3 Stars

{{ هرگز}} هر مصرع به طول یک کیلومتر

ارسال شده در تاریخ : 21 اردیبهشت 1399 | شماره ثبت : H9410009

شیطان نمی خواهد ببیند لحظه ای هر چند، سرمستت از صهبای خلوت با خدا هرگز
امّا تو، ای بالفطره دل از عشق آکنده، جز بر خداوندت نباشد اعتنا هرگز

پرواز کن، آسیمه سر گردد مگر هر آن، بی شبهه ای با اوج گیری های تو شیطان
وقتی که می ببیند تو را در سر نباشد جز، پیگیر تر بودن فقط در اعتلا هرگز

سر زنده تر پیوسته از امواج دریا باش،  در پایکوبی پر تلاطم تر مهیّا باش
پروا نکن پرواز کن با عشق ورزیدن، زنهار از اینکه گرددت کم اشتها، هرگز

نور علی نور  علی نور است وقتی که، در قلب خورشید اشتها رقصد بهاری تر
رویای شیرینی که تعبیری ندارد جز،  در آسمان گردد به جولان مبتلا، هرگز

هر صبحدم  شادابتر خورشید  سان برخیز، جانپوشِ نوری صد  برابر جلوه گر تر پوش
رخشنده تر می زیبدت هر آن تکاپوها، پروا نکن، پروا نکن از ابتلا، هرگز

با رستخیزی آفتابی تر نظر افکن،  در بندِ عشق آزادگی داری تو ای انسان
در زندگی آنی نجوی الا بلا زیرا، بی ابتلا یابد مگر انسان بها؟ هرگز

غیرت در اینجا ناروا باشد یقین دارم، بی هیچ ننگ از قید عشقت جان نخواه آزاد،
بی هیچ شک معشوق ها از خود نمی پرسند، عاشق نمی خواهد چرا خود را رها هرگز؟

باید فقط شد معتکف در کوی عشق ای دل، تا شد رها از هر چه غیر از او در این دنیاست
از او بجز او را، بجز او را، نباید خواست، جز "ربّنا" آنی نخواه از ربّنا ؟ هرگز

مجنون و پروا از بلا؟ یا للعجب، هیهات ، انسان فقط وقتی که عاشق نیست پُر پرواست
گل می کند حیرت اگر ظن می بری انسان، عاشق اگر شد می گریزد از بلا،  هرگز

تا  روز محشر کار عُشّاق است این باید، پیوسته (( لا)) ها را به (( الا)) شعله ور سازند
نستوه اگر می ورزد انسان عشقِ حق، باری، از (( لا)) مگر (( الا)) گریزان است ؟ لا، هرگز

وقتی تو می خواهی چنین باشد، چه باید کرد؟ تا بی نهایت تر از این هم منتظر هستیم
اما یقین دارم خبر آید اگر:(( آمد))، جز تو نزیبد این(( خبر)) را (( مبتدا))، هرگز

باقی توئی فانی منم، لیکن ندارم شک، با (( اتّحادِ عاشق و معشوق و عشق)) آری
حتّی اگر فانی ترینم، باقی ام، زیرا، عاشق چو معشوقش نمی گردد فنا، هرگز

یا ایّها العشق ای همه هستی، نثارت جان، هر چند ناقابل تر از جان در بساطم نیست
تا با توام سر زیبدم بر تن وگر نه، نه، یک جرعه هم، بی تو نمی خواهم بقا هرگز

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
وزن هر مصرع: مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن فَعلُن مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن فَعلُن

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 140 نفر 457 بار خواندند
امیر عاجلو (21 /02/ 1399)   | ابراهیم حاج محمدی (21 /02/ 1399)   | محبوبه دهقان (22 /02/ 1399)   | مینا یارعلی زاده (22 /02/ 1399)   | سیدمحمد طباطبایی (22 /02/ 1399)   | معین حجت (22 /02/ 1399)   | محمد مولوی (22 /02/ 1399)   | طارق خراسانی (22 /02/ 1399)   | اصغر اروجی (22 /02/ 1399)   | مرتضی دولت ابادی (23 /02/ 1399)   | سیلویا اسفندیاری (23 /02/ 1399)   | حسین یوسفی رزین (24 /02/ 1399)   | خسرو فیضی (27 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (21 /02/ 1399)  محبوبه دهقان (22 /02/ 1399)  مینا یارعلی زاده (22 /02/ 1399)  خسرو فیضی (27 /02/ 1399)  
تعداد آرا :4


