3 Stars

تاولانه

ارسال شده در تاریخ : 19 مهر 1397 | شماره ثبت : H946732


آتش افتاده بر تن خرمن ،خوشه چینم به وقت غم چیدن
غنچه ی خون و خنچه سر زده است از پس دکمه های پیراهن 

جگرم چاک چاک و چرکین است زندگی وزنه ای که سنگین است
 حاصل شوم نطفه ی کینه است  عشق را تاولانه چرکیدن

گر چه همواره با خدا بودیم ما کجا شکل زنده ها بودیم
سنگ زیرین آسیا بودیم یک کتیبه برای پوسیدن

حرف هست و مجال گفتن نیست دانه هست و امید رستن نیست
چشم هست و خیال  شستن نیست جور دیگر نمی شود دیدن*

زندگی دست از سرم بردار، مات و کور کرانه لکنت وار
مانده ام گیج و گنگ پای دار می روم سمت مرگ کوچیدن

#هما_تیمورنژاد


*چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
سهراب سپهری

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 138 نفر 225 بار خواندند
هما تیمورنژاد (23 /07/ 1397)   | سیدعلمدار ابوطالبی نژاد (23 /07/ 1397)   | دادا بیلوردی (23 /07/ 1397)   | علیرضا آرین مهر (23 /07/ 1397)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


نظر 4

  • هما تیمورنژاد   23 مهر 1397 12:54

    درود بر یکایک دوستان
    سپاس که به مهر می خوانید

    ویرایش شده ی غزل تاولانه رو تقدیمتون میکنم
    از قدیم گفتن عجله کار شیطونه و مخصوصا تو نشر شعر که ما شاعرا اکثرا عجولیم blushing


    آتش افتاده بر تن یک زن ،آهِ حسرت چکیده بر دامن
    غنچه ی خون و خنچه سر زده است از پس دکمه های پیراهن 

    جگرش چاک چاک و چرکین است ،زندگی وزنه ای که سنگین است
     حاصل شومِ نطفه ی کینه است  ،عشق را تاولانه چرکیدن

    گر چه همواره با خدا بوده او کجا شکل زنده ها بوده؟!
    سنگ زیرین آسیا بوده ، یک کتیبه برای پوسیدن

    حرف هست و مجال گفتن نیست ،دانه هست و امید رُستن نیست
    چشم هست و خیال  شستن نیست ،جور دیگر نمی شود دیدن*

    زندگی دست از سرش بردار، مات و کُور کرانه لکنت وار
    می رود گیج و گنگ پای دار ،می دود سمت مرگ کوچیدن

    #هما_تیمورنژاد


    *چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
    سهراب سپهری

    rose

  • سیدعلمدار ابوطالبی نژاد   23 مهر 1397 16:53

    درود خانم تیمورنژاد گرامی
    بسیارزیبا سروده اید.احسنت
    برقرارباشید rose rose rose rose rose

  • دادا بیلوردی   23 مهر 1397 21:06

    درود بر تیمور نژاد عزیز
    محظوظ و متأثر گشتم از کلام پر احساستان rose
    .
    باز بـاران در کمین است
    شاهـدِ غم هــای مـن ، تنـها زمیـن است
    زخـم می رویــد بــه جــای نستـرن در خـاک، بـانـــو!
    آبشار است و من و جسمی غمین است
    مدتی کارم همین است.
    *
    بـاز در زنـدانِ چرخـان
    گشته ام بر نفس، روز و شب نگهبان
    قطره ای از اشتبـاهِ من مساوی بـا هلاکی ست
    می شوم از نـوعِ خود گاهی گریزان
    کوی دانش پُر ز نادان.
    *
    درد از درمـــان جـلـوتـــر
    بختِ بد از عشق در انسان جلوتر
    این دو عامل، روزگارم را بـه تاریکی کشیدست
    تو کمانی دیـدی از پیکان جلوتـر؟!
    نیست این امکان جلوتر.

  • علیرضا آرین مهر   23 مهر 1397 21:16

    سلام و عرض ادب بانو تیمورنژاد گرانقدر
    عالی سرودید
    درودهااا

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا