تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
الهه دهقان

ثانیه ها یواشتر،عقربه ها دلگیرن با بغض قلب ساعت،دق می کنن،می میرن منم شبیه ساعت نبض نفسام کنده باطری نداره قلبم همین حوالی مونده من و شب ویه جاده یه آسمون ستاره یه قلبی که به عشقت زمستونش ...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

رازسکوتم را....... نگاه تومی داند وغم تنهاییت را قلب من..........

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

واسه اینکه ماهو بیارم برات تو باید شبامونو پس میزدی رها کرده بودی پلنگ منو به ماه یکی دیگه دس میزدی نبودی و غم رخنه کرد توو چشام زمستون شده کل جغرافیام بازم جغد شوم میخونه توو شبام که این ...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

میهمان گفته بودی که به چشمان تو دعوت دارم من به این وعده ی خرمن زده عادت دارم قصه ی سنگ بزرگ است و حدیث نزدن ور نه سر را هدف سنگ ارادت دارم گرچه دانم نشود لیک به سر آمده ام حرم چشم تورا میل ...

ادامه شعر
محمود انصاری

باد آمد و برداشت ز ســــــر روسری ات را انـــــــگار عیان کرده خــــــدا دلبری ات را خوشبخت ترین آدم دنیاست کســــــی که هــــر شب بتکاند غـــم خاکستـــری ات را دق مــی کند آنکس کــه در آی...

ادامه شعر
الهه دهقان

دستهایم را محکمترازقبل بگیر دستهایی که عاشقی را فریادمی زند ...! زن بودنم را دست کم نگیر ... من مرد روزهای سختم ... ! روزهای تنهایی ،دلتنگی ... خستگیهات را به قیمت جانم می خرم ی...

ادامه شعر
حسن بذرگری

هزار و یک ترانه دفتر اول: یاد یار نام ترانه: نگاه – ه ماهت تو میخوام ماه بانو ** نگاه – ه ماه ه تورا می خوام ماه بانو دست ها یه نازتو را می خوام ناز بانو که تو خورشیدی و از جنس ه بلو....

ادامه شعر
امیرحسین مقدم

یک شب که زیر آسمان خوابیده بودم دور وجودم پیله ای تابیده بودم شاید حدود ساعت یک یا یک و نیم خواب دو تا چشم خمارت دیده بودم درخواب شیرین از تو بی تعارف گمانم چندین سوال چالشی پرسیده بودم ...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

مراقب شانه هایت باش اردیبهشت جای خود را با زمستان جا بجا کرد بی ملاحظه هم شد مثل آدم ها

ادامه شعر
عباس  یزدی(طوفان)

پدر یعنی غرور و بغض خسته پدر یعنی دو دست پینه بسته پدر یعنی اسیر بر دو راهی میان خجلت و ماندن نشسته پدر یعنی نیاز خانواده بسان بادبان اما شکسته نگاه خسته ای دارد ولیکن دل او نازک است ...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

این وصیت نامه چیزی غیر یک اقرار نیست دوستت دارم ولی در عاشقی اجبار نیست یوسفی هستم که در بازار تنها مانده ام مصر در خواب ست پوتیفار در بازار نیست توبه کردم خواستم آدم شوم حوا شدی بوسه هایت داستا...

ادامه شعر
امیرحسین مقدم

خانم اجازه هست که گاهی ببوسمت اندازه حضـــــور نــــــگاهی ببوسمت یا اینکه در نهایت مقصد به شرط عشق یا اینکه در میانه راهـــــــی ببوسمت خشکیده گشته این قلم از بس نوشــته ام خانم اجازه ا...

ادامه شعر
علی حاتمیان

از ابتدا با تو بودن و در آخر از تو شدن کنار تو از حال میرود قلبی که با تو عاشق شده است

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

چقــــــــــدر عزیزی برایم و نمی دانی چقــــــدر عاشق ودیوانتم و نمی فهمی چقــــــــــدر به تو نیاز دارم و نیستی اگر همین طور پشت سرهم ندانی و نفهمی و نباشی مراسنگ دل میکنی و من...

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

توی چشات چند تا خمار هی آبسولوت میزنن تو حنجرت فرشته ها دارن فلوت میزنن وقتی پریشون میکنی موهاتُ تو دسای باد تار موهات چه طعنه ها به عنکبوت میزنن وقتی که خواب بودی خدا روی لبات بوسه...

ادامه شعر
جابر ترمک

نَشِکن آینه ی عشق که مجبور شوی پیش این شهر پر از آینه مغرور شوی هنر عاشقی این است که یک شب بروی از نگاه همه حتا خود تو دور شوی باید از ساده ترین راه به من دل بدهی مصلحت نیست که پیش همه منفور ش...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

سر تا به قدم مست و پریشان بنویس محنت زده ای چو پیرکنعان بنویس بیژن شده ام ،زخمی و افسرده مرا درمانده به چاه کین توران بنویس افتاده ام از نفس،مرا قاصدکی سرگشته و بی مقصد وحیران بنویس یا گمش...

ادامه شعر
آوین کلهر

عروس کورد می بینم امشب در نگاهت آسمان را وقتی که می بخشی به چشمانم جهان را دنیا برایم می شود دنیای دیگر در دست هایم می نهی خورشید جان را همچون عقابی اوج می گیریم با هم پرواز کن ح...

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

شیر یا خط با بغض میخوابم با خنده پامیشی وصلی به جون من اما جدا میشی شمشیرتُ از رو بستی به روی من من قلبمو باختم توُ جنگ تن به تن قد میکشی در من هر لحظه هرساعت کتمان نکن عشقم عشقت شد...

ادامه شعر
ارمان  تیمور

سه تار می شود از آهن تفتیده صدها خانه ساخت می شود توپ و تفنگ، خمپاره ساخت! می شود با دست نازی مهربان آهن تفتیده گردد صد سه تار می شود تاری به دل گاهی نواخت ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا