«گویند مرا چو زاد مادر»
تا آخر عمر، دویدن آموخت!
«شبها برِ گاهواره من»
شیر کوپنی خریدن آموخت!
«دستم بگرفت و پا به پا برد»
ارباب رجوع پریدن آموخت!
«یک حرف و دو حرف بر زبانم»
کلا همه جا چریدن آموخت!
«لبخند نهاد بر لب من»
پوزخند زدن، لمیدن آموخت!
«چون هستی من زِ هستی اوست»
از خلق خدا همی کَنَم پوست!
و اما اصل قضیه :
گویند مرا چو زاد مادر ،
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من ،
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد ،
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم ،
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من ،
بر غنچه گل شکفتن آموخت
چون هستی من ز هستی اوست ،
تا هستم و هست دارمش دوست
ایرج میرزا
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 12
امیر عاجلو 22 تیر 1400 11:09
!درود
کاویان هایل مقدم 23 تیر 1400 09:03
عزیزید امیرخان
رضا کاظمی اردبیلی 22 تیر 1400 12:27
درود بر شما عالی بود
کاویان هایل مقدم 23 تیر 1400 09:04
تشکر از اینکه می خوانید به لطف
علی آقا اخوان ملایری 22 تیر 1400 12:42
درودها بر شما استاد و شاعر گرامی
بسیار زیبا و معنا دار سروده اید
قلمتان نویسا
کاویان هایل مقدم 23 تیر 1400 09:04
سپاس ارجمند
لطف عالی مزید
محمد خوش بین 22 تیر 1400 21:08
سلام و درودها استاد بزرگوار
بسیار زیبا سرودید
محمد خوش بین 22 تیر 1400 21:09
ببخشید دستم خورد به استیکر اضافی
کاویان هایل مقدم 23 تیر 1400 09:06
سلام و تشکر از بنده
اتفاقا استیکر کاملا مناسب این طنزنوشته بود قربان
هدفی جز خنداندن دوستان در نظر نبود.
ممنون از همراهی پیوسته شما
جواد مرادی 23 تیر 1400 00:08
درود جناب هایل شاعر عزیز و دوست داشتنی
زیبا بود ایوالله
کاویان هایل مقدم 23 تیر 1400 09:06
سپاس جواد خان
خدا را شکر از اینکه مقبول نظر افتاد
اکرم بهرامچی 25 تیر 1400 02:03
درود بر شما جالب بود