مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها .
«حافظ»
✓ سخن از «جانان» نیست بلکه سخن از «منزل جانان» است . و سخن از عاشقی است که به «منزل جانان» رسیده ، و بار و محملش را گشوده است ؛ همان عاشقی که از «منزل جانان» ، انتظار «امن عیش» را دارد.
✓ عاملی که «جَرَس : زنگ» را به صدا در آورده به وسیله ی خود جرس «ماسکه» شده است ؛ همان جَرَسی که بعد از باز شدن محمل به صدا در آمده است .
✓ «هر دَم» ، حاکی از قطع نشدن فریاد جَرَس است . شاید هم نشانه ای از فشار «زمان ذهنیِ» عاشق است که او را به عجله در بستن محملش وا می دارد .
✓ گویا عاشق نباید به محل فرود آمدنی بیندیشد چه برسد به گشودن محمل و انتظار امن عیش .
✓ چند سال پیش یک فیلم خارجی دیدم که هر وقت مَرد فیلم می خواست با محبوبه اش همبستر شود سر و کّله ی یک گربه ی سیاه و زشت پیدا می شد و با «جیغ ناله هایش» بساط عیششان را به هم می ریخت ؛ گربه ای که به نظرم خیلی شبیه «فریاد هر دم این جرس» بود که حافظ توصیف کرده .
۱۶ آذرماه ۱۳۹۷ ـ احمد آذرکمان . حسن آباد فشافویه