تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی فیروزکوهی

حال دلسوختگان ، خون جگران می دانند حال ما مردم بی نام و نشان می دانند ناله ی مرغ گرفتار چه داند صیّاد ؟ درد پنهانی ما ، دردکشان می دانند دل دریایی و سودایی و خونین مرا چه دهم شرح ، که دلسوختگان م...

ادامه شعر
موسی ظهوری آرام

راستی به یادت می آید در آن روز بارانی گریان می شدی به نبودنم به گم شدنت در هیاهوی عشقهای خیابانی ببین امروز به اعتبار عشقی پاک عشق من به اعتلای بودنت می بالی مرا که همزاد ابلیس فقر آفریدند...

ادامه شعر
منیژه رستم پور

مهرم از بی مهریت اغاز شد ناله در پاییز دل اواز شد ای غریبه اشنای قلب من بعد تو شعرم به غم دمساز شد هر چه می خواهم بگویم از گلی چشم من سوی نگاهت ساز شد امدی شکر خدا تا در نظر راه صبحم اول شب ...

ادامه شعر
محمد جوکار

امشب از سرمه ی چشمت ، غزلی خواهم گفت چشم تو ، ناب ترین سوژه ی صدها غزل است عشق در پای دو چشمان تو ، زانو زده است غمزه ی چشم تو تلفیق غزل با عسل است انحنای لب تو ، نابترین شعر من است بخدا ...

ادامه شعر
عظیم صوفی

لحظه مرگم را از دست داده ام زمانه با ساعتهای دیجیتالیش له ام می کند من لحظه مردنت را با تو تقسیم می کنم به نسبت یک به صفر اصلا هم سیاست نیست من دوستت د ارم ساعتهای دیجیتالی حاضرند شهاد...

ادامه شعر
امیرحسین نوروزی

در نیمه های یک شب تاریک آن لحظه که گل داد گلبانو آمد که شعر دفترم باشد رقصنده ای در باد گلبانو . بر کهکشان دفتر شعرم خورشید تابانی هویدا شد بر ظلمت شعر ترم تابید با چرخش...

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

بی تو انار دلم پرخون و یلدایی من موندم و حسرت و صد سال تنهایی یلدا رسید و تو باز بر نمی گردی شصت ثانیه دیدارو یه عمر شیدایی در تب عشقت سوختم چقدر نامردی افسوس به روی خودت هم نیاوردی چله نشین ک...

ادامه شعر
رکسانا اعتمادی

زمستان حریفِ عاشقی‌ها نمی‌شود، خیره بر خواب خرگوشی‌اش خنده‌ها را به سویت پرواز می‌دهم؛ چشمها را باز بگذار ما برای بهارمان هزار خواب دیده ایم ...

ادامه شعر
امیرحسین نوروزی

یک شاعر حالی به حالی رو .......؟ این نقطه چین های سوالی رو برگرد ...یلدا هم رسید از آن راه دیوونه کردی این حوالی رو ای خاطرات خوب دیروزم ای یار یلدایت مبارک باد یاد تو سوز استخوان سوزم گلنار...

ادامه شعر
رحمان گراوندیان

شهر ما خاموش است شاید این خاموشی در تمام شب های پاییز در دو صد شهر دگر سایه افکنده به سر! چه هیاهوی مهیبی است زمین دل چه مشکوک به بیراهه رود طرد و متروک، در این ذن زمانه پای در بستر این جاده ...

ادامه شعر
عظیم صوفی

یک، دو،چهار، هفت،... پلکان را کنار میزنم پلکهایم بالا می مانند یک ،دو ،سه، چهار ،... از روزی که ستارها را پس وپیش کردی دیگر نتوانستم مرتبشان کنم. ...

ادامه شعر
رکسانا اعتمادی

تو دورتر از جغرافیای من، جانم را به جنون علاقه می بَری و من بی دست و پا تر از یک تاریخِ خیس همیشه دلتنگِ توام ؛ کاش نام مرا در کتاب فاصله ها نمی خواندی ......

ادامه شعر
علیرضا صادقی

باز میری و دو چشمم از عقب خون میکنی ناجـوانـمردانـه دل را بـاز دلخــون میکنی . بـا سـر زلـف تـو بسـتندم چـرا ای نـازنین ایـن قـضای آسمـانی را دگـرگـون میکنی . ماروش من ای طبیب ازدرد میپیچم به خود ...

ادامه شعر
فرزین خورشیدوند

خورشید رسوا گفتم که عشقت ماه من شبها به رویا میرود گفتا تمام منظرش ، بی پرده رویا می شود گفتم چراغ چشم او ، دیگر نمی بیند تو را گفتا کدامین عاشقی از دیده شیدا میشود گفتم که هر شب میرود در...

ادامه شعر
جابر ترمک

غزل ترانه ترین احتیــــــاج تنهایی ست  تمام ذوق بشـــــــر در رواج تنهایی ست  جهان گذشته و خواهد گــذشت بعد ازاین زمان همیشه به میل و مزاج تنهایی ست پرنده باش که پروانگی خطــــــــ...

ادامه شعر
محبوبه  طاری دشتی

یلدا در انتظار تو نشسته بود که اینقدر بلند شد ، کوتاه بیا سخت دستخوش تکاملم. محبوبه طاری دشتی

ادامه شعر
علی حاتمیان

امروز برمیگردی... صدایم را جلو آینه صیقل میدهم و گل رز خواب رفته را از درون کتاب بیدار می کنم... تو امروز برمیگردی و من بی درنگ تو را در آغوش خواهم گرفت؛ تو با احساست مرا سخت می فشاری ...

ادامه شعر
مهری خسرو جودی

طاقتم بیشتر از تشنگی های جدایی شده تلخی فاصله ها خمارتر از هرویین شده انتهای کار من گریه در آغوش باران شده آخر سفرنامهی من مردن در آعوش تنهایی شده .... زمان انگار مرده است عقرب های س...

ادامه شعر
علی صمدی

آمد و در آینه تا جا گرفت شورش بالای تو بالا گرفت آینه تصویر تو را دید و گفت میشود اینگونه چوگلها شکفت با عطشی زلف تو از پشت سر ریخته احساس تو را تا کمر گم شده در جنگل گیسوی تو سوزن اندام تو در ...

ادامه شعر
جابر ترمک

زخم این فاصله یک بار ... کــــــــــــــه باور بکنی تو مرا جای (تو) بگذار ... کـــــــــــــــه باور بکنی منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم خط بزن آینه ی تار ... کـــــــــــــ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا