تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سیده فرزانه رضوانی نژاد

آفتابِ انقلاب ای خمینی، آفِتابِ انقلاب چشمه سارِ پر خروش و پر شتاب عدل و دین را زندگی بخشیده ای تشنه کامان را چو آبی در سراب راهِ نیکی قبلِ تو گم گشته بود تو گشودی راهِ ایمان و صواب با قیام ات دینِ حق...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

تقدیم به مجاهد راه خدا که در دوران خود کوشید تعالیم انسان ساز دین مبین اسلام را در شکل مترقی و مورد قبول دانشگاهیان و متفکران به جهانیان بازشناساند و در این راه متحمل سختی های بسیار چون حبس و آوارگی و...

ادامه شعر
آرمان پرناک

هـااااااااا بخارِ خاموشِ وَهم بر حالِ شکسته ی دیروز درست آنجا که زمین دوان دوان به دنبالِ زمان باد به باد می دوید، فرمان قفل کرد و آن حادثه ی، ایستِ قلبِ تاریخ در پیِ ترمزِ مرموزِ کوروش سر ایستگا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی « قانون اسلام » انقلاب آمد میان،رهبر بشد بر مسلمین قاعد اعظم خمینی (ره) سید والا تبار1 ای مسلمانان بـشد قانون اسلام استوار ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« پرده ی حکمت » چنین گفت : پیغمبر(ص) با شعور بـجو دانش از مهد1 تا به گور پیمبر(ص)همین نکته را دید وگفت که بی دانشی،چشم داریست کور به دانش بکوش و به علم و عمل ...

ادامه شعر
محمود گندم کار

تو ای  موزه ی سنگی ی  جاودان تو ای  قصر ویرانه وخسته جان چو تاج سر کاخهای جهان  نگینی به انگشتر باستان تو ای قصرزیبای دل آتشین تنت سوخت زین  آتش خشم و  کین تویی جام  اندیشه ی راستین تویی  روح مردان ا...

ادامه شعر
ناصر گندم کار

برو کاخ جمشید را کن نگاه بنایی عظیم جایگاهی زشاه به عقل و به اندیشه گر بنگری هنر بوده است و نه خیره سری همه کار او ذوق بودست و دست که دستی قوی اندر این کار هست به ذوق و علاقه نمود دست به کار بشد سن...

ادامه شعر
محمدحسین خدیوزاده

ایران زمین تنها بهشت این زمین است خاکش طلا ریگ بیابانش نگین است مارا بهشت دیگری حاجت دگر نیست جز خاک ایران هیچ خاکی در نظر نیست از کوهسارانش بریزد شیر و شکر در چشمه سارانش بجوشد اب کوثر انواع گلها در ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

عزیزان، سلامی به شما مردم ایران که هستید در این مُلک دلیران و در این خانه ی شیران که بوده است سراسر همه دوران حکایت ز فداکاری و جانبازی مردان، همه از دل و از جان، به عشق وطن و مردم و از دولتِ ایمان، ن...

ادامه شعر
اکرم بهرامچی

ابر بارَد سیل آسا ....بر مزار ِ فاطمه بر هجوم ِ دردهای.... بی شمار ِ فاطمه شاخه ی نیلوفری خشکید بر دیوارِ باغ آسمان ِ باغ را پُر کرد...... انبوه کلاغ بالهای نازک ِ پروانه از اندوه سوخت دیده ی...

ادامه شعر
کیوان هایلی

کاش ما هم طبع شعری داشتیم همچو خوبانِ زمان برلب کلامی داشتیم کاش میشد اندکی باور کنیم یادی از اسطورهای میهن کنیم صحبتی از حافظ و سعدی کنیم یادی از فرودسی طوسی کنیم صحبت از صائب و مولانا کنیم یادی ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

احترامی کنم ای دوست خراسانی هست صحن را هست دلا !گنبد و ایوانی هست دسته گل های چو اسلیمی خطّی که نما رسمی از آیه مکتوب ،که قرآنی هست هر کجا هست اگر مشهد و زائر ، آنجا خطّه ای را بکنی یاد ،که سلطانی ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

یا علی شب غسل ده تنها مرا خلق را ، لا باخبر ، از ماجرا پیکرم را دفن کن در زیر خاک تا امانت را دهی بر مصطفا ولی اله بایبوردی 07 / 11 / 1398 ایام فاطمیه : شهادت ام ابیها را تسلیت عرض می نماییم . ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

گر چه غمگین با قدر گاهی قضا سازگاری ، دور از بدبین ، دلا تلخکامی شهدِ شیرین زندگی یادآور غم و شادی را به ما گر چه اقبالی به کف هر آدمی دستِ خود باشد ز همدیگر جدا یار هم باشی اگر غمخوار هم هر کسی ر...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

از قوبیلا یاد ، ای تاریخ دان در ازا یاقوت سیلانی ،همان پیشکش شهری کند ؛ بر پادشاه گوهری را ارزشی شد بس گران ولی اله بایبوردی 11 / 09 / 1399 ...

ادامه شعر
اکرم بهرامچی

کوله ات گرم و به لب آهی سرد آمدی زهر بنوشی از درد آمدی مَرهم ِ ِ آدم باشی درد ها را بکشانی به نبرد چشم مهتاب گواه است و صبور که به دستان ِ تو اعجاز چه کرد و فقط چاه خبر شد همه شب اشک هایت چه به...

ادامه شعر
عبدالله دده زاده

تشنه سـودا نشستـم دسـت در دامان اشک چشـم و راه و ناز مژگان بیقـرار جـان اشک گر چکیدم از لب سـاغـر وش چشمـان گـل مـن روان در گـونه گـلبرگ سامـان اشـک تـاب مـژگـان بلنـدش شـانه های پـر شرر شانه می ز...

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

روزشمار #یکم_بهمن / #یکم_دلو (20 ژانویه) سومین جشن میلاد #شعر_سروش Рӯзшумори ҷашни милоди #Шеьри_СУРӮШ سروشی از شاعر و پژوهشگر گرانقدر تاجیکستانی، جناب شجاع ملت سربلند ایرانی / هم ورارودی و خ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

روزگاری بود که می خواندیم در درس کتاب فارسی، داستانها از یکی دهقان جان بر کف، کی بوَد نام ریزعلی، شهرت خواجوی.... او که در سرمای سوزان تموز، پیرهن بر چوبدستی اش کرد در پایان روز، مشعلی بر دست داشت ...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

خسته ام مثل درختی که تبر خورده است یا قیصری که به تازگی خنجر خورده است حکایت دیروز و امروز همیشه یکی ست گنجشکی بی گناه باز به سپر خورده است سجادفرهمند...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا