بازگفتی ازگُفتمان هنر به قلم: عابدین پاپی(آرام)

واژه ی هنردرزبان سانسکریت ترکیبی ازدو واژه ی«سو»به معنی نیک و«نر»یا«نره» به معنای زن و مرد بکار رفته است . درزبانِ یونانی واژه ی هنر به معنی تِکْنِسْ آمده است و درزبانِ اوستایی «س» به«ه» تبدیل شده که حاصلِ آن واژه ی «هون»می¬باشد که درزبانِ پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی «هنر» درآمده که به معنی کامل و فرزانه است . تِکْنِسْ اسمی است که به طور اشتباه و به طور تقریبی وام واژه ی تِکْنالُجیْ به انگلیسی(technology)بوده که به معنای فناوری و می¬توان گفت که همان نو(آوری) محسوب می¬شود که حاصلِ تکنولوژی و فنآوری است . هنر یک دستاوردِ روحی و روانی است. هرواژه¬ای تا خودش را و خودِواقعی خودش را درجامعه به نمایش نگذارد و رفتارها و کردارهای آن را جامعه تجربه و لمس نکند درواقع اگزیستانس خود را به دست نمی¬آورد. هنر نوعی فکرآورد ِ معنوی- انسانی است که درسلاله ی روح و روان و رفتارِ بشر خود را به دایره ی نمایش و بایش می¬گذارد. هنرخلاقیّت ِفکرآوردِ بشر است و همان چیزی است که آورده ی فکر بشر محسوب می¬شود . این آورده ی فکر می¬تواند هنری یا ادبی باشد و یا هرچیزِ دیگری که به وجود می¬آید. وجودِ هنرکارِ دستاورد و فکرآورد انسانِ خلاق و نوآور و مُخیّل است . هردستاوردی که طعمِ نوآوری می¬دهد هنر است و هر فکرآوردی که آورده¬ای نو و تازه باشد می¬توان به آن هنر گفت. هنر به انواع مختلف تقسیم می¬شود که می¬توان به هنرهای هفتگانه یا هفت هنر اشاره نمود که عبارتنداز: 1- هنرموسیقی مانند:(نوازندگی، آهنگسازی و ...) 2-هنر حرکاتِ نمایشی مانند:( رقص،اُپرا،سیرک و ...) 3-هنرهای ترسیمی مانند:(طراحی،نقاشی،عکاسی،خطاطی و...)4-هنرهای تجسمی مانند:(معماری، دکوراسیون، مجسمه سازی، خیاطی و طراحی لباس، شیشه گری و ...)5-هنرادبیات مانند:(نویسندگی، شعر، داستان، فیلمنامه و شعرخوانی و ...)6-هنرهای نمایشی مانند:(تئاتر، اجرای نمایشنامه و شعرخوانی و ...)7-هنرسینمانظیر:(بازیگری ، کارگردانی و ...)8-انیمیشن(هنربازی سازی)مانند:(طراحی و ساخت بازی های ویدیویی و رایانه ای و...).