نظر 27

  • امیر عاجلو   21 اردیبهشت 1399 23:30

    .مانا باشید و شاعر rose

  • محبوبه دهقان   22 اردیبهشت 1399 00:32

    درود استاد گرانقدر rose
    بسیار عالی applause applause rose

  • مینا یارعلی زاده   22 اردیبهشت 1399 02:02

    عارفانه ای به غایت زیبا و ستودنی
    درودها و دستمریزاد applause applause applause
    rose rose rose

  • سیدمحمد طباطبایی   22 اردیبهشت 1399 04:16

    درودتان حضرت دوست استاد الاکابر جناب حاج محمدی عزیزم

    غزل بی بدیل و عارفانه بسیار فخیم و نفیستان که در نهایت قوت و استحکام و حسن تألیف سرایش فرمودید
    عمیقا مسرور و محظوظم نمود و اما مسألةٌ حضرت استاد ؟، چرا مصاریع به فرموده جناب مستطابتان کیلومتری را
    مبدل به بیت نکردید تا بجای غزل ، قصیده ای عرفانی در بحررجز مسدس محذوف یا احذّ سرایش گردد ؟ که
    درآن صورت خوانش و درک محتوا و ارتباط عمودی سروده برای شاگرد کودنی چون این کمترین سهلتر می بود.
    آیا دلیل خاصی داشت ؟ جسارتم عفو فرمائید

    باقی بقای حضرت دوست rose rose rose rose

    • ابراهیم حاج محمدی   22 اردیبهشت 1399 07:28

      حضرت دوست سید والا تبار و استاد عالیمقدار جناب طباطبائی عزیز
      سلام و درود بر شما و اجداد طاهرینتان!!!! rose rose rose
      اولا : از حضرتتان جدا تمنا دارم حرمت سادات را داشته باشید .خدای نیاورد آن روزی را که من نوعی ای که منتسب به حضرات معصوبین علیهم آلاف التحیه و الثنا، نیستم به کسی که مفتخر
      به سیادت است تعبیری را بکار ببرم که حضرتتان در باره ی خود بکار برده اید . و شما مع الاسف در باره ی سید بزرگواری این تعبیر را بکار بردید ولو آنکه آن سید بزرگوار ، شخص حضرتتان باشید!
      ثانیا حضرت دوست قربان جد بزرگوارت بشورم این غزل را بدین صورت بخوانید:

      شیطان نمی خواهد ببیند لحظه ای هر چند
      سرمستت از صهبای خلوت با خدا هرگز

      امّا تو، ای بالفطره دل از عشق آکنده
      جز بر خداوندت نباشد اعتنا هرگز

      پرواز کن، آسیمه سر گردد مگر هر آن
      بی شبهه ای با اوج گیری های تو شیطان

      وقتی که می ببیند تو را در سر نباشد جز
      پیگیر تر بودن فقط در اعتلا هرگز

      سر زنده تر پیوسته از امواج دریا باش
      در پایکوبی پر تلاطم تر مهیّا باش

      پروا نکن پرواز کن با عشق ورزیدن
      زنهار از اینکه گرددت کم اشتها، هرگز

      نور علی نور  علی نور است وقتی که
      در قلب خورشید اشتها رقصد بهاری تر

      رویای شیرینی که تعبیری ندارد جز
      در آسمان گردد به جولان مبتلا، هرگز

      هر صبحدم  شادابتر خورشید  سان برخیز
      جانپوشِ نوری صد  برابر جلوه گر تر پوش

      رخشنده تر می زیبدت هر آن تکاپوها
      پروا نکنپروا نکن از ابتلا، هرگز

      با رستخیزی آفتابی تر نظر افکن
      در بندِ عشق آزادگی داری تو ای انسان

      در زندگی آنی نجوی الا بلا زیرا
      بی ابتلا یابد مگر انسان بها؟ هرگز

      غیرت در اینجا ناروا باشد یقین دارم
      بی هیچ ننگ از قید عشقت جان نخواه آزاد

      بی هیچ شک معشوق ها از خود نمی پرسند
      عاشق نمی خواهد چرا خود را رها هرگز؟

      باید فقط شد معتکف در کوی عشق ای دل
      تا شد رها از هر چه غیر از او در این دنیاست

      از او بجز او را، بجز او را، نباید خواست
      جز "ربّنا" آنی نخواه از ربّنا ؟ هرگز

      مجنون و پروا از بلا؟ یا للعجب، هیهات
      انسان فقط وقتی که عاشق نیست پُر پرواست

      گل می کند حیرت اگر ظن می بری انسان
      عاشق اگر شد می گریزد از بلا،  هرگز

      تا  روز محشر کار عُشّاق است این باید
      پیوسته (( لا)) ها را به (( الا)) شعله ور سازند

      نستوه اگر می ورزد انسان عشقِ حق، باری
      از (( لا)) مگر (( الا)) گریزان است ؟ لا، هرگز

      وقتی تو می خواهی چنین باشد، چه باید کرد؟
      تا بی نهایت تر از این هم منتظر هستیم

      اما یقین دارم خبر آید اگرcrying آمد))
       جز تو نزیبد این(( خبر)) را (( مبتدا))، هرگز

      باقی توئی فانی منم، لیکن ندارم شک
      با (( اتّحادِ عاشق و معشوق و عشق)) آری

      حتّی اگر فانی ترینم، باقی امزیرا
      عاشق چو معشوقش نمی گردد فنا، هرگز

      یا ایّها العشق ای همه هستی، نثارت جان
      هر چند ناقابل تر از جان در بساطم نیست

      تا با توام سر زیبدم بر تن وگر نه، نه
      یک جرعه هم، بی تو نمی خواهم بقا هرگز
      تا بشود چیزی بالاتر از آنچه شما خواسته اید ، بالاتر از این جهت که اگر اینگونه بخوانید نه اسمش را می توان غزل گذاشت و نه قصیده و نه غزل مثنوی و نه مثنوی غزل بلکه باید نام جدیدی برایش گذاشت و به نام مبتکرش ثبت کرد .
      laughing big grin و آنگاه یک چند تا applause applause applause مرتب هم مثال این مبتکر کرد
      جان نثار جد بزرگواران هستم

      • سیدمحمد طباطبایی   22 اردیبهشت 1399 10:31

        درود سلام و تحیات مجددم به محضر حضرت دوست ، جناب حاج محمدی استاد الاکابر ، فرهیخته عالیجاهم
        تصدقت شوم ، قصور و پوزش فدوی را پذیرا باشید که دروقت سحر و تنگنای خواب آلودگی و ذیق وقت رمقی بر بسط و تبیین جامع ایراد مسئله به آستان پر مهرتان نبود ، فدا گردم طرح سوال چاکر و شاگرد آستان رفیع حضرتتان در باب مکسر نمودن مصاریع طابق النعل بالنع نبود بل با لحاظ مقفی نمودن مصرع نخست و برخی مصاریع زوج که الزاما پس از مکسر نمودن از چارچوب قوافی خارج می شوند طرح سوال داشتم ، و قرض عرض کمینه بیشتر جویائی علت استدلالی حضرتتان جهت سرایش غزلی در وزنی مطول بود ، که صد البته سرایش در چنین اوزان ثقیل و طویلی صنعتی است که از هرطبع نا آزموده ای ساخته نیست و مردکهن می خواهد
        زیاده شد معذور فرماییدم
        باقی بقای سایه پر فیوضات حضرت دوست rose rose rose rose

  • معین حجت   22 اردیبهشت 1399 06:22

    سلام استاد بزرگوار جناب حاج محمدی ، باز مخاطب را غافلگیر کردید با هنری ستودنی...
    هر مصرع که انگار به نوعی تشکیل شده از دو مصرع قرینه ، هر بار درسی نو می آموزید دستمریزاد ...
    نه فقط حظ فراوان بردم ، بلکه بسیار آموختم ، سپاس از به اشتراک گذاری این سروده ی فاخر ... rose rose rose

