خان و ایمانم بسوخت،
عشق آمد هم دل و جانم بسوخت،
پرده ها افتان و من در آستانش بی حجاب،
حربه ی پای گریزانم بسوخت،
شام هجرانم بسوخت،
آن منِ بیمار مُرد،
پرده و سجاده و دیوار مُرد،
شکر ایزد مانع دیدار روی یار رفت،
با وصالش شک در پندار مُرد،
حربه ی انکار مُرد،
این زلال در وزن دیگری هست چون مربوط به عشق هست دوست داشتم بنویسم
تو ای عشق درود،
بر تو ای سرمد احسان وجود،
همه بر محبت و اهل محبت صلوات،
و تو ای جهل و تباهی بدرود،
تو ای عشق ، ورود،
و این زلال همچنین وزن جداگانه دارد،
قصد آفرینش عشق است،
رمزی که خدا داد به دینش عشق است،
هم رسالت پیمبران ،هم صفت حور و ملک،
رمز همه صلح آفرینش عشق است،
معنی مبینش عشق است،
احسان وجود/// در کربلا مشهود است،
بعد از رعایت مواردی که قبلأ گفتم ، خدا وارد می شود بر قلب تو،
اگر قسمت ۸ و۹ پیش نیامده بود شک می کردم و هرگز جرأت نمی کردم و قسمتهای قبلی را نمی نوشتم،
بهناز علی زاده ( کیمیا) آلمان،
سلام دوستان اولین سطر سومین زلال از شعر زلال ( ای عشق درود ) استاد عزیزم دادا. قرض گرفتم،
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 24
سلبی ناز رستمی 20 امرداد 1394 15:35
درود
بهناز علیزاده 20 امرداد 1394 22:33
درود بر شما گلبانو سپاس از حضورتان
نگار حسن زاده 20 امرداد 1394 15:51
تو ای عشق درود،
بر تو ای سرمد احسان وجود،
همه بر محبت و اهل محبت صلوات،
و تو ای جهل و تباهی بدرود،
تو ای عشق ، ورود،
سلام بهناز بانوی نازنین
بسیاااار زیبا بود
درود بر شما
بهناز علیزاده 20 امرداد 1394 22:35
سلام بر تو گلبانو نگار عزیزم ممنونم از محبتت مانا باشی به مهر عزیزم
روح الله اصغرپور 20 امرداد 1394 17:29
درود بانو بسیار زیبا و دلنشین است مسیر پرواز های شما
نتیجه ای زیبا و در خور ستایش
بهناز علیزاده 20 امرداد 1394 22:36
درود بر برادر ارجمندم جناب اصغرپور ممنونم از لطف شما
شادباشید
طارق خراسانی 20 امرداد 1394 19:00
با سلام و درود بی حد
بسیار عالی و قابل تأمل است
در پناه حق
بهناز علیزاده 20 امرداد 1394 22:37
درود بر شما بزرگمهر استاد خراسانی سپاسگزارم از مهرحضورتان
عرفان ویسی (هستیار) 20 امرداد 1394 19:03
با سلام بسیار زیبا سرودید بانو
سپاس
بهناز علیزاده 20 امرداد 1394 22:38
درود بر شما جناب اویسی گرانقدر سپاس از مهرحضورتان
تبسم عبداله زاده 21 امرداد 1394 09:26
زندگی به من آموخت که سوختن شیوه پروانه هاست.
پروانه دوست داشتنی لحظه هایت سرشار از اتفاقهای
ناب.قلمت سبز.
بهناز علیزاده 21 امرداد 1394 20:08
سلام تبسم عزیزم ممنونم از حضورت مهربانو
علی اصغر اقتداری 21 امرداد 1394 17:25
بهناز علیزاده 21 امرداد 1394 20:09
درود بر شما جناب اقتداری ارجمند سپاسگزارم از مهر حضورتان
علی اکبر سلطانی 21 امرداد 1394 19:17
سلام و درودهاااا ...
قصد آفرینش عشق است،
رمزی که خدا داد به دینش عشق است،
هم رسالت پیمبران ،هم صفت حور و ملک،
رمز همه صلح آفرینش عشق است،
معنی مبینش عشق است،
بهناز علیزاده 21 امرداد 1394 20:10
درود بر شما جناب سلطانی گرانقدر سپاسگزارم از حضورتان
دادا بیلوردی 21 امرداد 1394 19:37
بر تو ای عشق درود
.
.
.
درود بانو.
.
بهتر بود آن چهار تا در یک وزن می رفتند.
اما دو تای اولی در یک وزن رفته و
سومی در یک وزن و چهارمی در وزنی دیگر!!!!
.
از بنده گفتن. دیگر خود دانید.
آن دو تای اولی را که قبلاً اصلاح کرده ام به دنبالش ( با آوردن دو تای دیگر غیر هم آهنگ ) ریتم مسیر را به هم زده اید .
عجله نکنید.
گویا در اوزان عروض مستعد تکرار و ممارست نیستید.
اگر در طول عمر مقدار زلال خالی از ایرادتان کم باشد بسیار آموزنده تر و بهتر است از یک کتاب قطوری که پر از غلط و اشتباه باشد..
شاید طاقت و توانایی آن را ندارید که موضوعی را در یک وزن شروع و در همان وزن به پایان برسانید.
عنایت داشته باشید.
وقتی که زلالی را در یک موضوع شروع می کنیم باید تا انتها در یک وزن و ریتم پیش برود. مثل مثنوی.
وقتی که یک قصیده یا یک مثنوی و یا یک مخمس در یک موضوع دنبال می شود وزن و ریتمش ثابت می ماند. دیگر در وسط های محتوا قطعه قطعه وزن را عوض نمی کنند.
یعنی اگر کسی آن کار را در یک مخمس یا مثنوی انجام دهد به معنای این است که یا به تخریب قالب پرداخته است یا از ادامه اش نا توان بوده است.
شما تصور فرمایید: اگر کسی در موضوعی یک مثنوی طولانی بنویسد و از هر پنج شش بیت گاه گاهی وزن ها را عوض کند چه می گویند؟!
یا مخاطب به دلیل بی انضباطی اوزان از خواندن شعر زده می شود و یا اینکه اعتراض بر خراب شدن قالب می کند و بر ناتوانی در نمایش قدرت عروض انگشت می گذارد
شما که استعداد کنترل ریتم را دارید آثارتان را ماندگار نمایید تا آیندگان و زلالشناسان آتی ، زلالهایتان را پخته و بدون ایراد یابند. خسته نباشید.
بهناز علیزاده 21 امرداد 1394 20:17
سلام استاد گرامی باز هم اذیتتون کردم یادم رفت یادم رفت بنویسم پیوسته نیستند به خاطر ربطشون به عشق حیفم اومد نوشتم همین اخلاق لطیف شما باعث شده عاشق زلال بشم
نشنیدین می گن،
جمله، به مکتب آورد طفل گریز پا را، ;
خیلی ممنونم این تعریفهای شما باعث پیشرفت روزافزون می شه شرمنده می کنید، باباااااا طااااارق ق ق ،
طارق خراسانی 22 امرداد 1394 09:45
سلام
حرف معلم ار بود ... زمزمه ی محبتی
جمعه به مکتب آور طفل گریز پای را
اگر بنا بود جمله باشد بعد طفل های گریز پای را شاعر می آورد
شاد زی
بهناز علیزاده 22 امرداد 1394 10:33
سلام استاد عزیزم بله برای طنز نوشتم،
جمله،به مکتب آورد طفل گریز پای را،
ممنونم که توجه می کنید
منظورم این مکتب مجازییست
بهناز علیزاده 23 امرداد 1394 00:07
با سلام مجدد خدمت استاد گرانقدرم جناب دادای عزیز این قسمت را تازه دیدم که فرمودید در
که در یک ریتم شروع و پایان دهم ، خوب اینها را که باهم شروع نکردم ،
باهم هم نگفتم هر کدام را در یک زمان مختلف گفتم،چون دوست ندارم زلال پیوسته ام بیشتر از دویا سه زلال باشد، اینها را دوست داشتم زیبا هستند گفتم اینجا بنویسم،
شما را هم چند وقت پیش دیده ام وزنهای مختلف را حدود ده عدد یا کمتر باهم نوشتید گفتم ایراد ندارد، نوشتم ببخشید پاینده باشید
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 23:20
درود بر شما ارجمند
☆☆☆☆☆