راه اولی که در طول تاریخ روانشناسی مورد استفاده قرار گرفته وفروید آن را ارائه
داده،روانکاوی یا آنچه که به عنوان تجزیه و تحلیل وجود انسانی است.
روانکاوی همان گونه که از نامش پیداست،نوعی کاویدن و گاهی بی رحمانه به کند و کاو
وجود خود پرداختن است و معنای آن این است که انسان با وجود این که شناختی
از خود دارد اما این شناخت بسیار محدود و ناقص و حتی در برخی از موارد غلط
و نادرست است،به همین علت موضوع روانکاوی مسئله ای بسیار مهم و اساسی
است که سطح آن ساده است ولی معمولا از عمق و ارزش ویژه ای برخوردار است.
مجموعه آنچه را که مغز انجام می دهد،ضمیر وذهن نام دارد.
آنچه که در ضمیر وذهن ما می باشد بیشتر مربوط به کودکی است وما افراد بزرگسال
واقعا کودکانی بیش نیستیم.
متاسفانه بیشتر خاطرات گذشته به خصوص آن ها یی که ما آن را در خود نگه داشتیم
و رشد دادیم ،خاطرات بد و منفی است که علاوه بر انرژی با خود زهر و سمی نیز دارد.
که حال و شرایط امروز من و شما را برهم می ریزد وآسیب میزند.
به همین دلیل است که روان درمانگر،روانکاو وروانشناس کوشش می کند تا با رفتن
به گذشته ما،نه تنها گذشته را بازگو کنیم بلکه حتی تجربه کنیم وتا آنجایی که ممکن
است آنچه که اتفاق افتاده ودر ذهن یا در مغز خود داریم،به صحنه و عرصه بیاوریم
و فرصت این را بدهیم که با آمدن به صحنه آگاه،انرژی خودش را ازدست بدهد
ویا برخورد درست با آن موضوع،زهر وسمش را ازآن بگیریم.
اگر فرض کنید که در کودکی به خاطر این که پدر و مادر یا اطرافیان می گفتند که تو
خواهر و برادر خوب وباهوشی داری ودر آن زمان خوب بودن و باهوش بودن برادر
و خواهر من به معنی بدبودن من وبه معنی این بوده که من را دوست ندارند.
تا آنجا پیش رفتم که حتی فکر نبودن ومردن کرده ام ویا به فکر کشتن برادر و خواهرم
بوده ام.وجود من هم اکنون پر از خشم و قهر است،به خصوص این که حسادت و رقابت
در وجود من بسیار دیده می شود.حتی در سن 30 یا 40 سالگی وقتی از کسی تعریف
می شود،به خصوص لغت خوب وباهوش را بکار می برند من را به یک باره برهم می ریزد.
اگر همین خاطرات بد ومکدر یا آنچه که سخنان پدر و مادر یا اطرافیان ما را برهم
ریخته به هنگام گفت وگو با روان درمانگرم در میان بگذارم واجازه بدهم با نگاهی
تازه و جدید به این موضوع نگاه کنم یعنی:
چه بهتر و چه خوب که من خواهر و برادری باهوش و خوبی دارم و باعث خوشحالی
وسرافرازی من است.
حتی به آن ببالم واحساس کنم یکی از عزیزان من از چنین امتیازی برخوردار است
وار آن نه تنها غمگین وخشمگین نباشم بلکه خوشحال وآسوده باشم.
در نتیجه در روانکاوی این گونه صورت می گیرد که حوادث دیروز با نگاهی تازه
و جدید به کمک یک روان درمانگر در صحنه ذهن حاضر میشود وسم وزهر از
خاطره گذشته دور می شود و انرژی آن را گرفته وآن را در بایگانی وجود خود دفن می کند.
وجود ما ازهمه آسیب ها وزخم ها و دردهای گذشته خلاص می شود و بهبودی پیدا می کند.
کاری است طولانی و گاهی اوقات چند سال وچندین سال ادامه پیدا می کند و روانکاو
با صبر و حوصله وبا قدم های بسیار آهسته وآرام ومتناسب با توان وامکان بیمار قدم ها
را یکی بعد از دیگری بر میدارد و اورا از بار مشکلات وگرفتاریهای گذشته آسوده می کند.
(نازی خباز نیاز)
نظر 10
مسعود مدهوش 04 دی 1399 22:29
درود بر شما فرهیخته ی ارجمند
بسیار فاخر،کلیدی و مفید
از زحمات شما سپاسگزارم
نازی خباز نیاز 04 دی 1399 22:46
درود برشما استاد و شاعر گرانقدر
سپاس از حضور و همراهی همیشگی شما،به لطف و مهر خواندید
کرم عرب عامری 05 دی 1399 00:06
درودها گرامی
اینروزها مردم توجه ویژه ای بعلم روانشناسی دارند
سپاس از توضیح فشرده و مفیدتون
نازی خباز نیاز 05 دی 1399 01:03
درود برشما استاد عامری گرانقدر
سپاس از حضور سبز و همیشگی شما،به لطف و مهر خواندید
سامی جواهری 05 دی 1399 07:50
سلام بانوی روانشناس
خیلی عالی،احسنت
نازی خباز نیاز 05 دی 1399 16:44
درود بر آقای سامی گرانقدر
سپاس از حضور پر مهر شما،به لطف و مهر خواندید
بهنام حیدری فخر 09 دی 1399 16:02
درود بر شما بانوی فرهیخته و ارجمند
مثل همیشه از بیانات ارزنده و کارشناسانه و ارزشمند شما
استفاده کردیم،مانا و پایدار و سرفراز باشید گرامی
نازی خباز نیاز 09 دی 1399 20:32
درود برشما استاد و شاعر گرامی
سپاس از حضور و همراهی همیشگی شما
در پناه خداوند متعال سلامت و موفق باشید
محمد مولوی 23 دی 1399 14:13
نازی خباز نیاز 23 دی 1399 20:35