    • ابراهیم حاج محمدی   22 اردیبهشت 1399 07:31

      حضرت دوست جناب معین حجت عزیز سلام و درود بر شما استاد بزرگوار
      حضور گرانقدر و نظر لطفتان را بسیار سپاسگزارم rose زنده باشید بزرگوار rose

  • ابراهیم حاج محمدی   22 اردیبهشت 1399 07:39

    خوب است مدیر محترم فنی سایت امکان ویرایش نظرات را پس از تایید و ثبت هر چه زودتر فراهم کند تا اگر مثل منی که چشمان کم سویی
    دارد مرتکب اشتباه تایپی شد بتواند اصلاحش کند rose laughing rose عاجلو جان عجّلوا rose rose rose

    • سیدمحمد طباطبایی   22 اردیبهشت 1399 16:44

      حقیقتی است حضرت استاد واقعا ضرورتش احساس می شود ، حقیر به شخصه در هر پیامی چندین غلط تایپی و املایی بخاطز ریز بودن صفحه کلید گوشی و همجواری تکمه ها دارم که پس از ارسال و متوجه شدن دیگر آب ریخته و مرغ از قفس پریده

  • طارق خراسانی   22 اردیبهشت 1399 08:15

    سلام و درود بر بی نظیر ترین شاعر و ادیب زمانه
    حضرت استاد حاج محمدی گرانمهر
    آنچه درباره شما می گویم به خدای سبحان از صمیم دل است، اغراقی در کار نیست نه نانوایم که نانی بفروشم و نه محتاج نانی که قرض کنم.
    حضرتعالی، استاد عباس خوش عمل کاشانی، حضرت استاد اقتداری، حضرت استاد طباطبایی که اخیرا به شخصیت ادبی ایشان پی بردم و حضرت حجت و از بانوان خانم غزل آرامش را ستارگان آسمان ادب سرزمینم می دانم.
    شعر دوری شما حاصل دانش طبع روان و ادیب بودن آنحضرت بوده و لازم است این کمترین شاگردتان عرض کند که قالب شعر غزل جهارپاره را بنده برای اولین بار معرفی و هم اکنون در سایت پاک برچسب این قالب وجود دارد، البته بنده کاشف آن بوده ولی اولین غزل جهارپاره ی کامل را سروده که در آینده ای نزدیک مجددا نمایش خواهم داد.
    استاد نازنینم امیر شعر و ادب اثر زیبای شما غزل چهارپاره نیز می باشد.
    در پناه خدا سلامت و شاد و موفق باشید آمین

    در پناه خدا rose

  • طارق خراسانی   22 اردیبهشت 1399 08:24

    با سلام مجدد
    در سایت محترم ایران و سایت پاک مقاله در بخش مطالب از دیر باز در خصوص قالب غزل جهار پاره داشته که می توانید مطالعه فرمایید.

  • طارق خراسانی   22 اردیبهشت 1399 08:30

    20 اردیبهشت 1394 محل انتشار وبسایت محترم شعر ایران

    قالب نوین غزل چهار پاره
    با سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوستان شاعر و ادیبان وبسایت معظم شعر ایران

    در 14 دیماه 1393 قالب نوین غزل چهارپاره آفریده شد .
    ناگفته نماند چند تن از شعرای خوب ما وزنی را در مصرعی تکرار کرده اند و ظاهرن به شکل غزل دیده می شود ولیکن آن اثر
    غزل چهارپاره می باشد.
    در اثر ذیل شما با یک غزل چهارپاره کامل مواجه خواهید شد که ساختار اصلی غزل چهارپاره است.

    وقتی یک وزن عروضی در مصرعی دوبار تکرار شود و تمام مصارع دارای قافیه ی همسان باشند، و تعداد ابیات از پنج کمتر واز سیزده افزون نباشد، به آن غزل چهار پاره گوییم.
    این غزل چهارپاره در ١٤ دیماه ١٣٩٣ بصورت بداهه آفریده شد:

    فاعلاتن مفاعلن فعلن ، فاعلاتن مفاعلن فعلن

    می زنم بر جنـــودِ نادانی، با ســلام و ... درودِ آزادی

    گریه بس کن، ستاره میخواند، دخترم این سرودِ آزادی

    مقبرم...، پُر ستاره از چشمت، میزند نقشِ رودِ آزادی

    در نمادینه ی شعور و شعر، دیده ام من...،نمودِ آزادی

    فرشی از نوعِ شعر می بافم، باشد از تار و پودِ آزادی

    نقش آن نادر است و میخوانی، فتحِ دل با جنودِ آزادی

    فرِ فرهنگِ بوسه از دفتر، خط زد او....، بر نبودِ آزادی

    عاشقی کن، تحجر از پا شد، تا نشد او به سودِ آزادی

    طارق آورده از خراسانی، دفتری ...، با ســرودِ آزادی

    با غــزل چــار پاره بدرودم، زهـره دارد...، به رودِ آزادی

    همانگونه که در ابتدا عرض کردم وقتی وزنی در مصرعی تکرار می شود و ابیات دارای قوافی همگون می باشند
    شاعر غزل چهارپاره ای سروده است.

    بیت اول را بر موازین اوزان عروضی می نویسم:


    فاعلاتن مفاعلن فعلن

    فاعلاتن مفاعلن فعلن

    می زنم بــر جنـــودِ نادانی

    با ســــلام و ... درودِ آزادی

    گریه بس کن،ستاره میخواند

    دختــرم...، این سرودِ آزادی

    حال اگر به روال بالا این غزل را بنویسیم پنج چهار پاره از آن استخراج می گردد که نام این قالب جدید را غزل چهار پاره نامیده ام.

    ١
    می زنم بر جنـــودِ نادانی
    با ســلام و ... درودِ آزادی

    گریه بس کن، ستاره میخواند
    دخترم این سرودِ آزادی
    ٢
    مقبرم...، پُر ستاره از چشمت
    میزند نقشِ رودِ آزادی

    در نمادینه ی شعور و شعر
    دیده ام من...،نمودِ آزادی
    ٣
    فرشی از نوعِ شعر می بافم،
    باشد از تار و پودِ آزادی

    نقش آن نادر است و میخوانی
    فتحِ دل با جنودِ آزادی
    ٤
    فرِ فرهنگِ بوسه از دفتر
    خط زد او....، بر نبودِ آزادی

    عاشقی کن، تحجر از پا شد
    تا نشد او به سودِ آزادی
    ٥
    طارق آورده از خراســـانی
    دفتری ...، با ســرودِ آزادی

    با غــزل چــار پاره، بدرودم
    زهـره دارد...، به رودِ آزادی

    یا این غزل چهارپاره ای که اخیرن سروده شده:

    مثل دریاچه ی ارومیه، حال و روزم چنان مناسب نیست
    چه کند این دل وفادارم؟ بوسه ای کودکانه کاسب نیست

    از حقوق بشر بیا بگذر...، جبهه بودم به چشم خود دیدم
    صحنه هایی که گفتنش امروز، نازنینم زیاد جالب نیست

    ......
    1
    مثل دریاچه ی ارومیه،
    حال و روزم چنان مناسب نیست
    چه کند این دل وفادارم؟
    بوسه ای کودکانه کاسب نیست
    2
    از حقوق بشر بیا بگذر...،
    جبهه بودم به چشم خود دیدم
    صحنه هایی که گفتنش امروز،
    نازنینم زیاد جالب نیست
    3
    یَمَنَ م... مثلِ تَنگِ چَزابه...
    پَرپَرِ دستِ دیو آلِ سعود
    کعبه را غیر قومِ صهیونی،
    سالها دیده ام که حاجب نیست
    4
    اقتصاد وطن چه بیمار است...،
    درد او هم به ایدز می ماند
    چه شود عاقبت که این بیمار؟!
    دیگر اینجا کسی محاسب نیست
    5
    زیر پَرچینِ آرزوهایی... ،
    خطبه ی دل دوباره می خوانم
    عشق و جان و مَلَک همه هستند،
    بجز آدم کسی که غائب نیست
    6
    چه کسی گفت کم غزل دارم؟
    بس که دارم غزل، شبی دیدم
    نکته سنجی به محفلی میگفت:
    «طارق ما بسانِ صائب نیست؟»[1]


    [1]. منظور حقیر به لحاظ کثرت شعر است نه کیفیت... زیرا هزار سال دیگر هم کسی نمی تواند به گََردِ توسن تیز پای شعر و ادب
    این سرزمین حضرت صائب تبریزی برسد.

    • ابراهیم حاج محمدی   22 اردیبهشت 1399 09:12

      جناب طارق عزیز درود بر شما .
      و سپاس فراوان بنده نوازی تان را
      اما اولا من پیش از سال ۹۳ چندین سروده با این ویژگی ها و بل متفاوت تر دارم . ثانیا روی نام این قالب بیشتر باید فکر کرد . من {{ قطعه غزل چهار پاره}} را پیشنهاد می کنم .اگر دقت کنید این نام مناسبتر است. rose rose rose

  • طارق خراسانی   22 اردیبهشت 1399 08:33

    استاد عزیز آن غزل چهارپاره کامل را بعدا ارسال خواهم کرد باید پیدایش کنم

    در پناه خدا rose

  • طارق خراسانی   22 اردیبهشت 1399 09:45

    سلام مجدد
    مطلب حضرتعالی صحیح است ولی غزل چهار پاره کامل است در ذیل تقدیم نگاه مهربانت می شود.
    حضرت استاد شعر دوری از قدیم بوده بنده اختراع نکرده ام کشف کردم. که شعر دوری به قول شما قطعه غزل چهار پاره می تواند باشد.
    گرچه به این نام مشکوکم چون اگر به شکلی که شما ابتدا نوشته اید غزل دوری ست و اگر به شمل دوم باشد می شود قطعه چهار پاره.
    غزل چهار پاره

    ١
    می روم با جنودِ آزادی
    با سلام و درودِ آزادی

    گریه بس کن، ستاره می خواند
    دخترم این سرودِ آزادی
    ٢
    مقبرم پُر ستاره از چشمت
    می زند نقشِ رودِ آزادی

    در نمادینه ی شعور و شعر
    دیده ام من، نمودِ آزادی
    ٣
    فرشی از نوعِ شعر می بافم
    باشد از تار و پودِ آزادی

    نقش آن نادر است و می خوانی
    فتحِ دل با جنودِ آزادی
    ٤
    فرِ فرهنگِ بوسه از دفتر
    خط زد او، بر نبودِ آزادی

    عاشقی کن، تحجر از پا شد
    تا نشد او به سودِ آزادی
    ٥
    طارق آورده از خراسانی
    دفتری ، با سرودِ آزادی

    با غزل چار پاره، بدرودم
    زهره دارد، به رودِ آزادی

    14 دیماه 1393

    • سیدمحمد طباطبایی   22 اردیبهشت 1399 10:54

      درود و سلام و ارادت بیکران حضرت استاد خراسانی

      طیب الله که بسی محظوظمان کردید ، درود بر طبع شکرآسای شما applause applause applause applause rose rose rose

      • طارق خراسانی   22 اردیبهشت 1399 12:07

        سلام و درود بر استاد گرانمهرم

        سپاس از مهر بی حد شما


        در پناه خدا rose

    • معین حجت   22 اردیبهشت 1399 11:17

      دستمریزاد جناب طارق خراسانی ، ...( جبهه بودم به چشم خود دیدم ) applause applause applause

      • طارق خراسانی   22 اردیبهشت 1399 12:09

        سلام و درود

        سپاس از حضور پر مهرتان

        در پناه خدا rose

  • اصغر اروجی   22 اردیبهشت 1399 21:27

    درود rose

  • سیلویا اسفندیاری   23 اردیبهشت 1399 14:58

    سلام و عرض احترام rose
    قلمتون سبز و نویسا استاد
    همیشه در اوج باشید applause applause
    rose rose

  • حسین یوسفی رزین   24 اردیبهشت 1399 12:06

    درود بر شما عارفانه ی زیبا
    و پرمضمونی سرودید
    اجرتان با مولا علی ع و
    چشمه معرفت و عشقتان
    به معنویت جوشان
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا