قرار دادی بودن کلمات از نگاه «مکتب ادبی اصالت کلمه»

قراردادی بودن کلمات
از نگاه مکتب ادبی اصالت کلمه

عرصه ی سخن بس تنگ است ، عرصه ی معنی فراخ! از سخن پیشترآ تا فراخی بینی و عرصه بینی ! «مقالات شمس/96»
در این مقال ما با یک پرسش اساسی و مکرر از جانب منتقدان مکتب ادبی اصالت کلمه روبه رو به رو هستیم و آن این که چرا مکتب اصالت کلمه در عرصه ی ادبیات به یک قرارداد اصالت داده است و آن را قائم به ذات و هدف ادبیات می داند؟
همانطور که اهل ادب در جریان هستند بحث قراردادی بودن دستور زبان و حتا کلمات یک بحث ریشه دار و عمیق است که افلاطون در محاوره ی کراتولوس رابطه ی طبیعی داشتن نام ها را که همان کلمات هستند با متعلقاتشان پیش می کشد .در این محاوره عده ای از شخصیت ها طرفدار قراردادی بودن کلمات هستند و عده ای دیگر طرفدار طبیعی بودن کلمات و رابطه ی طبیعی داشتن آنها.کسانی که طرفدار طبیعی بودن رابطه ی بین لفظ یک کلمه و معنای آن هستند نام آواها را مثال زده اند که به نظر می رسد تلفظ آنها بازتاب اصوات آن نوع فعالیتی باشد که این کلمات بر آنها دلالت دارند در مقابل طرفداران نظریه ی قراردادی بودن زبان یعنی سوفسطائیان و اخلاف آنها نظریه ی قراردادی بودن زبان را مطرح می کنند و می گویند بیشتر کلمات موجود در زبان هیچ رابطه ای با اصوات طبیعی آنها ندارند به عنوان مثال هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا یک میز باید میز خوانده شود .اما امروزه با وجود توصیفات زبانشناسی زبانهای گوناگون نظریه ی طبیعی بودن زبان ،درباره ی اکثریت کلمات موجود در همه ی زبانها نادرست است هرچند می توان مثالهای محدودی یافت که نظریه ی طبیعی بودن رابطه ی بین لفظ و معنی را تأیید می کند ،اما قسمت اعظم زبان پذیرفتن نظریه ی قراردادی را که به معنای اختیاری بودن رابطه ی صداها و معانی است ،پذیرفته اند .در محاوره ی کراتولوس سقراط کلمات را قراردادهایی می داند شبیه به ماکوها که ابزار بافندگی هستند و معتقد است کلمات دو کار انجام می دهند یکی ارتباطات به معنای آموختن به یکدیگر و دو تشخیص و جدایی اشیاء از یکدیگر. و استاد نام ساز چون بافنده، کلمات را با توجه به کارکرد و نقششان آنها را می سازد و نام گذاری می کند . اما خود افلاطون از فراموشی بزرگ حرف می زند و معتقد است ما همه چیز را از قبل می دانسته ایم و بعد آنها را در جریان زندگی به خاطر می آوریم در واقع اشاره به قضیه ی «آنامنسیس» یا تذکار و به یاد آوردن دوباره دارد .در فلسفه ی امروز هم وقتی ویتکنشتاین بحث بازی های زبانی را پیش می کشد خواه و ناخواه بحث قراردادی بودن کلمات هم به میان می آید و البته در مکاتب نقد ادبی هم بحث اصالت داشتن لفظ یا معنی مطرح بوده است .
از دیر باز کسانی مانند ارسطو در مجادله ی بین لفظ یا معنی اصالت را به معنی داده است و به نقد لفظ پرداخته است هرچند نمی توان توصیه های ایشان را که از اولین تحلیلگران شعر است که بر اهمیت لفظ هم تکیه و توصیه داشت نادیده گرفت ، مثلأ ارسطو رعایت کردن در صنایع لفظی و استفاده از زبان شاعرانه را به شعرا توصیه می کرد و یا مثلأ ابن طباطبا در تألیف خود _عیار الشعر _می گوید :«کلام بدون معنی همچون پیکر بدون روح است» .و دیگران گفته اند :« سخن ترکیبی است از روح و جسم که پیکر آن همان نطق است و روح آن معنی موجود در آن. »
با توجه به اینکه در مشرق زمین معنی را به مثابه ی روح برای جسم می دانند اغلب شرقی ها ارزش و اعتبار بیشتری برای معنی قائل شده اند .اما در نزد منتقدان مغرب زمین رابطه ی لفظ و معنی صورت دیگری داشته است مثلأ ساختار گرایان اصالت را به ساختار و قالب یا لفظ می دهند .ژان پل سارتر فیلسوف ،منتقد رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی معنی را در لفظ همچون بویی که در گل نهان است ، می دانست و بعضی هم معتقدند که لفظ را نمی توان از معنی جدا دانست .
به هر جهت این بحث ریشه ای بس طولانی دارد و شرح آن در این مقال کوتاه نمی گنجد .اما مکتب اصالت کلمه ، در بازنگرشی آوانگارد کلمه را کلی فراتر از هم افزایی ابعاد و ساحت های (جوهری _ ماهیتی ) می داند و جناب آرش آذرپیک تئوریسین این دیدگاه کاملأ اصولی و درایت مندانه نگرش جدیدی ارائه کرده است .ایشان کلمه را دارای چندین جوهره ی هم سو می داند یعنی جوهره ی معنایی، جوهره ی گفتاری ، جوهره ی نوشتاری و جوهره حرکتی و ...و شعر و داستان و سایر مکاتب و نحله های ادبی را جزء ماهیت های کلمه به شمار می آورد پس لفظ و معنا جزء جوهره هایی از کلمه هستند که به طریقی هم افزا با سایر جوهره ها کلیت کلمه را سامان می دهد و هرگزا هرگز نمی توان آنها را از هم جدا دانست و اصالت را به یکی داد و دیگری را نفی کرد یا یکی دارای ارزش دانست و دیگری را فاقد ارزش .در تأیید این سخن همین بس که مولوی لفظ و قالب را عناصر ضروری شعر و هرگونه سخنی می داند زیرا که معنی ناگذیر باید در ظرف الفاظ ریخته شود و در غیر این صورت امکان ارائه ی آن به دیگران وجود ندارد ،و به نظر جناب آذرپیک جوهره ی معنایی ، جوهره ی گفتاری ،جوهره ی نوشتاری و جوهره ی حرکتی و ...سامان دهنده ی کلیت جوهره ی وجودی کلمه هستند که در صورت نقصان هر کدام از آنها موجودیت کلمه به مخاطره می افتد .

