبار ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

محبوب دروغین تو ای محبوب من با من چها کردی تو عهد بینمان را خود رها کردی روانم را به قصد مردنم، آزرده کردی تو با سوزاندن قلبم، خطا کردی تو...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

دلم زیارت اهل قبور می خواهد جایی که همه ساکتند و آرام محرم و نامحرم در کنار هم آرمیده اند هرچند این روزها بازهم پولدارها اینجا خودنمایی می کنند سنگ مزارشان چند میلیون می ارزد بعضی نیز آرامگاهی ساخته ا...

ادامه شعر
مرجان آزرم

آن بهشت نازنین کو جای جایش پر گلست افتخار خاک ایران، شهر آرش، آملست شهر طالب ،شهر زهره، شهر صد افسانه عشق شهر یاران و شجاعان، شهر یاس و سنبلست در بهاران ،عطر نارنج و بهارش فتنه برپا میکند عاشقان ر...

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

نمیر ای دل بی نا در این خزان سرد که عشق در دل ما زد جوانه موسم ورد در این زمانه به جنگ است مرد با نامرد نوشته بر سر هر دفتری نام ما را عشق نمیرد ان که به دنیا گل محبت کشت که عشق مرگ وجود از دل زم...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

هیچ فریادی درون شهر نیست هیچ تاوانی به جز یک قهر نیست مردمی در خواب غفلت مانده اند دیر بیداری گران، جز ...

ادامه شعر
رضا  کاظمی اردبیلی

ای خُـــــــدای مـــنو هـــستی بــــۇ کــدرلر منــــــه بـــسدێ بــێر باخؽش سال منه سارێ یــک نــظر بــه مــن نـگا کـن دلِ مـــن پُـــر شـــده از غـــم آچ وْ رحــــمت قـــاپۇ هــردم کئچ اوْ کئچمێ...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

اتاق ذهنِ تو پنجره ای چند جداره می خواهد تا سرمای منفی بافان نفوذ نکند به آرامشِ ذهنت ✍رجبعلی باقری #سپکو_ذهن

ادامه شعر
Kazem Keshavarzkalhori

آفتابی
حمام می‌گیرد
خویش را
غرق
در سایه می‌زند
نیش را

ادامه شعر
مرجان آزرم

دلخوشیها گشته تصویری پر از رنگ و لعاب کو برای سرخوشان گشتست آویزان به قاب آنقدر از زندگی تصویر رویا ساختند زندگانی شد فراموش و سپردندش به خواب سر بلند و سفره رنگین کار دنیا شد تمام بی خیالی شد مرام...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا