3 Stars

بنویس پای کودکی ام ، عاشقانه ها

ارسال شده در تاریخ : 14 مهر 1394 | شماره ثبت : H941402

...

بانو چه کرده ای تو به یغمای خانه ها ؟
در تاق سینه ها و چنین ، آشیانه ها ؟
.
بانوی فرودین ،که به شوق حلول تو
افتاده شور خانه تکانی ، به خانه ها
.
هر جا قدم گذارم و هر سو نظر کنم
گسترده از شمیم وجودت ، نشانه ها
.
ای در حریم حرمت دریای دل ، نجیب
ای بر سپید صحنه ی جان ها ، کرانه ها
.
ای در ضمیر و باور صدها ،غزل شناس
تفسیر چشم های تو تا ر و ، ترانه ها
.
دشت ادب قدم نزنم بی گدار عشق
روئیده بس ز تو هر کو ، جوانه ها
.
خوابیده در ضمیر پیامت به هر نگاه
آهسته پند و مهر و ادب ، آمرانه ها
.
لیلا اسیر چشم و زلیخا مرید توست
کمرنگ شد ز حرمت نامت فسانه ها
.
بانو ببخش بداهه ی من لنگ میزند
بنویس پای کودکی ام ، عاشقانه ها

حسین دلجووو

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 316 نفر 471 بار خواندند
کرم عرب عامری (15 /07/ 1394)   | طلعت خیاط پیشه (15 /07/ 1394)   | امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) (15 /07/ 1394)   | طارق خراسانی (15 /07/ 1394)   | حسین دلجویی (15 /07/ 1394)   | دادا بیلوردی (15 /07/ 1394)   | فرامرز فرخ (16 /07/ 1394)   | اله یار خادمیان (16 /07/ 1394)   | مهدی صادقی مود (16 /07/ 1394)   | محمد جوکار (17 /07/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (18 /07/ 1394)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :8


نظر 19

  • طلعت خیاط پیشه   15 مهر 1394 02:25

    درود بر استاد دلجویی ارجمند
    rose rose rose rose

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:36

      درود بزرگ بانوی ادب و کلام و پیام و غزل کرمان
      سپاسگزارم بزرگوارم...

      بر سر کوی تو عمری به تماشا ماندیم
      پای هر بیت غزل بیکس و تنها ماندیم
      /
      تا نجویند رقیبان ز دلم بوی تو را
      سر بازار تو پیوسته به حاشا ماندیم
      /
      دل شیدایی ما تشنه ی دیدار تو بود
      سالیانیست که با این دل شیدا ماندیم
      /
      آنچنان سوخته دل ترک سر و جان کردیم
      که در این مهلکه از سینه خود جا ماندیم
      /
      طشت رسوایی ما بود که از بام افتاد
      نرسیدیم به گرد تو و رسوا ماندیم
      /
      رهرو عشق تو بودیم وبه سودای وصال
      از همه بود و نبود دل خود وا ماندیم
      /
      همه شب اشک به دامان ز غم هجر تو باز
      به امید سحری تا شب فردا ماندیم
      /
      رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
      ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم *

      حسین دلجووو

  • کرم عرب عامری   15 مهر 1394 02:36

    درود بر دلجویی عزیز

    لذت بردم

    rose rose rose

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:37

      درود بر نازنین استاد والاگهرم جناب عرب عامری بزرگوار

      سپاسگزارم استاد ادب و مهر...

      خاطرات کودکی یادش بخیر
      حس و حال کوچکی یادش بخیر
      /
      کاشکی یک روز کودک میشدیم
      در هوای بادبادک می شدیم
      /
      فارغ از این و غم آن می شدیم
      راهی راه دبستان می شدیم
      /
      گاه گاهی در خــیال کودکی
      می روم با اسب های چـوبکی
      /
      لوح آویزان به دیوار کلاس
      مرد و اسب و آب و نان و سیب و داس
      /
      داستان گربه و آن بند رخت
      بچه ها و توپ بالای درخت
      /
      زیر باران تا چو گل وا میشدیم
      راهی تصـمیم کبری میشدیم
      /
      نیـمرو با نان گرم گندم است
      مهربانی های کوکب خانم است
      /
      پترُسی که عالمی احساس داشت
      قطره قطره جان مردم پاس داشت
      /
      ریزعلی سوت ترن تا می شنید
      آتش اندر هستی خود می کشید
      /
      یا که تا سرما رفیق راه بود
      دست هامان وامـدار آه بود
      /
      در مصاف سنگ های سخت و تفت
      چشمه راه خویش پیدا کرد و رفت
      /
      گفت موسی با شبان بی گفتگو
      هرچه می خواهد دل تنگت بگو *
      /
      دفتر صد بـرگ کاهی داشتیم
      عکس آب و حوض ماهی داشتیم
      /
      سال سوم ، شعر باران داشتیم
      توی جنگل های گیلان داشتیم
      /
      گردش یک روز دیرین دیده ایم
      دسته گل هایی زگلچین چیده ایم
      /
      راستی آن دفتر کاهی کجاست؟
      عکس حوض آب پرماهی کجاست؟
      /
      خاطرات خیس بارانم چه شد ؟
      پونه ها بر جویبارانم ، چه شد ؟
      /
      باز آیا ریزعلی ها مانده اند ؟
      درحوادث جامه از تن کنده اند ؟
      /
      راستی آن مرد در باران رسید؟
      مهربان خسته مهـمان رسـید ؟
      /
      راستی آن خاطرات ، جانـفزا
      تا هنوزم مانده در ذهن شما ؟
      /
      یاد داری شعر زیـبای بــهار ؟
      یاد داری چشمه در آن کوهسار؟
      /
      چشمه از کوشش ، به دریائی رسید
      چشمه ی جان تو هم جائی رسید؟
      /
      قصه کبری به یادت مانده است؟
      باز کبری داستانش خوانده است؟
      /
      ریزعلی جان خودش در برده است؟
      یا که بی تنپوش سرما خورده است ؟
      /
      خاله کوکب عشق می کارد هنوز ؟
      حاضری در سفره اش دارد هنوز ؟
      /
      گر چه مهمانان او ناخـوانده بود
      در بساطش نیمروئی مانده بود ؟
      /
      راستی دارا که دارا بود ، هست ؟
      یا کـه در بهت پریشانی ، نشست
      /
      می تواند یادی از ما هم کند؟
      میرسد پرسی ز سارا هم کند؟
      /
      آن نگاه دل گشا دارد هنوز ؟
      مهر خاک آریـا دارد هنوز ؟
      /
      خاطرات کودکی ها یاس داشت
      آسمانش جلوه ی الماس داشت
      /
      راستی آن مرد در باران ، چه شد؟
      مهربان خسته ی مهمان ، چه شد؟
      /
      کاش می شد باز مردی میرسید
      مرحم شب های دردی میرسید
      /
      وآن معلم خاطر و یادش ، بخیر
      خاطر شیرین و فرهادش ، بخیر
      /
      بس مقام و حرمتِ جایش ، نکوست
      خاطرات آب و بابایش ، نکوست
      /
      هر کجا هستند ، هستی نوششان
      شادکامی ، همدم آغوش شان
      /
      یاد باد آموزگاران ، یاد باد
      خاطر آن مهربانان ،شاد باد
      /
      حرمت استاد را در روزگار
      حیف یاد من نداد ، آموزگار
      /
      باز از دل می کنم یاد شما
      یاد قلب ساده ی شاد شما
      /
      باز باید یاد یک دیگر کنیم
      تا به یادی شاد یکدیگر کنیم
      /
      آه... خیلی زود وقتم دیر شد
      کودک عشق و امیدم پیر شد
      /
      شادتان میخواهم و شادم کنید *
      در دبــستان دلم ، یادم کنید

      حسین دلجووو

  • امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی)   15 مهر 1394 02:58

    درود بر جناب دلجویی بزرگوام
    لذت میبرم از عاشقانه های زیبایتان
    مانا و نویسا بمانید
    بهار نزدیک است
    جمعه ها عشق را مشق کنیم
    تا قامت سبز دوست
    طلوع کند
    در غربت تنهایی
    و صبح را بوسه زنیم
    یا حق
    rose rose

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:39

      سلااااام بر استاد مطلوبی والاگهرم
      سپاس از زیبا سرایی و بلاغت و سلاست و رقص زیبای قلمتان استاد
      سپاسگزارم...بی نهایت...


      ماجراهایی که ما یک عمر کتمان داشتیم
      وای... عریانش مکن ما راز پنهان داشتیم
      /
      در هوای دل سپردن ها به غـوغای حرم
      نه دلی در سینه و نی سر به سامان داشتیم
      /
      پای یک گلدسته امضا گشت تا اوراق عشق
      برق در جانها فتاد و شـوق باران داشتیم
      /
      حس و حالی بود با یک معـجری دلواپسی
      اشک وصلی بود و ما حاجت فراوان داشتیم
      /
      نم نمی از شعر تا در چـشم کفترها پرید
      ما به دست نظم گـندم های افشان داشتیم
      /
      دل که از دسـتم ربودی در نگاه گاروان
      یوسفی بودیم در چاهی ولی جان داشتیم
      /
      سال ها چشم انتظاری را مگرمی شد سرود ؟
      یک خیابان زیر باران حرف عـریان داشتیم
      /
      تا هــنوزم مانده در بغ بغ بغوی ، کفتران
      آن غزلهایی که بر آن هر دو ایمان داشتیم
      /
      این همه نقش و نگار مانده بر ایوان طوس
      تابلو فرشی است کز عشق خراسان داشتیم


      حسین دلجووو

  • طارق خراسانی   15 مهر 1394 06:49

    سلام حضرت دلجویی عزیز


    به خدای لاشریک در این صبحگاه دعایت کردم
    عشق ارزانی ات باد... که لایق عشقی

    غزلی ناب و فاخر و عاشقانه ای خواندم و کیفور شدم

    در پناه خدا




    rose rose rose

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:40

      درود استاد والامرام عرصه مهر و ادب و کلامم
      سپاسگزا مهتاب قدوم مهر افشانتانم استادم...

      خوش به حال تو که از دایره ما رفتی
      هر کجایی سفرت خوش که ازاینجا رفتی
      /
      رود بودی و ز مرداب شدن ترسیدی
      چشمه بودی و هوای دل دریا رفتی
      /
      ما که در بند همین چاه برادر هاییم
      تو عزیزی که به میعاد زلیخا رفتی
      /
      شب این دهکده یلداست، بیا تا برویم
      ای که دنبال سحر از شب یلدا رفتی
      /
      این دل و دیده ما بود که بارانی توست
      ای که با موج سحر کاخ ثریا رفتی
      /
      دل دلجو پی دلجویی چشمان توگفت
      خوش به حال تو که از دایره ما رفتی


      حسین دلجووو

  • دادا بیلوردی   15 مهر 1394 20:00

    درود بر جناب دلجووی بزرگوار
    بسیار عالی و با حال است
    مرحبا rose applause

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:41

      سلام و سپاس بزرگوارم


      درود بر صفای مهتابی و مصفای شما...


      من تو را دیدم و دل بر تو سپردم ، تو چطور؟
      داغ دل را سر بازار تو بردم ، تو چطور ؟
      /
      دل بی عشق به واللِه ،دلی مردار است
      منکه عمریست در این مهلکه، مردم تو چطور ؟
      /
      در بهاران دل خود مشق خزان می کردم
      بسکه از جاذبه ها ضایعه خوردم ، تو چطور ؟
      /
      رفتی و سینه ی شاعر همه ابری کردی
      چشم هر قافیه ام بی تو فشردم تو چطور ؟
      /
      بازهم صاف ترین آیت یک رابطه ام
      جام نابی ز دلی بی غش و دُردَم، تو چطور ؟
      /
      در غروبم نظری کن که من این نیمه نفس
      عاقبت دست نگاه تو سپردم ، تو چطور؟


      حسین دلجووو

  • فرامرز فرخ   16 مهر 1394 19:31

    سلام و درود بر استاد دلجویی عزیز

    بسیار عالی بود

    rose rose rose rose

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:42

      درود بر حضرت فرخ والاتبار و ارجمندم
      خوش امدید بزرگوار
      سپاسگزارم...

      دلم گرفته از این روزهای تکراری
      از این سیاه نمور چهار دیواری
      /
      چقدر رسم عجیبی ست رسم شب هامان
      غم و تلاوت اشک و عذاب بیداری
      /
      دلم گرفته ز طوفانی هوای خودم
      دلم گرفته زچشمان روز و شب جاری
      /
      در این فضای گرفته در این هوای غریب
      کنار پنجره باشی و لحظه بشماری
      /
      برای رفع خستگیت مینشینی و بازم
      تویی و عشق مجازی و لایک تکراری
      /
      دلم گرفته ز ابراز دوستت دارم
      از این تظاهر کمرنگ و مهر اجباری
      /
      تویی و زجر توهم که دوستت دارند
      تویی و خواب و خیالی که دوستش دار ی
      /
      دلم گرفته خدا یا نمیزنی حرفی؟
      دلم گرفته خدایا نمیکنی کاری؟

      حسین دلجووو

  • مهدی صادقی مود   16 مهر 1394 21:22

    درود بر شما استاد عزیز
    rose

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:42

      درود حضرت صادقی بزرگمهرم

      خوش امدید بزرگوار...


      دیشب ســر شب آمد و مهـمان دلم بود
      مهمـان عزیزی که سر خوان دلــم بود
      /
      یک دفتری از شعر و غزل زیر بغل داشت
      تا صــبح پـری وار غزلخوان دلم بود
      /
      دیشب چه شبی بود که یک دست به بـاده
      دستی به سر و زلف پریشان دلـــم بود
      /
      دیشب چه شبی بود کـه در شانه به شانه
      نازش همـه آوار خیابان دلــــم بود
      /
      انــــگار که سال نــو من زودتر آمد
      انگار شب مرگ زمستان دلــــــم بود
      .
      آنـقدر صفـــا بود کـه دیدند ملائک
      دنیای صفــا جملگی از آن دلـــم بود

      حسین دلجووو


  • محمد جوکار   18 مهر 1394 00:18

    رسوایی من و تو و تیتر رسانه ها
    بازار داغ شایعه ها و گمانه‌ها
    حالا که شهر پرشده از صد خبرنگار
    تنگ غروب، پاتوق ما ، قهوه خانه ها (بداهه )
    ====================
    سلام جناب دلجویی مهربان
    غزل نابتان بر جان و احساسم نشست و بداهه ای خلق شده که با مهر تقدیمتان نمودم

    rose rose rose

    • حسین دلجویی   18 مهر 1394 01:47

      رسوایی من و تو و تیتر رسانه ها
      بازار داغ شایعه ها و گمانه‌ها

      حالا که شهر پرشده از صد خبرنگار
      تنگ غروب، پاتوق ما ، قهوه خانه ها


      به به.....

      سلام و صد سلام بر استاد مهرو سلطان عشق و پادشاه ابیات ناب و غنای مجلس و محفل بداهه
      جناب محمد جوکار عزیز
      سپاسگزارم داداش گل و مهربانم
      درود بر شیوایی و بلاغت و سلاست ابیات و رقص زیبای قلم شما....

      rose rose rose rose rose rose
      applause applause applause applause applause applause
      love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck



      شمیم یاس میدمد ،صفای شعر تازه ات
      سر زده ام به محضرت ، هوای شعر تازه ات
      .
      اگر که می برد دلم ، بگو که جان هم ببرد
      که بیش جان و دل بود ، بهای شعر تازه ات
      .
      فدا کنم وجود خود ، به مقدمت که عاشقی
      چه غم که هستیم رود، به پای شعر تازه ات
      .
      چنین طلای ناب را ، اگر عزیز بنگرد
      هزار یوسفت دهد ، بجای شعر تازه ات
      .
      زبسکه شیرین سخنی،به بیستون دلبری
      هزار خسروم شود ، گدای شعر تازه ات
      .
      خدا خدا کند دلم ، میان اینهمه خدا
      خدای من،خدای تو ، خدای شعر تازه ات
      .
      ورای عشق روی تو ، جدای خلق وخوی تو
      سپاس سر زد از دلم ، برای شعر تازه ات

      حسین دلجووو

      • محمد جوکار   19 مهر 1394 00:00

        دلجویی ما ، واقعن عالی جناب است
        شعرش پر از شور و شراب و عطر ناب است

        شوری بپا گشته ز رقص شعر زیبات
        تلفیق عطر مریم و بوی گلاب است

        در لابلای شعر تو حس قشنگی ست
        ققنوس ، خاکستر نشین یک عقاب است

        گویی الفبای من از شعر تو جاری ست
        سهم من از شعر تو ، آوای رباب است

        من رهنوردم با صدای پای باران
        وقتی که زلف شعر تو در پیچ و تاب است

        در مشرق رویای ما شعری طلوع کرد
        یک کهکشان درگیر چشم آفتاب است

        هنگامه ی دیدار تو کی میرسد آه ...
        وقتی نمی بینم ترا ، حالم خراب است .بداهه
        ================
        درود مجدد استاد مهربانم
        تسلط و مهارت تان در سرودن اشعار کلاسیک مرا به وجد می آورد
        بانشاط و بی غروب باشید و بمانید که زیبا می اندیشید

        rose rose rose

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   18 مهر 1394 19:51

    خوابیده در ضمیر پیامت به هر نگاه
    آهسته پند و مهر و ادب ، آمرانه ها
    سلام وپوزش دیربرای عرض ارادت رسیدم دوباره دانشجویی شروع شد وفرصت زیارت شما را ازاین کمینه گرفت سپاس از لذت وافری که از شعر فاخرتان میبخشید کسانی که نشاط وشادی میبخشند مخلددربهشتند قلمتان انوشه applause applause applause rose rose rose

  • علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 22:25

    درود بر شما ارجمند
    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا