گفته ز آغوشِ خودش، مرا جدا نمی کند
نامه نوشته که مرا، دگر رها نمی کند
عاشقِ بیصدای من، تمامِ جانِ من شده
هر چه که می کنم دلم، چرا حیا نمی کند
گفته اگر که می شود، دوباره عاشقش شوم
اگر که می شود دمی، شبی به خانه اش روم
عاشقِ بی امانِ من، خبر ندارد از دلم
که من بسوی خانه اش، با سر و با دل بدَوَم
گفته بدونِ من شبی، نکرده خوابِ راحتی
نرفته از سرش دمی، دقیقه یا که ساعتی
خبر ندارد از دلم، چه ها کشیده ام که او
فقط کند به لحظه ای، به فکرِ من قناعتی
گفته برای عشقِ من، نوشته از خودش کتاب
گفته اگر که می شود، دَهَم به نامه اش جواب
اگر که یک کتاب از او، رسیده دستِ من ولی
نوشته ام کتابها، به نظم و نثرِ بی حساب
گفته اگر که دلخورم، به روی او نیاورم
نگویم از جسارتش، به همسرم، به خواهرم
خبر ندارد عالمی، به کیشِ اعظمش شده
دوباره عاشقی کند، سحر دعای مادرم
۱۳۹۸/۳/۱۰
َ۳ : ۳ سحرماه مبارک رمضان
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 15
خسرو فیضی 10 اسفند 1398 19:09
. با بهترین درودهایم
. مهر بانوی فرهیخته نزدیک بود نقدی بنویسم . . . که خداوندی بدادم
. رسید ندایی از کهکشان که ایراندُخت گرامی مربی کاراته
. و کمر بند مشکی و بنده که . . جز تحسین این سروده فوق
. زیبا و شیوای عاشقانه که اجازه هم نداد یک بیت مستقل باشد
. و بنده را یاد قصیده انداخته . . و صد البته با خوانش این چنین
. سروده عاشقانه ای ، عاشقی آموختم . . در انتظار سروده های
. دلکش و زیبای مهر بانو چشمانم را بدر دوخته ام . .
اعظم قارلقی 14 اسفند 1398 13:44
درود متقابل شاعر گرانقدر
چشم براه نقد ارزشمندتان هستم.
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 11 اسفند 1398 01:30
درود بر شما و سپاس ارجمند
و........
اعظم قارلقی 14 اسفند 1398 13:46
یاسر رشیدپور 11 اسفند 1398 23:35
بسیار عالی بود
درودها نثارتان
اعظم قارلقی 14 اسفند 1398 13:46
خسرو فیضی 14 اسفند 1398 12:09
. با بهترین درودهایم
. چند روزی بیش نیست که افتخار عضویت در سایت نصیبم شده و درین اندک مدت در حدود
. چهل نظر گوناگون نوشته ام و نشسته ام که ( مژه ای دل که مسیحا نفسی می آید ) که نیامد !!!
. و لاجرم با یک جمع و ضرب به این نتیجه رسیدم در سایتی به گستردگی سایت وزین ،
. مشهور و خوش نام در ادبیات کمتر از 9% ارتباط بر قرار می شود ( در این سرای بی کسی
. کسی بدر نمیزند ) و نگارنده حیران که در این سکوت بیاموزم ( چو از این (سکوت)
. وحشت بسلامتی گذشتی ) که لطافت باران را احساس می کنم !! با سلامی از سر شوق .
. اما . وقتی که نقدی و تشویقی نیست . گفتاری نیست . از که باید آموخت ؟؟ بعضی از
. دوستان هم روزانه شعری می چاپ اند !! که ( آن خشت بود که پُر توان زند ) تعدادی از
. عزیزان هم پنجره نظرات را بسته اند !! چگونه است سروده خود را به اشتراک
. گذاشته اند !!! نیز دوستانی هم بعدها نظرت را تائید می کنند !!!! مگر میز مذاکره
. برجام است ؟؟ یک شعر نقد و تشویقی دارد و بس ( عاقبت منزل ما وادی
. خاموشان است ) سخن از این سکوت ناچار به درازا کشیده شد . .
. سپاس صمیمانه ام را پذیرا باشید .
اعظم قارلقی 14 اسفند 1398 13:50
سپاس ها
و هزاران درود برشما شاعر مهربان و پر انرژی...
ولی اله بایبوردی 14 اسفند 1398 13:06
دستمریزاد
سرکار خانم قارلقی
درودتان باد
اعظم قارلقی 14 اسفند 1398 13:51
خسرو فیضی 17 اسفند 1398 12:19
. درودها نثارتان
. عزیز گرانقدر . جنابعالی ده ها شعر از خود به اشتراک گذاشته اید . که هیچ
. کدام دارای نظری چه نقد و چه تشویق نیستند . . پس چگونه به نقاط ضعف
. و قوت سروده خویش واقف می شوید ؟؟ از شما خواهش می کنم . روزانه
. حداقل ده ها شعر را نقد و یا تشویق کنید . آنان برای نظرتان پاسخی
. شایسته نوشته و سپس برای قدر دانی به صفحه شما خواهند آمد . نقد و تشویقی
. می نویسند . بدین گونه ارتباط مابین اعضا گسترش می یابد و دانش و آگاهی های
. ما بیش از پیش خواهد شد . غبار سمند قلم توانایتان توتیای چشمانم
................. چرا به صفحات دیگران نمی روید ؟؟؟ میدانم مغرور نیستید !!!!
اعظم قارلقی 26 تیر 1399 23:55
حسن مصطفایی دهنوی 17 اسفند 1398 23:00
درود ها
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
سربلند باشید
اعظم قارلقی 18 اسفند 1398 00:19
فاطمه گودرزی 18 اسفند 1398 00:13
بسیار زیباست
اعظم قارلقی 18 اسفند 1398 00:19
سعید فلاحی 10 فروردین 1399 17:45
احسنت ارجمند
عالی بود
اعظم قارلقی 26 تیر 1399 23:53
علی معصومی 15 فروردین 1399 04:28
اعظم قارلقی 26 تیر 1399 23:54
محمد مولوی 11 خرداد 1399 20:22
اعظم قارلقی 26 تیر 1399 23:54