مانده ام میان رفتن و ماندن....
بختک تردید در جانم روزگاری است ریشه دوانده....
همچون علفی بر خاک،
زیر ضربات تازیانه باد ،
به هرسو در تلاطمم،
برگهایم دیرگاهی است ،
خسته از سیلی طوفان،
پراکنده شده در ناکجاآباد....
زمینم خشک و تشنه،
نیست حتی سایه ی یک بوته ام بر سر،
در اطرافم زمین، لم یزرع و سرد است.....
در این خشکیده صحرا،
دریغ از همدم و مونس،
که بر زخمم نهد مرهم،
و دردم را کند تیمار،
دگر با چه بهانه،
رحل اقامت افکنم اینجا؟
همینجایی که روزی مرغزاری سبز و زیبا بود....
و گوش در گوش، تو با چشمان خود،
طراوت را با ولع در جان خود،
احساس می کردی....
و یاران را همه پشت و پناه خویش می دیدی،
ولی امروز در این واحه،
نمی بینم کنون من هیچ یاری را،
دلم با کندن و رفتن،
قدم در راه هجرت می نهم با سر،
ولی آخر چه باید کرد؟
این کهنه ریشه ی پیچیده در خاک نیاکان را؟....
که عمری صد هزاران ساله اش باشد.....
همان خاکی که روزی می شود آخر،
گهواره ی این جسم فرسوده،
و باز از بطن آن روید،
نهالی ترد و نازک بر چمن هایش،
مانده ام میان رفتن و ماندن.....
شهریور ۹۹- کاویان
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 24
امیر عاجلو 25 شهریور 1399 08:37
.مانا باشید و شاعر
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 09:17
با آرزوی بهترینها جناب عاجلوی عزیز
مسعود مدهوش 25 شهریور 1399 08:56
درود بر استاد مقدم گرانسنگ
نیمایی زیبا،پر مغز،دلنشینی سروده اید،دستمریزاد
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 09:19
حضرت استاد
قدم سر چشم می گذارید و با نگاه زیبایتان سرافراز می فرمایید.
سپاس فراوان
منصور آفرید 25 شهریور 1399 09:33
درود بر استاد هایل مقدم عزیز
دستمریزاد
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 11:53
مشتاق دیدن واژگان زیبایتان استاد
برقرار باشید
محمد رضا درویش زاده 25 شهریور 1399 10:18
هزاران درود
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 11:54
سپاس از شاعر توانای خطه خوب جنوب
ممنون از حمایتهای شما
مهران امیرمحمدی نسب 25 شهریور 1399 10:53
بینهایت زیبایی
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 11:55
ممنون جناب امیرمحمدی نسب
لطفتان مزید
ولی اله بایبوردی 25 شهریور 1399 11:00
سلام و درود
هر چند دو دل
تنهای راهی که برگشتی برایش نیست باید رفت .....
دست مریزاد
استاد ارجمند
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 11:56
قدردان عنایتتان
باری، هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
محمد مولوی 25 شهریور 1399 12:36
تقدیمی
با من بمان رفیق
راه درازی در پیش داریم رفیق
رازهای مگویم را نگفته ام رفیق
بادرودهایم
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 15:34
رفیق شفیق
جناب مولوی بزرگوار، قربان صفای شما
ولی حضرت حافظ هم که در دورانی کاملا مشابه دوران ما می زیست، به این نقطه رسید:
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش
کرم عرب عامری 25 شهریور 1399 13:06
درودها عزیز
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 15:35
سپاس مند همدلی شما استاد
بهنام حیدری فخر 25 شهریور 1399 15:38
درود بر شما جناب استاد هایل مقدم عزیز ادیب فرهیخته
بسیار زیبا و ظریف سرودید گرامی
پیروز و سربلند و سرافراز باشید
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 15:56
شرمنده واژگان پرمهرتان استاد چیره دست، جناب آقای حیدری فخر بزرگوار و بزرگ منش
مرضیه نورالوندی 25 شهریور 1399 15:45
درودها شاعر بزرگوار، زنده باشید
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 15:57
سپاس مهربانوی مهرنگر
روزبه آریا 25 شهریور 1399 21:35
درود بر شما استاد
بسیار زیباست
کاویان هایل مقدم 25 شهریور 1399 23:08
مانا باشید عزیز
اکرم بهرامچی 28 شهریور 1399 02:19
سلام استاد بزرگوار
بسیار بسیار زیبا سرودید
میان رفتن و ماندن و پایی لنگ و راهی در مسیرش سنگ ها بر سنگ منم در این میان در واحه های جنگ
وطن خاکی که بر نی میزند آهنگ
کاویان هایل مقدم 28 شهریور 1399 11:34
مهر نگاهتان پایدار بانو
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش