ای بهار مسلم ایمان دست هایت نجابتی سبز است
من دخیل نگاه پر مهرت التماس اجابتی سبز است
بی تو این روزگار پر وحشت نسل ما را به خواب خواهد برد
تو مگر ای بهار برگردی که حضورت صلابتی سبز است
تبر است این درخت را همدم تیشه دارد به ریشه می کوبد
شیعه را با مرام مولایش واژه واژه قرابتی سبز است
سابقون المقربون باید کربلا کوچه کوچه در راه است
چفیه ام را به من بده مادر تا شهادت رقابتی سبز است
درد دنیا نشسته بر جانها بد رقم خاکی است احوالم
من فدای سکوت پر مهرت ارزوی طبابتی سبز است
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
جواد صارمی 02 آبان 1394 14:56
درود بر شما. شعر زیبایی هست
احمد البرز 02 آبان 1394 19:52
بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد
ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد
ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود
نیل تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد
از چه می خواهی بدانی؟ هیچیک از ما نماند
دشمن از هر سو نمایان ما و لشکر نابلد
از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند
تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد
مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ
مشتی از ما سست پیمان مشت دیگر نابلد!
گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش
دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد
نامه ها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب
باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد
کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید
ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد
حسین جنتی
کرم عرب عامری 02 آبان 1394 20:58
درود بر شما
خوش آمدید
مسعود احمدی 02 آبان 1394 22:25
درود جناب محمودی. دست مریزاد
دادا بیلوردی 03 آبان 1394 17:41
درود بر جناب محمودی عزیز
از احساس سبزتان بهره مند شدم
عزت حضرتعالی زیاد
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 03 آبان 1394 20:35
درودهاااااااااا لذت بردم قلمتان مخلد واجرتان با ثارالله
جواد صارمی 06 آبان 1394 21:31
احسنت
مجتبی جلالتی 19 فروردین 1399 00:47
احسنت و درود بر شما