- شاعران
- کاویان هایل مقدم
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
بیوگرافی کاویان هایل مقدم
جنسیت | مرد |
تاریخ تولد | 29 /06/ 1348 |
کشور | ایران |
شهر | تهران |
بیوگرافی | متولد تهران، تحصیلات ابتدایی تا دیپلم در شهر اصفهان، فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه پلی تکنیک تهران در سال ۱۳۷۲ هم چنین در مقطع ارشد رشته تئاتر از دانشگاه هنر در سال ۱۳۹۷ صاحب مقالات پژوهشی و تالیفاتی چند در زمینه داستان کوتاه(آقا داداش و حکایتی چند، شاید اتفاق نمی افتاد اگر...، ترجمه نمایشنامه مرگ مه یرهولد اثر مارک جکسون و تالیف چندین نمایشنامه کوتاه) و یک کتاب تخصصی صنعتی با بیش از ۲۸ سال سابقه کار در صنعت و بازرگانی و آخرین سمت معاون بازرگانی انتشارات امیرکبیر ایفای نقش در چند سریال تلویزیونی از جمله یاور (ماه رمضان سال 1400 از شبکه سه)، طلاق، از سرگذشت 4، و فیلم سینمائی حرف اخر، و همکاری در دوبله چندین مستند ورزشی در شبکه خانگی و بازیگری تئاترآیینی و سنتی ، مدرس آموزشگاههای آزاد سینمایی، رتبه برتر رشته مقاله در مسابقه مطبوعاتی سالانه انجمن منتقدین، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر سال ۱۴۰۱ و .... |
خار به جز خار نرست، جوهر او چنین ببین
نیست به عزم و میل او، نیش زند اگر چنین
انیس بد زند ضرر به هر چه کیمیای توست
خانه خراب می کند اگر شوی به او عجین
عطر گل ار طلب کنی همچو بهار می شوی
سوسن و یاس و نس...
از چه ملول گشته ای، آخر شه نامه خوش است
راز جدا شدن زِ مس، بوته ی داغ آتش است
رنج بزرگ می کند آدمیان و نسل او
سینه فراخ بایدت، حجم جهان در این شُش است
تا که بلند باشدت رأی و نظر به هر زمان
پاسخ هر ستم...
دوستان یاد کنید از من و شمع و چمنم
این جهان نیست دگر لایق حرف و سخنم
نفسی تازه بباید که در آن نیست فنا
به جهانی دگر آیم زِ ازل بود وطنم
***
مرد آنست که در حادثه تنها ماند
وز پیِ سیل بلا، نائره را بن...
گریه امان نمی دهد، هق هق مانده در گلو
حال جهان چرا چنین گشته سیاه و زیر و رو
تشنه و بینوا چرا، دادگرا به دست توست
حل چنین فلاکتی، خیل فرشتگانت کو؟
آنکه ز دست رفته است هستی او ز بیخ و بن
چاره کجا بباید...
خنده بر این شکسته دل، کارِ ثواب می شود
گاهی زِ تقدیرِ کَجم، شهر خراب می شود
منتظرم که رو شود قسمتِ نیکِ بختِ من
لیک از این نقشه مرا نقش بر آب می شود!
توسنِ عمر و هستی ام، مانده بدون زین و برگ
خود نگ...