در شبی بر قاب دل نقش از رخ ماهت کشیدم
من به زیبایی نقشت در دلم نقشی ندیدم
پای قابت را سراپا غرق بوسه کرده بودم
گاه خون دل وَ گاهی آب دیده می چکیدم
ارغوان رنگی به خط و خال ابرویت زدم من
تار بختم را به پیچ زلف شبگونت تنیدم
خون دل چون بود گلگون، بر لبت شد انتخابم
با قلم موی قشنگم بر دلت عشق آفریدم
شد مزین قامتت با هر نگاه عاشق من
سر برآورد آه دل، سوزد اثر، من سر رسیدم
نقش زیبای تو بود و وقت رویا دیدن من
من مراد دل به بوسه بر لبت با جان خریدم
جمع کردم چون پریشانی دل را با خیالت
غرق غصه بود دل، با یاد تو بیرون پریدم
آنچنانم داد هجرانت صلایم تا که ناچار
خویش را ناخواسته از نقش تو بیرون کشیدم
83/8/12
#زهرا_نادری_حوری
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
امیر عاجلو 20 دی 1401 14:03
لطیف و دلنشین
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 21 دی 1401 14:34
درود و سپاس بیکران بزرگوار ????
دادا بیلوردی 20 دی 1401 19:02
درود بر شما بانوی ادیب
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 21 دی 1401 14:34
درود و سپاس بیکران بزرگوار ????
کاظم قادری 20 دی 1401 22:40
سلام و درود
در شبی بر قاب دل نقش رخ ماهت کشیدم
چند شاخه لاله را با دقت اطراف تو چیدم
موفق باشید
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 21 دی 1401 14:34
درود و سپاس بیکران بزرگوار ????
Milad Kaviani 21 دی 1401 12:07
درودها بر شما بانوی ادیب سروده ای زیبا شنیدم
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 21 دی 1401 14:35
درود و سپاس بیکران بزرگوار ????
منوچهر فتیان پور 23 دی 1401 08:26
سلام درود برشما استاد زهرا نادری بالیسن شریف آبادی
به به سروده ای عاشقانه زیبا خواندم لذت وافربردم
احسنت بسیارعالی دلنشین
تندرست باشید انشاءالله