از جانبی دیگر، مهم ترین عواملی که هنر را شکل و شمایل می¬دهندعبارتند از : 1- تخیل: به معنی صورِخیال یا بسامد ذهن هم هست که از مهم ترین عوامل درشکل¬گیری هنر محسوب می¬شود. 2- عاطفه و احساس که دو عامل مهم و سازنده درتولید و شکل¬گیری بافت و ساختِ هنر به شمار می¬روند به طوری که چشمه ی هنر از سرچشمه ی این دو مفهوم ارتزاق می¬کند3- چند معنایی بودن و منشور مانندی است. سومین وجه مشترک در شکل گیری هنر همین مقوله ی چند معنایی بودن است و البته پلی فونیک (چند صدایی) نیز از دیگر عوامل مهمی است که درتولدِ هنرتأثیر به سزایی دارد. هنر برگرفته ازطبیعت و جامعه و همه ی اصوات و آوا هایی است که در بطن طبیعت و جامعه وجود دارند و هنرمند با کمکِ بایسته ازاین دو هنرخود را در شکل و شمایلی زیباشناسانه به تصویر می¬کشد. اگر چه عُقلای ادب و هنر تعاریف متفاوتی را از دنیای هنر ارائه داده¬اند اما هنردرواقع یک شورش غیر منتظره است که ذهن و باورداشتِ انسانِ کنجکاو را غافلگیر می¬کند. زبانی پرشور دارد اما شور و حال و هول و ولای خود را به طورِ نا به هنگام به دایره ی هنگامه ها می¬کشاند. هنر خبر نمی¬کند و بی خبر صدها خبر را در قالبی زیباشناسانه به تصویر می¬کشد. زبانی است که روح و روان انسان را به وجد و هیجان می¬آورد و به او آرامش خاطر و آسایش روانِ خاصی را می¬بخشد. هنر رابطه ی نزدیک و تنگاتنگی با متافیزیک و اگزیستانسیالیزم و رئالیسم دارد به طوری که هم درآن فراسوها و مرزهای آسمانی وجود دارد و هم این که یک اصالتِ وجود دارد و هم نوعی واقع گرایی یا واقعیّت تام است که در زندگی همه ی ما وجود پیدا می¬کند. می¬توان گفت هنر نوعی صورِخیال است و یا دنیایی ذهنی است که پی¬آمدهایی عینی را به دنبال دارد. تا به اکنون هیچ تفکرِ جامع و قابلِ اعتماد و اعتنایی سراغ نداریم که توانسته باشد به اثبات برساند که چه چیزهایی به طورِقطع بنا و اساسِ هنر را تشکیل می¬دهند اما تجربه نشان می¬دهد که هنر ماهیّتی دارد که هویت اش را مشخص می¬کند و چون به دایره ی تجربه و اجتماع کشانده می¬شود بنابراین بدون اساس و پایه هم نیست. هنر نوعی آنتولوژی ( هستی شناسی) است که دردرون خودآکنده از مفاهیم و مصادیق هست. هنرکارِ هنرمند نیست بلکه کارِهنرآوری است که هنرمندی می-کند.میدان داری هنر درمیدان هنرآور شکل می¬گیرد و زمانی می¬توان به کسی هنرمندگفت که هنرش توانسته هنرآوری کند. مانرو بریسیدی(1982) تعریفی کارآمد و کاربردی را ازهنر ارائه داده به طوری که می¬گوید:« اثر هنری ترکیبی از شرایط مورد نظراست که به منظور ارائه ی تجربه های زیباشناختی ارزش مند قادر به نشان دادن ویژگی های زیباشناختی هنر باشد.»پائولو پازولینی نویسنده و شاعر برجسته ی ایتالیایی معاصر درباره ی هنر می¬گوید:«هنر وسیله ای است برای به نمایش گذاشتن یک ایده ذهنی خیلی خاص که حداقل دو نفر دیگر ازآن اطلاع نداشته باشند.» ازاین نگاه هنر به دو دسته تقسیم می¬شود: نخست هنر آموختنی و دو دیگر: هنرِآمدنی است.هنرِ آموختنی به آن هنری اطلاق می¬شود که وجود دارد و ما این هنر را به عنوانِ یک پارادایم(الگوواره) یاد می¬گیریم. به اصطلاح به وجود آمده و ما مؤلفه های این هنر را می¬آموزیم اما هنرِآمدنی آموختنی نیست بلکه هنری است که خودِ فرد بایستی بتواند این هنر را تولید کند و درواقع ذوقِ هنری مهم ترین عامل است . پس هنرمند کسی است که ذوقِ هنر و شوقِ سحر دارد و به کسی که هنر را یاد می¬گیرد هنرجو و هنر ورز می¬گویند. هنر به معنی آن درجه و مرتبت از کمال و جمالِ آدمی است که پی آمد آن می¬تواند هشیاری ، فراست، فضل، دانش، بینش، منش ، خلاقیّت و فضیلت باشد.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 66 نفر 73 بار خواندند
عابدین پاپی (19 /11/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا