هر روز غروب می رسد بدون تو من می شکنم
من از سکوت خسته ام ، ره سوی فریاد می برم
با گریه های ناتمام در پشت قفل خستگی
می خواهمت ای نازنین با یک قفس دلبستگی
تو از دیار ناشناس،من پشت درها مانده ام
حتی به وقت خواب هم،به یاد تو درمانده ام
هر شب که پلک می نهم زیر لبم باشد همین
یا رب برای عاشقان بهشت کن خاک زمین
دنیا سرای عاشق است،من بی صدا و خفته ام
آن دم که تو با من شوی ،عاشق ترینم، گفته ام
من عاشق دلباخته ام،در باورت این را بدان
از کوچه های عاشقی، روزی بیا با من بمان
با من بمان ای نازنین،تو خواب و رویای منی
روزی اگر پیدا شوی ، غرق تمنای منی
من در عزای لحظه ها ،هر دم به دنبال توام
بی عشق لبریز از تهی، جویای احوال تو ام
ای بی نشان خودت بگو،کجا به دنبالت شوم
نشانی از پرواز ده ،شاید که بر بالَت شوم
سال ۸۴
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 02 دی 1399 10:24
درود بر شما
مسعود مدهوش 02 دی 1399 10:48
درودها شاعر بانو
بسیار زیبا و دلنشین
کاویان هایل مقدم 02 دی 1399 12:42
عاشقانه ای گوشنواز است مرحبا
بهنام حیدری فخر 02 دی 1399 17:13
درود بر شما بانوی شاعر و ادیب فرهیخته
بسیار تأمل برانگیز و تاثیرگذار سرودید گرامی
کرم عرب عامری 02 دی 1399 22:49
آفرینها گرامی
علی آقا اخوان ملایری 03 دی 1399 00:12
احسنت و درود بر شما، عالیست
امیرعباس معینی 03 دی 1399 22:10
درود ها نثارتان
در پناه " اللّه آن یگانه ستوده مقدس ترین"