""""" بنام خدا """""
????اشک تمساح????
کی می رسد آن روز ؛ بیاید خبر تو
ای کاش بمیری و نماند اثر تو
اشک تو شبیه است به خندیدن تمساح
از چشم من افتاد دو چشمان تر تو
پرپر شدم و طاقت پرواز مرا نیست
پس منتظرم کنده شود بال و پر تو
صد بوسه چرا در نفسی رد و بدل شد؟
زیر سر من بود و یا زیر سر تو؟
هر روز دلت بر در یک خانه نشسته
لعنت به تو و آن دِلک در به در تو
دیگر نظر مردم دیوانه مهم نیست
بگذار ببینند مرا در نظر تو
نقاشی و خطاطی و این شعر هنر نیست
صد رنگ شدن بود کمال هنر تو ...
........................
علی_رفیعی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 12 تیر 1400 15:59
!درود
محمد خوش بین 12 تیر 1400 16:04
سلام و درودها بزرگوار
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 13 تیر 1400 00:28
سلام و درودحضرت دوست
بسیار زیبا وشیرین بود
عالی
لذت بردم بزرگوار
درپناه خدا
علی مزینانی عسکری 13 تیر 1400 07:03
سلام و عرض ادب
چه دل پری دارید استاد رفیعی گرامی خدا ان شاءالله همیشه حافظ و نگهدارتان باشد
مانند تمامی شعرهای زیبایتان این اثر نیز زیبایی خاص خود را دارد
دستمریزاد
علی معصومی 13 تیر 1400 07:22
سلام و عرض ادب
جناب رفیعی نازنین
سروده ی بی تقصی است
احسنت
برداشت حقیر اینست که:
مخاطب شعر خیلی روشن تیست
و منظور گله شاعر بخوبی مشخص نشده
کیوان هایلی 13 تیر 1400 09:11
درودها بر شما جناب رفتعی عزیز و بزرگوار
زیبا و دلنشین سرودید
قلمتان نویسا
کاویان هایل مقدم 13 تیر 1400 09:38
ارادتمندم جناب رفیعی
آدم نفرین هم میشود از یک ادیب صاحب سخن بشود.
سعید فرضی زاده 13 تیر 1400 11:21
سلام،خیلی زیبا به قلم آراسته اید