3 Stars

هر کسی از ظن خود...

ارسال شده در تاریخ : 09 امرداد 1400 | شماره ثبت : H9417704

از چه ملول گشته ای، آخر شه نامه خوش است
راز جدا شدن زِ مس، بوته ی داغ آتش است
رنج بزرگ می کند آدمیان و نسل او
سینه فراخ بایدت، حجم جهان در این شُش است
تا که بلند باشدت رأی و نظر به هر زمان
پاسخ هر ستمگری، فقط نگاهِ خامُش است
ما به همین اندکِ عمر، چه ها به چشم ندیده ایم
لیک پس از سختی بدان نغمه ی شاد چاوُش است
سیل اگر عزم فنا بر تو و ریشه ات نمود
ریشه دوان به سنگ سخت، متن فرا زِ هامُش است
دُرّ وجود تو همان به که صدف بگیردش
ارزش هر جواهری سوا زِ میل و خواهش است
عاقبت کار همه، عزمِ جلیل خالق است
ظفر بیابد آن کسی حد الهی رادش* است
هایل» اگر جور و ستم گشته کنون رسم زمان
هر که به تفسیر خودش خوانده هرآنچه فاحش است


* نگهبان و پاسدار

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 98 نفر 222 بار خواندند
امیر عاجلو (09 /05/ 1400)   | جواد امیرحسینی (09 /05/ 1400)   | محمد مولوی (11 /05/ 1400)   | کاویان هایل مقدم (11 /05/ 1400)   | محمد خوش بین (11 /05/ 1400)   | علی آقا اخوان ملایری (12 /05/ 1400)   | اکرم بهرامچی (12 /05/ 1400)   | ایمان جلیلی (15 /05/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (09 /05/ 1400)  جواد امیرحسینی (09 /05/ 1400)  محمد مولوی (11 /05/ 1400)  محمد خوش بین (11 /05/ 1400)  علی آقا اخوان ملایری (12 /05/ 1400)  ایمان جلیلی (15 /05/ 1400)  
تعداد آرا :6


نظر 10

  • امیر عاجلو   09 امرداد 1400 12:37

    درود بر شما rose

  • جواد امیرحسینی   09 امرداد 1400 13:32

    سلام و و درود استاد هایل بزرگوار.
    احسنت و دست مریزاد به این سروده زیبا. انصافاً همان بیت اول اصل مطلب رو بیان فرمودید. applause applause applause rose rose rose

  • محمد خوش بین   11 امرداد 1400 16:57

    سلام و درود استاد عزیز بسیار زیبا
    وپر محتوا با بار کتابی بود rose
    نمونه
    راز جدا شدن ز مس بوته داغ آتش است
    عجب تمثیلی applause applause applause
    مس و طلا به هم آمیخته است باید آنقدر حرارت بخورد
    و بسوزد تا ناصافی جدا بشه و فقط طلا بمونه
    سینه تا نسوزه ناصافیها کنار نره خدا توش دیده نمیشه
    آیینه زنگار بسته باید پاک بشه تصویر دیده بشه
    اصلا همین ی مصرع و نمیشه کامل توض
    یح داد در زمان اندک
    درود بر شما و سینه سوخته شما applause applause applause

    • کاویان هایل مقدم   12 امرداد 1400 12:38

      چه کنم با این زبان الکن در برابر اینهمه بزرگ منشی
      فقط روی خودم کار می کنم که امر بر من مشتبه نشود خدای ناخواسته که سراسر تقصیرم و خطا
      شما صیاد معنائید بزرگوار که اینچنین از لابلای لغات دست و پا شکسته ام صید می کنید آنچه دلتان را روشن کرده است
      سپاس و آرزوی بهترینها
      love struck love struck love struck

  • علی آقا اخوان ملایری   12 امرداد 1400 13:15

    درودها بر شما استاد مقدم گرامی دوست هنرمند و ادیبم
    بسیار زیبا، دلکش و لطیف سروده اید
    قلمتان نویسا، شاعرانگی هایتان مستدام باد applause rose applause

  • اکرم بهرامچی   12 امرداد 1400 22:10

    درودها بر شما ونکته اندیشی و خِرَد بینی شما آقای هایل مقدم گرامی
    یادی کنیم از غزل استاد شفیعی کدکنی

    نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
    در این حصار جادویی روزگار بشکن
    چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
    به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن
    تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
    لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
    ... سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟
    تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
    بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
    به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
    شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
    تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن
    ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا
    تو ز خویشتن برون آ سپه ِ تتار بشکن
    سروده ی استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
    applause applause rose rose

    • کاویان هایل مقدم   16 امرداد 1400 09:28

      بانوی مهربان
      سپاس از بزرگ منشی شما و ممنون از ارسال این شاهکار از استادی بی بدیل
      شاد شدم از خواندنش
      rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا