یکی بود با الکل تیمم کرد
در قنوت اش ، قنا عذاب النار
یادش رفت
رفته بود به روکوع
نا گاه به سجده فرو رفت
از سجده که برخاست دید
نماز اش رو به قضا رفت
الکل که حرام بود ، حلال کرد
در آخر نماز اش به ” رازی ” سلام کرد
گفتا : یا حی الساقی تو کاشف هر رازی
ما به دیده ی نخوت و حسادت نگریستیم
این آخر عمری هم تو باش از ما راضی !
سخن کوتاه می کنم ای عزیز ...
در شعر قبل از حضرت حافظ هم
خوردن می و شراب حلال بود
من آن رند غزل بازم که
از می و مستی مدهوشم
سخن نابجا گر شنیدی
این گوش را در کن
آن ” یکی” را دروازه کن
جهت ارادت ما به شماها
ببخشا ، نازنینا ، شاها
#محمد_مولوی
نظر 2
محمد مولوی 16 اردیبهشت 1399 17:55
سوغات جاده ی ابریشم
فرود آمد شتری با بار ویروس،
در مرکز سوهان ” قم”
هم چون خنجری نشست ،
بی هوا پشت یکی مظلوم !
#محمد_مولوی
محمد مولوی 24 خرداد 1399 14:58
چه کرده ای ای کرونا جهانی
از تو واهمه دارد ؟
تو کیستی ؟ خیر و برکتی ؟
دیگ حلیمی زیر نیم کاسه ای ؟
یا شاید بهر فریفتن ما !
با لباس مبدل آمده ای ..
#محمد_مولوی