لفظ چون وکرست و معنی طایرست جسم جوی و روح آب سایر است
( مثنوی 3292.2)
نکته ی دیگر اینکه در مکتب اصالت کلمه ، ما کلمه را ذی وجود می دانیم البته نه وجودی ایستا و صرفأ جوهره محور ، بلکه وجودی کاملا پویا و در حال شدن .طبق گفته های جناب آذرپیک :«کلمه در مرحله ی نشانه به عنوان شبیه ترین پدیده به خالق خود _انسان_وجودش برابر است با موجود بودنش و چون انسان هیچگاه محصور و محدود زیستن در دنیای جبر امیز جوهری محض را بر نمی تابد ،یعنی از زنده مانی مشترک با همه ی موجودات و زنده گی گله وار به سوی ساختن یک زندگی اجتماعی اما منحصر به خود حرکت می کند و در مسیر تغییر ،استحاله و تکوین قرار می گیرد ،کلمه نیز همین گونه است یعنی بعد از فراشد تشکیل نشانه یا بهتر بگوییم مرحله ی نشانه بودن که یک قرار داد بود ، از آن فرا روی می کند و با حرکت در بستر پر تلاطم اجتماع در مسیر تغیر ،استحاله و تکوین قرار می گیرد .»
پس کلمه همچون انسان دارای ماهیت است و شعر و داستان و انواع مکاتب و سبک های ادبی ماهیت آن محسوب می شود .در این صورت انسان و به تبع کلمه دو وجود متعالی هستند که مدام در حال شدن انند .ناگفته نماند ما هم کلمه را یک قرار داد می دانیم البته در دو بعد _گفتاری و نوشتاری اش _ با این اوصاف حتا اگر کلمه را یک قرار دا بدانیم ،یک قرار داد اولیه است که مادر و ریشه گاه تمام ماهیت های ما از فلسفه و هنر گرفته تا صنعت و پزشکی و... می باشد و به هر حال اصالتش از همه ی این قرار دادهای ثانویه بیشتر است یعنی در واقع قرار داد بودن کلمه چیزی است شبیه به قراردادی بودن تنفس ما انسانها توسط اکسیژن .چون هستند موجودات دیگری که از سایر گازها برای تنفس استفاده می کنند .اما اکسیژن برای انسان یک قرار داد جبر آمیز است که خواه و ناخواه مجبور به استنشاق آن است و اگر این قرار داد لغو شود یا نقصانی در آن به وجود آید موجودیت و اصل وجود انسان نیز به مخاطره می افتد ، پس کلمه یک قرار داد اولیه است که منشا تمام قرار دادهای ثانویه ای چون تعشق، تفکر ، تخیل و مدنیت ما انسانها است و در ادبیات کلمه مادر شعر و داستان و انواع سبک ها و مکتب های ادبی و هنری است و اصالت دارد البته اصالت به معنای ریشه و بنیان بودن و سرچشمه و مادر بودن است و حقیقت هر چیزی را با بازگشت آوانگارد به سرچشمه و ریشه گاه آن می توان یافت .پس کلمه در نزد ما یک حقیقت عمیق است که دارای دو بعد ثابت و متغیر است ، جوهره ی معنایی که گسترده ترین و زاینده ترین ساحت آن است بعد ثابت کلمه است که از زبانی به زبان دیگر بدون تغییر است و جوهره ی نوشتاری و گفتاری ابعاد متغییر آن هستند یعنی ما در تکامل نظریات پیشینیان که کلیت کلمه را یک قرار داد می دانستند فقط جوهره ی گفتاری و نوشتاری کلمه را قرارداد می دانیم ، اما جوهره ی معنایی کلمه به هیچ وجه قراردادی نیست و ما انسانها انواع پتانسیل های کلمه را با توسل به ارتباط بی واسطه با همه چیز ، فراروی از چارچوبه های بسته ، جنس سوم ، اصالت وجود گشتالتی ، حقیقت گرایی ادبی ، اصل حقیقت عمیق و اصل مؤلفه های ثانویه کشف و خلق می کنیم .در واقع کلمه در جهان ادبیات همچون تمثیل معروف مولانا «فیل در اتاق تاریک است » که هر مکتب و یا سبک ادبی چه در عرصه ی شعر و چه در عرصه ی داستان فقط ساحت کوچکی از آن را کشف کرده اند و مطلق گرایانه اصالت را فقط به همان یک بعد می دهند و آن را تمامیت کلمه می دانند در حالی که کلمه کلیست بسیط که بی نهایت بعد دارد و نمی توان چون صورت گرایان و معنا گرایان اصالت را به یک ساحت از آن داد و خود را از دیگر ساحت ها محروم کرد .بزرگترین اشکالی که بر منتقدان طرفدار اصالت لفظ بر معنا و یا اصالت معنا برلفظ می توان وارد آورد، این است که کلمه را تشریح کرده اند البته تشریح که چه عرض کنم کلمه را سلاخی کرده اند و لفظ کلمه را از معنای آن جدا می دانند در حالیکه لفظ کلمه بدون معنا یعنی فقط جوهره ی گفتاری و نوشتاری کلمه ،در حالیکه کلمه از هم افزایی ابعاد جوهری و ماهیتی تشکیل یافته است و نمی توان ابعاد آن را از هم جدا دانست .منتقدانی که می پندارند لفظ کلمه برابر است با کلیت کلمه و یا معنا تمامیت کلمه است در واقع حقیقت کلمه را در نیافته اند .

نیلوفر مسیح
منابع :
تاریخ فلسفه ی یونان /دبلیو.کی.سی.گاتری /افلاطون
نقد شعر در ایران /دکتر محمود درگاهی

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 590 نفر 796 بار خواندند
ابوالحسن انصاری (الف. رها) (29 /04/ 1395)   | کرم عرب عامری (29 /04/ 1395)   | حسین شفیعی بیدگلی (08 /05/ 1395)   | محسن صحت (23 /07/ 1395)   | علیرضا علیدادی شمس ابادی (25 /01/ 1399)   | محمد مولوی (11 /03/ 1399)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا