دلخوشیها گشته تصویری پر از رنگ و لعاب
کو برای سرخوشان گشتست آویزان به قاب
آنقدر از زندگی تصویر رویا ساختند
زندگانی شد فراموش و سپردندش به خواب
سر بلند و سفره رنگین کار دنیا شد تمام
بی خیالی شد مرام روزگار منجلاب
های های مردمان خسته رفت و وای وای شان بماند
گرگ از بهر شکار میش بر خود زد نقاب
نازنین چشمی بچرخان درد مردم را ببین
لقمه نان در سفره خالی آوری کردی ثواب
ای که با تقوی و دین طی طریقت میکنی
گر یتیمان را نبینی مقصدت باشد سراب
بار الها دیده بگشا حال مردم را ببین
حق صبر بندگان این نیست بر ما رخ متاب
آدمی کز امر تو مسجود عرشت بوده است
بین چگونه بهر روزی میکشد رنج و عذاب
لیک شاید آه شیطان رجیم دامن گرفت
اشرف مخلوق تو گشته فقیر و گور خواب
مرجان آزرم نوایی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 23 شهریور 1400 16:35
!درود
علی مزینانی عسکری 24 شهریور 1400 09:24
سلام و عرض ادب
دستمریزاد
دادا بیلوردی 24 شهریور 1400 22:31
های های مردمان خسته رفت و وای وای شان بماند
.
درود بر خانم آزرم
محتوای شعرتان زیباست
وزن مصرع فوق را اصلاح فرمایید