تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی اصغر رضایی مقدم

در مسجد ما قبله اگر هست،یکی نیست در مسلک ما قبله،از این دست،یکی نیست در قلب پرستشکده،بی قبله ترینیم در اوج پرستش،همه، بی قبله و دینیم در سجده،به دنبال زر و شاهد و کینیم با عشق زر و شاهد و کین،در پی دی...

ادامه شعر
آرمان مرادی

چندیست غَمم در بَر و بَر بالین است بنگر که مرا بی تو معیشت این است بر باد، دمی چو دادی آن زُلف سیاه باز آ که هنوز خانه عطر آگین است...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

#رباعی خیزید و گل آرید نگارآمده است از نکهتش انگار بهار آمده است میلاد امام مهربانی شده است از پرده برون طلعت یار آمده است ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ #جواد_امیرحسینی ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

می تُوان خنده نمودوُ به سَرَک قاءل شد, از دریچه به نگاهی که تو می انگاریی می تُوان گریه نموده به درک واصل شد , از همیشه به صدایی که تو می پنداری ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

در دور سوم بودن در این زمین من زود از گذشته خود هیچ می شوم یا در نمای موجود قبل ها از هر نگاهی ز خودم کمی دود می شوم هستم ولی در تمام نبودن نظار ه ام بودم ولی در تمام غروب محو می شوم بایک ت...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

از این خاموشی فریاد، سیرم در این فریاد خاموشی اسیرم میان بغضِ بی فریادِ بر دار سر یک دارِ بغض آلوده، گیرم نه حقی کز شباهنگی برآید نه صبحی کز دل حقی درآید نه ماهی کز دل شب رو نماید از این زنجیره ی خامو...

ادامه شعر
محمدحسین خدیوزاده

ای جغد سیاه شوم چرکین کمتر تو نوای غم فزا ریز بس نیست خرابه های دیرین از بام حیاط ما تو برخیز برخیز پلید پست آیین از پیش دو چشم من برو تیز این باغ و سرا و دشت دانی؟ بود است چراغ و چشم عالم بلبل همه گو...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

دیگر زما رفتن ز تو ! یک قوم پلَشتی ماندو بس درکبریای ات کوجَمی ,زندان به ویِری ماند و بس باید چو اَغناء دررَهی , تا تَرکِ این خِسران کنی در پند خَنیا گوش تو ! یا بی نشانی ماند و بس ...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

سر بر دل برف و تکیه بر باد کنید امضای غلط به مکر شیاد کنید می بینم تان که روز بیداری حق بر باطل عمر خواب خود داد کنید...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

چه شدزمین خسته ام به دردما دچار شد! هوای کاغذی ِ ما , به سمِ مرُده باز شد چه شدضُماد دردرون, که دربرون حباب شد چگونه هستی ام بهِ باد وُ روزها هلاک شد همیشه رنج ثانوی درون هر ضلال شد زِمُس...

ادامه شعر
سارا  (س.سکوت)


زمین دعایش را
در گوش جیر جیرک نجوا کرد
جیر جیرک دیشب
دستان دعایش باران بود
وباغچه دعای مادرانه اش بر سر
آسمان،
پرواز پرستو را
توی ذهن ابریش تکرار کرد ادامه شعر

اکرم بهرامچی

ای کاش میشد اندکی هم ذات ِ باران بود بر تشنگی ها ی جهانی چشمه ساران بود ای کاش در قرن ِ گناه آلوده ، انسان بود از هم نشینی در صف ِ شیطان پشیمان بود نا لایقیم و در خطاها غرق ، میدانیم چشم انتظار ِ لح...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

به مناسبت روز دختران دختر که داری عشق هم در خانه جاری ست یعنی که خانه کاخ و بابا پادشاهی ست از آفتاب روی ماه دختران است کاین خانه هر فصلش بهاری بهاری ست هر خانه را بنیان اگر سنگ سیاه است دختر برای...

ادامه شعر
روناک غریب لکی

مزد صبح دم می بارد با تنور خورشید نور از پنجره‌ها مردم روستایی دست در دست خدا ذکر گویند و دعا باغ گل بیدار است غنچه‌ها خندانند قاصدک رقص کنان مژده آورد که هست آخر تابستان هر چه کِشتند بهار داده محصول...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

فارغ از هر گفته می خواهم شِنودارت شوم بر تو هَر گویند وُمی تازاند ، بیمار ات شوم مرحبا بر تارکِ ایِوان ِ ویرانت حَزین در خلوص ات مهُر بر اَبواب رویان ات شوم بی تو بودن عاقبت هر لحظه مع...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

در باورشان دیو خدائی می کرد فرعون پلید خودنمائی می کرد در دهکده ی باور و نیرنگ و دروغ ای کاش فرشته کدخدائی می کرد...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

پس از روزها و پی در پی از آن روزهای طولانی از آن سرگشتگی تنهایی و رنج فراوانی در آن خاموشی مرگ آفرین دلتنگیِ دلدار حیرانی من و شبهای بس آشفته از کابوس در آمیخته به آهنگ هزار دستان پنهانی نه نامی ، آشن...

ادامه شعر
Dariush Jelini

دوباره یک چمدانم به مقصدی دور و.. نگاه می‌کنم امّا نمی‌رسم هرگز به سوگواریِ من آمده خیابانها به گریه‌های تو در پشتِ این شبِ قرمز بگو که من به کجای ترانه شک کردم که آخرین نفسم بوی رستگاری داد هوای سر...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

غم از پشت صداها باز خس خس می کند هردم مرا زآن بتن بی تابی است، پنهان می کند هر دم طواف سنگ، لحدانی است فتوی می کند هردم لباس هر چه زندانی است بر تن میکند هردم زمام جعد انسانی است اِنزاع ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

هنوز هم! کنار کشید _وُ فعل مرده با من است - نگاه نیز قدم کشید _وُ ذهن خفته با من است کمان هم زه کشید _ وُ تیر خسته با من است خمار نیزهُوُ کشید -وُ دلق کهنه با من است بقاء هم زما کشید -و...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا